چون اینو گفت حس کردم یه سطل آب یخ ریختن رو سرو صورتم.
صحبتی که اینجوری شروع بشه خب تکلیفش مشخص.
قطعا میخواد آب پاکی رو بریزه رو دست من و شهرام.
با شرم بیشتری سرم رو پایین انداختم و شروع کردم استرس وار جویدن لبهام و کندن پوستشون با دندونای نیشم!
عادت بدی بود میدونم ولی آرومم میکرد.
شهرام انگشتشو زیر بینیش کشید و گفت:

-یادمه همیشه بهم میگفتین یاید پررو باشم!
میگفتین دنیا جای مناسبی برای آدمای خجالتی و کم رو نیست.
واسه آدمایی که جرات زدن حرف و عقیده ی واقعی خودشونو ندارن.

و آقا رهام آهسته گفت:

هنوزم همینو میگم…

-خب…منم پرروام! بد یا خوبشو نمیدم اما هستم…

و اون لحظه آقا رهام در کمال ناباوری من یکی گفت:

-دقیقا به همین دلیل میخوام با ازدواجتون موافقت کنم! چون پررویین…

شهرام شبیه کسی بود که از قبل همچین چیزی رو پیش بینی کرده واسه همین تقریبا هیچ واکنشی نشون نداد جز زدن یه لبخند اما…
اما من واقعا شوکه شده بودم از شنیدن حرفش.
واقعا میخواست موافقت بکنه؟
باورم نمیشد…
احساس میکردم توهم زدم و گوشهام استباهی شنیدن.
انگار جدی جدی حق با شهرام بوده. این ماجرا فقط اولش درد داره…
چشمهام با ناباوری روی صورتش به گردش دراومد و اون خودش در ادامه گفت:

-کارتون حیلی بد بود و این بد بودن حالاحالاها تو ذهن من بجا می مونه اما از اونجایی که واقعا همدیگرو دوست دارین با ازدواجتون مخالفت نمیکنم!
ولی امیدوارم پای این تصمیم الانتون تا همیشه بمونید…

اینبار من بودم که ناخوداگاه پریدم وسط حرف اقا رهام و گفتم:

-می مونیم!من شهرامو خیلی دوست دارم اون یه نسخه از خود شماست شاید ورژن جوونتر و جدیدتر پس چطور میتونم واسه تمام عمر نخوامش !؟

وقتی حرفم میزدم سرم پایین بود.
آخه همچنان جرات خیره شدن تو چشمهاش رو نداشتم.
رو کرد سمت مامان و گفت:

-این زبون بازیش به تو رفته ها…

مامان خندید و خنده های اون صورتهای مارو هم بشاش کرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۸ / ۵. شمارش آرا ۵

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
2 سال قبل

عاییییی چقد دیگه اع رمانه مونده😐😐😐😐😐😐😐😐😐😂🤣

آنیتا
آنیتا
2 سال قبل

برگاممم تا خوندم یادم امد یکیتون گفت رهام پارت بعد میگه چون پرویین موافقت میکنم جرررر😂😂😂😂😂در حد یک یا دو کلمه بهش اضافه شد
اگر خدا بخواد دیگه آخرا شیواست باید بریم برای شیدا
خدا بخواد تمام بشه

سمیـرا :)
سمیـرا :)
پاسخ به  آنیتا
2 سال قبل

کفففففففف کردمممممممم کی بود تو پارت قبل گفت به همین دلیل که پرویین 🤣

فاطی
فاطی
پاسخ به  سمیـرا :)
2 سال قبل

اسمش الهه بود دهنش سرویس 😅
حالم جا اومد

aram
aram
2 سال قبل

جرررر😂😂
اونی ک پارت قبلی گفت رهام همینو میگه بیاد بینم کیه شاید اخرای رمانم تونستی پیش بینی کنی

نیلو
نیلو
2 سال قبل

خایمالی رهام رو کرد😂😂💔سوسماست

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

امشب یکم طولانی تر نشده ایا؟!

Nahar
Nahar
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

😂😂😂 چرا اتفاقا طولانی تر شده

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  Nahar
2 سال قبل

میگم خو😂🤣

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x