بازیگر خوبی بود اما ذاتش دستش رو، رو میکرد!
مشخص بود از اون هفتخطهای روزگاره.
شهره دستش رو گرفت و نگهش داشت.
مظلومانه گفت:

-بزارید برم و نمونم تو خونه ای که همچین آدم حسودی هست!

وقتی حسود خطابم میکرد دلم میخواست بلند بلند بزنم زیر خنده!
حسود ! هه !
درو رها کردم و یک قدم از قاب فاصله گرفتم و پرسیدم:

-میشه بهم بگی من چرا باید به دختری که سر چهار راه سوار ماشین یه غریبه میشه تا پول بگیره و ترتیبش داده بشه و بعد برای اینکه خودشو به اون غریبه بچسونه ازش باردار میشه حسادت کنم !؟

چون اینو گفتم گر گرفت از خشم.
اما قبل از اینکه خودش واکنشی نشون بده این شهره بود که داد زد:

-دهنتو ببند دختره ی آسمون جُل یه لاقبا! مثل اینکه یادت رفته خودت کی هستی هااان؟
یادت رفته دختر مستانه ی مرد بازی و تو فلاکت زندگی میکردی !؟
باید حتما یهت یاداوری کنم تا دست از اراجیف گفتن برداری؟
مگه بهت نگفتم کسی تو این خونه حق نداره به مادر بچه ی من توهین کنه هاااان ؟
خوب گوش کن ببین چی بهت میگم…ما میریم بیرون که عصرونه بخوریم و وقتی اومدیم بالا میخوام اتاق رو خالی کرده باشی.وسلام…

با گفتن این حرفها از م رو برگردوند و با عجله سمت پله ها رفت.
خدمتکارها هم پشت سرش رفتن و من موندم و اون دختره.
لبخندی زهر دار روی صورت خودش نشوند تا اثبات کنه گریه ها و مظلوم نمایی هاش همه محض بیگناه نشون دادن خودش بوده و بعد هم گفت:

-اگه تورو از این خونه ننداختم بیرون دختر بابام نیستم.
کاری میکنم محل سگ هم بهت ندن…اینجا جای یه نفره اون یه نفر هم منم!

مثل جادوگرها بود.
جادوگرها و سحرگرها…
پشت چشمی نازک کرد و با عجله ازم دور شد تا به شهره ملحق بشه.
نفس عمیقی کشیدم و برگشتم تو اتاق و درو محکم پشت سر خودم بستم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی

    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر شکل می‌گیرد. احساس و عشقی که می‌تواند مرهم برای زخم‌های

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
aram
aram
2 سال قبل

جییییییییییغغغ
الان میبینی از خونه میندازنش بیرون بعد فرزاد میاد شیدا رو با خودش میبره شیدام ک ذوق مرگ عشقش اومده میبرش بعد دیگه از فرهاد طلاق میگیره با فرزاد ازدواج میکنه😐🙄

roza graphi
roza graphi
2 سال قبل

سلام
مرسی بابت رمان خوبتون
کاش فقط مثل قبل همه چی قشنگ باشه و پارتا طولانی

بر خلاف بقیه نظرات
من میگم ای کاش شیدا عاشق فرهاد شه و بیخیال فرزاد شه

فرهادم از شهره پیروی نکنه
اصلا شهره بمیره
اینا رو میتونم تحمل کنم ولی رزا رو نمیتونم تحمل کنم
ی بلایی سر خودش و بچش بیار
هر پارت رمانتو میخونم از لحاظ روحی اذیت میشم چون آدمایی مثل رزا یعنی خونه خراب کن ، خیلی آدمای کثیفی هستن
کاش سر رزا و بچش یه بلایی بیاد
زنیکه نیومده اتراق کرده به قول شیدا

و اینکه زوج شیوا و شهرامو خیلی دوست دارم
و دلم میخواد این رمان فصل دوم هم داشته باشه

فقط رزا بره گورشو گم کنه
حالم از خودش و شخصیتش بهم میخوره
مرسی نویسنده

سمیه
سمیه
پاسخ به  roza graphi
2 سال قبل

عزیزم یه نفر بیاد هی شمارو بزنه تهمت بزنه حرف گوش کنه مامانش باشه و یه دیوانه که هووهم میاره….وقتی سی سالش باشه دیگه درست نمی شه اون همنوطور شکل گرفته…حتی اگه تغییرم کنه تو اگه جای شیدا باشی میتونی ببخشیش؟!میتونی فراموش کنی؟!مخصوصا اگه عاشقم باشی …اونم کسی مثل شیدا که تازه به زور زنه فرهاد شده…البته چیزی که شما میگینم بعید نیست چون نویسنده از جهشا تو داستان زیاد رفته

رقیه
رقیه
2 سال قبل

بابا الان دوسال میشه که این رمان تمومش نکردیم نه به اول پارتاش نه حالا قبلنا خیلی بود ولی الان خیلی کم 😐😑یکم بیشتر بزار نویسنده یا حداقل هروز نه یه روز پارت میزاری ده روز باید منتظر بمونیم 🙄

رقیه
رقیه
2 سال قبل

بابا الان دوسال میشه که این رمان تمومش نکردیم نه به اول پارتاش نه حالا قبلنا خیلی بود ولی الان خیلی کم 😐😑یکم بیشتر بزار نویسنده یا حداقل هروز نه یه روز پارت میزاری ده روز باید منتظر بمونیم 🙄🥴

سمیه
سمیه
2 سال قبل

شیدای احمق …باید میرفت باهمین صیغهه اصلا دست به یکی میکرد میگفت من فرهاد و دوست ندارم نمی خوامش همش عذابم میده کمکم کن طلاقم بده اونوقت داستان خیلی سریعتر پیش میرفت

سمیه
سمیه
2 سال قبل

خود شیدا که عرضه نداره…..بره بزار یه نفر بیاد بنزاتش بیرون…حتما اخر داستانم میفهمن که بچه فرهاد نبوده..فرهاد دوبارهمیوفته دنبال شیدا ولی خب شیدا هم حتما رفته زن فرزاد شده…و چون مادرشوهره اونقدر که روفرهاد حساسه رو فرزاد نیست پس میشه گفت که داستان تمامممممم….باورکن نویسنده اگه بخوای باز تین جریان مسخره و ادامه بدی داستانت و کش واقعا پشیمونت میکنم

نیلو
نیلو
2 سال قبل

شنیدین میگن خدایا شری رو بیار ک خیرمون توش باشه همینه ها رزا اومد ب اسم شر در حق زندگی شیدا اگه بخاد کاری کنه ک فرهاد طلاقش بده تو خیرش تموم میشه😂❤👏🏻

حالا چرا اینقد کم😂💔

سمیه
سمیه
پاسخ به  نیلو
2 سال قبل

الان فقط لازمه که شیدا خانوم سرکشی کنه مطابق حرف مادر شوهر عزیز رعایت نکنه….دیگه حل شدد….وای خدا داره حل میشه بالاخرهههههه

...
...
2 سال قبل

حالم از این قسمت رمان بهم میخوره وقتی میرسیم به شیدا

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

درو بست و دوباره شروع کرد به فکر کردن و غصه خوردن اه اه اه بابا شیدا یه حرکتی بزن برای نجات جون و زندگیت دیگه دختره ی به عرضه. بر بمیر اصلا از این زندگی بهتره.

سمیه
سمیه
پاسخ به  Bahareh
2 سال قبل

همه چی حل شد…..کجاست مشکلش….خود فرهاد با حرفای مامانش میره شیدا رو طلاق میده…دیگه حل شد رمان اخرشه

Nahar
Nahar
2 سال قبل

چ بهتر رز اگه ی کار خوب میکنی همینه بندازش بیرون تا این شیدا هییی چسناله و گریه نکنه

sanaz
sanaz
2 سال قبل

کمه کمهههههههههه پارت🤦‍♀️

ارزو
2 سال قبل

ایشالله بیرون بندازتش راحتتت شه از این زندگی و اون فرهاد دیوووث…

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x