رمان عشق صوری پارت 259 - رمان دونی

 

 

صدای فروشنده از پشت در گند زد به همچی.

یا شاید بهتر بود بگم مارو به خودمون آورد.

مایی که از مکان نامناسب قصد انجام کارای خاکبرسری داشتیم!

 

 

-مورد پسندتون بود !؟

 

 

خیلی زود چرخیدم و شهرام رو از خودم جدا کردم.

تور رو دادم پایین و با مرتب کردن لباسم دستپاچه جواب دادم:

 

 

-ب…بله…بله…

 

 

اینو گفتم و خیلی زود لباس شهرام رو دادم بالا و درحالی که تند تند کمربندش رو می بستم گفتم:

 

 

-جون من برو بیرون تا آبروریزی نشده!

 

 

لبهاشو رو هم فشرد و با کلافگی گفت:

 

 

-تف به این شانس!

 

 

وقتی همچی مرتب شد درو باز کردم و رفتم بیرون.

فروشنده با اون لبخندی که نمیدونم بخشی از شخصیتش بود یا بخشی از کارش به به کنان گفت:

 

 

-عالی شدین…خیلی عالی!

واقعا که برازندتونه!

پس انتخاب نهاییتون شد همین !؟

 

 

با دستپاچگی لبخندی زدم ومن من کنان جواب دادم:

 

 

-بله بله…نامزدمم پسندید…

 

 

خندید و گفت:

 

 

-پس تشریف ببرید داخل درش بیارین تا من واستون بزارم تو جعبه!

 

 

نگاهی به خودم انداختم.

تازه حالیم شد تور هنوز تنمه.

نیشخندی زدم و گفت:

 

 

-عه آها! راس میگینا…الان درمیارم!

 

 

خندید و دور شد.

فورا برگشتم داخل و اینبار با حرص خطاب به شهرام گفتم:

 

 

-چقدر گفتم بیخیال شو…حق نداری بیای داخلاااا…

 

 

نیمچه لبخندی زد و گفت:

 

 

-باشه باباااا…

 

 

اخم کردمو درو بستم و از داخل قفلش کردم و مشغول درآوردن تور شدم…

 

به محض اینکه رفتیم داخل مامان مشتاقانه به سمتمون اومد.

یا بهتر بود بکم کنجکاو!

سلامی سرسری به شهرام کرد و بعد هم تند و سریع و انگار که دیگه طاقت صبوری نداشته باشه از من پرسید :

 

 

-چیشد !؟ تور انتخاب کردی!؟

 

 

با لبخند جواب دادم:

 

 

-آره!

 

 

آهسته بدون اینکه صداش به گوش شهرام برسه کنار گوشم پرسید:

 

 

-خریدی یا اجاره کردی!؟

 

 

نمیدونم چرا جواب این سوال واسش مهم بود.

مامان بود دیگه

نمیشه بهش ایراد گرفت.

در هر صورت جواب دادم:

 

 

-فرقی میکنه مگه!؟

 

 

پشت چشمی نازک کرد و گفت:

 

 

-معلومه که فرق داره‌…حتمالا بگو خریدی یا اجاره کردی!؟

 

 

نیت دقیقش رو از گفتن این حرف متوجه نشدم اما جواب دادم:

 

 

-خب باشه خربدم…اما واقعا چه فرقی داره آخه؟ من که نمی فهمم!

 

 

یه چشم غره بهم رفت و جواب داد:

 

 

-معلومه که فرق میکنه!

گربه رو باید دم حجله بکشی!

اصلا خودتو دست کم نگیر!

عروس پرخرج ارج و قربش بیشتره!

حالا بده ببینم چی گرفتی!

 

 

سرم رو تکون دادم و گفتم:

 

 

-باشه!

 

 

شهرام هر چیزی که توی دستش داشت و همه هم شامل خریدهای من بودن رو یه گوشه گذاشت و یه گوشه نشست و از خدمتکار براش چایی بیارن بلکه خستگیش در بره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asrin
asrin
2 سال قبل

بچه ها این رمان رو باید بخرین واسه همین هم کسی ک رمان رو میذاره پارت پارته چون نویسنده اصلی تا همینقد اجازه میده بخونید بعد بخریدش
بنظرم نخرید اخرش معلومه دیگه😉

خطاب به نویسنده کرمالو
خطاب به نویسنده کرمالو
2 سال قبل

هوووو کرمالو چس منگ
چس نویس
نمی‌خواد برای دو خط چس خودتو به زحمت بندازی و دست چستو خسته کنی
تو دیگه رمانت چس هم نمیارزه که واسش چس کلاس هم بزاری گرفتی برو گمشو کرمالو چس نویس

پارمیدا
پارمیدا
2 سال قبل

پس چرا پارت نمیزاری

Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

چرا چن روز پارت نمیزاری هااا همش میام چک میکنم نیومده عرضه نویسندگی نداشتی نمینوشتی دو تا سطر میزاره اونم همش تکراری ماهی ی بار ب خودت زحمت نده نزاری سنگین تره

عصبی
عصبی
2 سال قبل

پس این پارت بی صاحاب رو کی میزاری دیگه کچل شدیمممممم 😡

Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

هنوزم پارت نذاشتی ک 😑 

Haana
Haana
2 سال قبل

خداروشکر از تور فروشی دراومدم 😅👌

Mehrima
Mehrima
2 سال قبل

سلام نویسنده جان میشه بگی کی بی کی پارت گذاری میکنی ؟ ممنون میشم اگ بگی

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x