رمان عشق صوری پارت 219 - رمان دونی

 

گرچه گرمی حضور اون شخص متفاوت ودرعین حال آشنا بود اما با این وجود من بازهم تو همون حالت موندم و از اونجایی که مطمئن بودم مونا هست هیچ واکنشی نشون ندادم و فقط گفتم:

-خوشبحالت مونا…خوشبحالت که امیر کنارته!
خوشبحالت که کسی فکر نمیکنه دختر بد و مزخرفی هستی!
خوشبحالت که مادر امیر رفیقته و پدرش مثل یه دوست صمیمی باهات رفتار میکنه.
خوشبحالت که دوست دارن.
خوشبحالت که این فرصت رو داری تا بغلش کنی…
خوشبحالت که کنارته…
خوشبحالت که مجبور نیستی ازش دوری کنی!

مگث کردم و با بالا کشیدن دماغم و صدایی که کم مونده بود بغضمو آشکار بکنه با افسوس گفتم:

-دلم برا شهرام تنگ شده…

اون دست دور شونه ام حلقه شد و بعدهم که در کمال ناباوریم، صدای خود شهرام رو بیخ گوشم شنیدم:

-اگه دلت برام تنگ شده چرا جواب تلفنهامو نمیدی!؟ هان…؟!

تا صداش رو شنیدم شوکه و متحیر سرم رو بالا گرفت و بهش خیره شدم.
به اون که صورتش با صورتم فاصله ای نداشت…
به اون که چشمهاش زوم شده بودن رو چشمهام.
لبهای قفل شده از هممو به سختی وا کردم و زمزمه کنان گفتم:

-شهرام !؟

نیشخندی زد و گفت:

-نه روحم نه خیال و نه توهم…خودمم بابا!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
35 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
منیژ
منیژ
2 سال قبل

و باز هم منتظر

من منم
من منم
2 سال قبل

خب؟همین؟آهان…باشه بای🚶

Nafas
Nafas
2 سال قبل

سلام
دوست عزیز میشه یدونه یدونه و آنقدر محدود پارت نزارید .یهویی چهار پنج تا باشه ک خستگی اینهمه پارتی ک خوندیم اومدیم تا اینجا از تنمون بره

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

پس کو منم نظر دادمااا🤔

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

جان شهرام یکم بیشتربنویس بخداجوهر خودکارت تموم شدخودم یکی بهت میدم اونم خودکار بیک😂😂😂

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

رمان۲۱۹
مونارفت دروبارکنه شیوام قنبرک گرفته بود که حس کردیکی پیششه واونم موناس..
گفت خوشبحالت خانواده امیردوست دارن ولی منه خاک برسرو هیشگی ندوست😥
یهوشهرامو خاست وگفت دلتنگتم شهرام که شهرامم گفت منکه اینجام عجقم وتمام☺☺

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

پارت ۲۱۹
مونارفت دروبازکنه واسه امیر،تواین رمان (اف اف زدن یعنی رفتن سرکوه) شیوام که تاسرکوه فاصله اش زیاده اصلانفمیدشهرامه خودشم ابدآ نزدکوچه علی چپ که اون حرفاروبزنه خدای نکرده روم به دیواردلبری کنه.😉😉دلبریاشو کرد خیلی نامحصوص شهرامم گفت مگه من پشمم اینجا وتمام.. خیلی ممنون خسته نشی ازبس زیادنوشتی مسخره کردین مارواساسی🤔

Marey
2 سال قبل

فکر کنم بریم بعد یه سال بیایم اندازه دو سه تا پارت طولانی گذاشته باشه🙄😐

*_*
*_*
2 سال قبل

در پارت بعدی شاهد تلاش شهرام برای ثابت کردن اینکه روح نیست ب شیوا هستیم

aram
aram
2 سال قبل

چه حیف شد
نشد الکی الکی خودمو ماچ کنم

سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  aram

خب این که معلوم بود خود شهرامه…چقدر هیجان انگیز

الی
الی
2 سال قبل

تررررررر
چه کم
پاره نشی بااین همه زحمت

ستی
ستی
2 سال قبل

وای وای بعد یه هفته اومده میگه شهرام کنارشه بخدا میدونستیم خسته نباشی یه ماه استراحت لازمی با این پارت طولانیت 🙄😂😂

نیلو
نیلو
2 سال قبل
پاسخ به  ستی

😂😂💔دهنت سرویس

منیژ
منیژ
2 سال قبل

آخه چرا اینقدر کم می‌نویسی لنتی

منیژ
منیژ
2 سال قبل

آخه چرا اینقدر کم می‌نویسی فک کن خودت خواننده و یکی هر چند روز یه بار همین دو خط بزاره برات اونوقت چ حسی داری …الان ما همون حسو داریم لنتی

یه اسکلی که اینو میخونه
یه اسکلی که اینو میخونه
2 سال قبل

دلم گیرف انقد خوندم:|ناموسن حال نداری بنویسی بگو

Tamana
Tamana
2 سال قبل

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

جانان
جانان
2 سال قبل

چه عجب بالاخره طلسمش شکست و نویسنده پارت داد
میگم با ما به از این باش که با خلق جهانی
نویسنده جان

Zahra Yaghobi zadeh
Zahra Yaghobi zadeh
2 سال قبل

میگم ی سوال اگه میخوام رمان بنویسم چه شکلی باید اینکار شروع کنم از کجا بلد نیستم

نیلو
نیلو
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra Yaghobi zadeh

با نام خدا شروع کن😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط نیلو
aram
aram
2 سال قبل
پاسخ به  نیلو

جرررر😂😂😂

Sepideh
Sepideh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلو

حق😂🤣🤣😅

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Sepideh
سمیه
سمیه
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra Yaghobi zadeh

من خودم رمان دارم مینویسم …و خب اگه بخواب رمانی و شروع کنی باید یه ایده یا داستانی تو ذهنت باشه و خب سعی کنی که رمانت متفاوت باشه …و خب در رابطه با قلمت زیاد نگران نباش چون بالاخره چون رمان اولته و هم اطلاعات زیاد و تجربه نداری هیچ اشکالی نداری به مرور با فهمیدن اصول نوشتن رمان دوم خیلی بهتر میشه…و خب اونا که خیلی مهمه اصله داستانت که نباید تکراری باشه …حتی اگه باشه هم باید اون هیجان یا اون چیزی که باعث میشه خواننده به رمان جذب بشه رو تو رمان نگه داری..
خوب برای نوشتن رمان اگه ایده ای داری فقط اون کافی نیست تو ذهنت بهش اول خیلی زیاد فکر کن ۱ هفته دوهفته بهش خوب پرو بال بده همه چی رو باهم جور کن ..طوری که همه بخش ها باهم همخوانی داشته باشه…درمورد قلمتم با اینکه گفتن زیاد استرس نداشته باش ولی باید کمی بهش اهمیت بدی چون حتی اگه بهترین داستانم بنویسی کم کم خواننده ممکنه زده بشه اگه قلمت خوب نباشه
..و خب چندتا مطلب دربارش بخون…و خب ژانر رمانتم مهمه..تخیلی باشه حتمادباید توش هیجانات باید بیشتر چیزای عاشقانه باشه…هرچی باشه باید فضای رمان با چیزایی که مینویسی محتوای رمان همخوانی داشته باشه
موفق باشی

نیلو
نیلو
2 سال قبل
پاسخ به  سمیه

هر موقع رمانت رو میذاشتی تورو خدا زیاد بذاری پارت جرمون ندی با طول دادنش😂🚶‍♀️

☆☆☆
☆☆☆
2 سال قبل

واقعا تاثیر داشت

...
...
2 سال قبل

اینو که خودمون میدونستیم شهرامه
خسته نباشی عزیزم دستت درد نکنههههههه

نیلو
نیلو
2 سال قبل
پاسخ به  ...

😂😂😂😂

دسته‌ها
35
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x