رمان عشق صوری پارت 231 - رمان دونی

 

چون اینو گفت حس کردم یه سطل آب یخ ریختن رو سرو صورتم.
صحبتی که اینجوری شروع بشه خب تکلیفش مشخص.
قطعا میخواد آب پاکی رو بریزه رو دست من و شهرام.
با شرم بیشتری سرم رو پایین انداختم و شروع کردم استرس وار جویدن لبهام و کندن پوستشون با دندونای نیشم!
عادت بدی بود میدونم ولی آرومم میکرد.
شهرام انگشتشو زیر بینیش کشید و گفت:

-یادمه همیشه بهم میگفتین یاید پررو باشم!
میگفتین دنیا جای مناسبی برای آدمای خجالتی و کم رو نیست.
واسه آدمایی که جرات زدن حرف و عقیده ی واقعی خودشونو ندارن.

و آقا رهام آهسته گفت:

هنوزم همینو میگم…

-خب…منم پرروام! بد یا خوبشو نمیدم اما هستم…

و اون لحظه آقا رهام در کمال ناباوری من یکی گفت:

-دقیقا به همین دلیل میخوام با ازدواجتون موافقت کنم! چون پررویین…

شهرام شبیه کسی بود که از قبل همچین چیزی رو پیش بینی کرده واسه همین تقریبا هیچ واکنشی نشون نداد جز زدن یه لبخند اما…
اما من واقعا شوکه شده بودم از شنیدن حرفش.
واقعا میخواست موافقت بکنه؟
باورم نمیشد…
احساس میکردم توهم زدم و گوشهام استباهی شنیدن.
انگار جدی جدی حق با شهرام بوده. این ماجرا فقط اولش درد داره…
چشمهام با ناباوری روی صورتش به گردش دراومد و اون خودش در ادامه گفت:

-کارتون حیلی بد بود و این بد بودن حالاحالاها تو ذهن من بجا می مونه اما از اونجایی که واقعا همدیگرو دوست دارین با ازدواجتون مخالفت نمیکنم!
ولی امیدوارم پای این تصمیم الانتون تا همیشه بمونید…

اینبار من بودم که ناخوداگاه پریدم وسط حرف اقا رهام و گفتم:

-می مونیم!من شهرامو خیلی دوست دارم اون یه نسخه از خود شماست شاید ورژن جوونتر و جدیدتر پس چطور میتونم واسه تمام عمر نخوامش !؟

وقتی حرفم میزدم سرم پایین بود.
آخه همچنان جرات خیره شدن تو چشمهاش رو نداشتم.
رو کرد سمت مامان و گفت:

-این زبون بازیش به تو رفته ها…

مامان خندید و خنده های اون صورتهای مارو هم بشاش کرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
2 سال قبل

عاییییی چقد دیگه اع رمانه مونده😐😐😐😐😐😐😐😐😐😂🤣

آنیتا
آنیتا
2 سال قبل

برگاممم تا خوندم یادم امد یکیتون گفت رهام پارت بعد میگه چون پرویین موافقت میکنم جرررر😂😂😂😂😂در حد یک یا دو کلمه بهش اضافه شد
اگر خدا بخواد دیگه آخرا شیواست باید بریم برای شیدا
خدا بخواد تمام بشه

سمیـرا :)
سمیـرا :)
2 سال قبل
پاسخ به  آنیتا

کفففففففف کردمممممممم کی بود تو پارت قبل گفت به همین دلیل که پرویین 🤣

فاطی
فاطی
2 سال قبل
پاسخ به  سمیـرا :)

اسمش الهه بود دهنش سرویس 😅
حالم جا اومد

aram
aram
2 سال قبل

جرررر😂😂
اونی ک پارت قبلی گفت رهام همینو میگه بیاد بینم کیه شاید اخرای رمانم تونستی پیش بینی کنی

نیلو
نیلو
2 سال قبل

خایمالی رهام رو کرد😂😂💔سوسماست

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

امشب یکم طولانی تر نشده ایا؟!

Nahar
Nahar
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

😂😂😂 چرا اتفاقا طولانی تر شده

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

میگم خو😂🤣

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x