رمان عشق صوری پارت 264 - رمان دونی

 

 

 

 

 

وقتی از حمام اومدم بیرون اون همچنان ولو بود رو تخت درحالی که پاهاش روی زمین بودن و کفشهاش به پاش!

حاضر بودم شرط ببندم حتی تکون هم نخورده بود!

ت انکار که از یه نبرد تن به تن برگشته باشه ولو شده بود رو تخت بدون ابنکه حتی لباسهاش رو از تن دربیاره!

لباس که پوشیدم،موهای خیسمو تو حوله فشردم و به سمتش رفتم.

کنارش نشستم و با خم کردن کمرم و کج کردن سرم نگاهی به صورتش انداختم و پرسیدم:

 

 

-خوابی !؟

 

 

با چشمهای بسته، غرولند کنان گفت:

 

 

-خدا لعنتت نکنه شیوا…

پاهام حس ندارن!

جنگ میرفتم اینقدر آش و لاش نمیشدم!

 

 

خندیدم و گفتم:

 

 

-به من چه! اگه از همون اول با تور اولی موافقت میکردی لازم نبود هزارجای دیگه با من بیای!

 

 

زیر لب غر غر کنان لب زد:

 

 

-میزاشتم اونو بپوشی که چشم هرچی مرده دارو ندارتو ببینه!؟

آخ پام… سگ تو روحت شیوا!

 

 

خندیدم و با برداشتن تلفن همراهم کنارش به شکم دراز کشیدم و همونطور که توپیج آرایشگری که قرار بود میکاپ روز عروسی رو اونجا انجام بدم سرک میکشیدم گفتم:

 

 

-به من چه! میخواستی نیای!

راستی…من قراره پیش این آرتیست آرایش بکنما…کاراش خیلی خوبن! فقط هموز سر رنگ رژم موندم…

قرمز بزنم یا…هوووف! چه انتخاب سخته!

 

 

حرفهای من با خودم تازه یادش انداخت که آره…

عروس یکی از مراحل عروسیش انتخاب میکاپ هم هست واسه همین غلتی خورد و اون هم مثل من به شکم دراز کشید و با کج کردن سرش به سمتم پرسید:

 

 

-کو ببینم…

 

 

 

 

 

تلفن همراهم رو به سمتش گرفتم تا عکسهای نمونه کار آرایشگر رو ببینه و همزمان دوباره حوله رو ، روی سرم عقب و جلو کردم تا نشون گرفته بشه.

عکسهارو با دقت نگاهی انداخت.

بعضی هارو پسندیده بود وبعضی ها که غلیظ بودن رو نه واسه همین گفت:

 

 

-حالا تو آرایشت یه وقت مثل اینا نباشه! یه من کرم بمالی به خودت چشمهاتو عینهو این آدم خورای آمازون سیاه کنی و شکل و شمایلت با لپهای قرمز بشه مثل بازیگرای تیاتر چین!

 

 

چپ چپ نگاهش کردم.

به چه چیزا که فکر نمیکرد!

اصلا هرچی آرتیست تو ایران بود رو تخریب کرد!

طلبکارانه گفتم:

 

 

-نگو که میخوای به آرایشم گیر بدی!

 

 

خیلی حق به جانب جواب داد:

 

 

-آرایشت این مدلی باشه من نمیزارم پاتو اونجا بزاری!

 

 

وا رفته نگاهش کردم.

اول که تور و حالا هم نوبت رسیده بود به آرایش!

لبهامو رو هم فشردم و با طمانینه نگاهش کردم و گفتم:

 

 

-میگم میخوای یکم دیگه در مورد ازدواج نکردنمون فکر کنیم!؟ اگه هی قرار باشه اینجوری به من گیر بدی فردا پسفردا روزی یه چهار وعده باید بریم دادگاه !

 

 

انگشت اشاره اش رو روی لبهام گذاشت.

اونو رک نرمی لبهام فشرد و گفت:

 

 

-دیگه این حرف رو نزن خب!؟ من با این حرفها حال نمیکنم!

لباس لخت ممنوع، آرایش غلیظ هم ممنون!

دو تا کار ساده اس…یا انجامشون بده یا به زور وادارت میکنم انجامش بدی!

 

 

خندیدم و با گرفتن لپش گفتم:

 

 

-خیلی زور میگی ولی بدبختانه من خاطرخواهتم!

 

 

لبخند محوی زد و من گوشی رو از لای انگشتهاش بیرون کشیدم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

دیگ میخای مااهی ی بار بزاری چرا هشت روز نذاشتی ن پون خیلی طولانی مینویسی لابد الان اماده نشده

Narges
Narges
1 سال قبل

ادمین جان چرا چندروزه پارت نگزاشتی هر روز دو سه بار میام تو سایت میبینم نه پارت جدید نیست لطفا هر روز پارت بزار

Narges
Narges
1 سال قبل

خدایی تا پارت ۳۰۰ ادامه بدین و تمومش کنید😬😬😬😬😬لطفا هندیش نکنید پای کسی بیاد وسط یا اتفاقی بیفته

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x