رمان عشق صوری پارت 215 - رمان دونی

 

* چهار روز بعد*

تلفنم پشت سرهم زنگ میخورد اما من جرات اینکه تماس رو جواب بدم نداشتم.
من از شدت شرمندگی اتفاقات پیش اومده حتی دلم نمیخواست خودمو تو آینه نگاه کنم چطور میتونستم تماسهای مامان رو جواب بدم!؟
لبم رو عصبی وار زیر لبهام می جویدم و درحالی که دستهام رو بهم چسبونده بودم و بین زانوهام نگه داشته بودم پامو تند تند تکون میدادم و از گوشه چشم موبایلمو نگاه میکردم.
بالاخره قطع شد اما پشت بندش به پیام برام اومد.
دستمو سمت موبایلم دراز کردم و با پیام رو زا چشم خوندم:

” کدوم گوری هستی شیوا؟ جواب بده”

انگشتمو پس کشیدم و آه کشون سرم رو خم کردم و گذاشتم رو زانوهام.
آخه چرا یهو همچی اینجوری رفت رو هوا !؟
هووووف!
صدای پیامک بعدی تنم رو تو هم مچاله کرد.
سعی کردم پیامش رو نخونم که بازم فکر و حواسم بهم نریزه اما موفق نشدم.
دوباره پیام رو باز کردم و لب زنان خوندمش:

“جواب بده شیوا…کجایی؟”

وای!
چرا دست از سرم برنمیداشت!؟
چرا نمیذاشت واسه یکی دور روز هم که شده راحت باشم !؟
نفس عمیقی کشیدم و با انگشتهایی که از شدت خشم می لرزید با کلی غلط املایی براش نوشتم:

“نگران نباش. جهنمی که توشم خونه ی شهرام نیست”

پیام رو ارسال کردم و گوشی رو انداختم کنار.
پاهام رو جمع کردم رو کاناپه و دوباره سرمو گذاشتم رو زانوهام و آهسته زمزمه کردم:

“تا کی من باید اینجا بمونم؟ تا کی باید جای امیرو غصب کنم و پنهون بشم تو ابن خونه؟”

همینطور تو سرم باخودم حرف میزدم که دستی روی شونه ام نشست و منی که حسابی توی خودم رو بدجور وحشت زده کرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج با مرد مغرور

  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تب pdf از پگاه

  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود . زندگی ای پر از فراز و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
25 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

جان عمت چرا نظرات منو نمیزاری اخه😥😥

ویولت
ویولت
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

نظرات من میاد فقط نمیشه رای داد بهش با من مشکل دارن 😂

ویولت
ویولت
2 سال قبل

هیییییی

Mahi
Mahi
2 سال قبل

خجالت نمی‌کشی نویسنده؟ این چیه نوشتی آخه دیوث ، یدونه پیامک و دست نشستن ر شونه؟ دیگه داره به شعور آدم توهین میشه ، خاک تو سرت

عاطفه
عاطفه
2 سال قبل

به اون نویسنده گرامی بگین خودش مسخره کرده با این رمان دوتا خطی ارزونی خودش اینجا کی به کیه که پیگیری کنه…به در میگم دیوار گوش بده والا انگار میخاد آپلود هوا کنه دوتا خط نوشته با خوندن رمان بدتر اعصابم خورد میشه دیگه خوندن این رمان وقت حدر دادنه امیدوارم از این به بعد برای شما رمان دو خطی جالبی باشه خدانگهدار 🖐️

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  عاطفه

واقعا باهات موافقم ولی لعنتی خیلی وقته داریم دنبالش میکنیم….بعدم اصلا نصفه ولش کنیم هی رو اعصابمون اگه باز تموم شده بود یه سره میرفتم تهشو میخوندم خودمو راحت میکردم

عاطفه
عاطفه
2 سال قبل

به اون نویسنده گرامی بگین خودش مسخره کنه با این پارت گذاشتنش…انگار میخاد آپلود هوا کنه دوتا خط می‌زاره …نخواستم دیگه این رمانو بدتر آدم اعصابش خورد میشه …ما اینجا به در میگیم دیوار بشنوه اصلا کی هست پیگیری کنه؟ این رمان دوتا خطی ارزونی خودش خدانگهدار 🖐️

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

سلام …مثل اینکه امروز هم پارت نداریم ..؟

Zari
Zari
2 سال قبل

خوب دوستان قسمت بعدی رو من می نویسم شیوا خیلی تشنه بود رفت آب خود ولی یهو…

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  Zari

واقعا همینه

یکی
یکی
2 سال قبل

شیوا تماسارو ج نداد و پیام مامانشو جواب داد
عااالی واقعاااااا خسته نباشی خیلی زیاد بود👏👌

آتنا
آتنا
2 سال قبل

دوستان خواننده ی عزیز
همه ی اینا تقصیر نویسنده ی اصلی رمانه
ما این همه به فاطمه جون بدبخت فحش میدادیم😂😭
خیلییی دیر به دیر پارت میزاره و کم و میخواد کشش بده همه ی رمان هاش رو همینطور ریده

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  آتنا

نه خب من فهمیده بودم…یعنی شنیده بودم که ممکنه اینجوری باشه و خی فحشم گه نمی دادیم زیاد ولی خب انتقاد زیاد میکردیم و میکنیم گه برای نویسنده بود

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

سلام .دلم میخواد همشو یه جا بزارید که بخونیم .من خیلی این رمان رو دوس دارم تا فردا دیره برام

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

چه مامان دوست شده این شیوا انگار نه انگار ازش نفرت داشت . لابد برسه به بخش شیدا یهو می‌بینیم شیدا عاشق دیوانه وار فرهاد احمق شده‌.

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  Bahareh

منم از همون اول همینو میگفتم دیگه…شیوا و شیدا سایه مامانشون باتیر میزدن کلا رو اعصابشون بود…شیوا عاشق شهرام بود و خودش گفت که رسمی بیاد اعلام کنه ..و خب شهرام که اینکارو کرد خانم یا نویسنده کلا شخصیتشو عوض کرده….واقعا دیگه کم کم داره حالم بهم میخوره…از اینکه داخل رمان دارن مردا رو مظلوم و آسیب دیده نشون میدن و دخترا و هرزه چند شخصیت و روانی….

سمیه
سمیه
2 سال قبل

آها بیایید تناقض حالا توی خوده پارته….مگه الان نگفت شرمنده اس و نمی تونه تو ی چشمای مامان عزیزش نگاه کنه چی شد خشمگین شد …خوبه جتی توی یه پارتم با دوشیوا همراهیم…یعنی اگه اون شخصی که دستشو گذاشته پشت شیوا شهرام نباشه و مونا باشه ….دیگه به اتمام رمان امیدی ندارم

نیلو
نیلو
2 سال قبل
پاسخ به  سمیه

خب آدم ک ناراحت باشه احساس خشم هم داره سمیه😂💔

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  نیلو

نه آخه داشت دق می‌کرد که دیگه نمی تونه تو چشمای مامان عزیز و گلش نگاه کنه کنه چی شد دوباره فازش پرید..اصلا نویسنده این رمان زنه یا مرده ..هان .
توی این داستان زیادی دخترا دارن بدبخت و چند شخصیت و هرزه و روانی نشون داده میشن…مردام همه پر قدرت و عاشق و البته کنترل کننده غریزه و قاطع و البته باشگاه رفته و زور دار…من خودم دارم رمان مینویسم ولی شخصیت زنم کلا زمین تا آسمون با این شیوای …اوفف…فرق داره

aram
aram
2 سال قبل
پاسخ به  سمیه

همچنین😂

عاشق
عاشق
2 سال قبل

من اولین نفر بودم خوندمش😊😊😊😊😇

سارا
سارا
2 سال قبل
پاسخ به  عاشق

چه شاهکاری

آسیه
آسیه
2 سال قبل

عزیز پارتت خیلی کوتاه بود یکم طولانی تر بنویس نخونده تموم میشه

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل
پاسخ به  آسیه

راست میگه

دسته‌ها
25
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x