رمان مانلی پارت 14 - رمان دونی

رمان مانلی پارت 14

#پارت_14

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

هومی کشیدم.

 

حق با او بود من و باربد عملا هیچ دانشگاهی قبول نشده بودیم و هردو مجبور شدیم بدون کنکور به دانشکده هنر برویم.

 

در دانشکده من خودم را با تنها کار مورد علاقه‌ام یعنی سفالگری مشغول کردم و باربد خود را با تنها کار مورد علاقه‌اش یعنی داریوش مشغول کرده بود!

_باز خوبه من تونستم به چیزی که علاقه داشتم برسم مثل تو از ترس حرف مردم به خودم قلاده نبستم.

 

انگوری از ظرف میوه برداشتم.

_دیر نشده صبحا زودتر از خواب پاشو بابات ازت راضی باشه حقوقت رو بیشتر کنه خانم مهندس.

 

ظرف‌ها را داخل سینک گذاشت و به سمتم برگشت.

_واقعا به چیت می‌نازی مانلی؟ از این همه اعتماد به نفست در عجبم.

 

دانه‌ی انگور را به دهان انداختم.

 

خودم هم همین‌طور… تنها چیزی که داشتم جواب حاضر و آماده بود!

_دخترا تموم نشدین؟ می‌خوایم بریم تو باغ بشینیم قلیون بکشیم باربد منتظره.

 

به محض شنیدن نام باربد ذوق زده از جا پریدم و همراه با نریمان از آشپزخانه بیرون زدم.

 

نریمان با دیدن عجله‌ام با تعجب پرسید.

_چته؟ یه‌کم آروتر مگه دنبالت گذاشتن؟

 

سریع پرسیدم: باربد کجاست؟

 

چشمانش را ریز کرد.

_واسه اون این‌جوری نیشت شل شده؟

 

چپ چپی نگاهش کردم.

_جوری که فکر می‌کنی نیست!

 

صورتش کمی جدی شد.

_بهتره که نباشه!

 

با تعجب به چهره‌ی همیشه خندانش که حالا متفاوت به‌نظر می‌رسید نگاه کردم.

_این الان تهدید بود؟

 

شانه‌ای بالا انداخت.

_واسه‌ت بهتره از دهن من بشنویش!

 

در را برایم باز کرد و اشاره کرد بیرون بروم.

_وقتی دیدیش سعی کن ذوق زده به‌نظر نرسی!

 

با صورتی جمع شده نگاهش کردم و زیر لبی غر زدم: آخر عمری آقا بالاسر پیدا کردم.

 

چپ چپی نگاهم کرد که سریع از کنارش گذشتم و به سمت بقیه به راه افتادم.

 

با دیدن باربد بی‌توجه به حرف‌های نریمان با لبخند به سمتش رفتم.

 

داشتم می‌مردم بفهمم چه چیزی بینشان گذشته.

 

همین که کنارش نشستم چشمکی زد و به سمتم خم شد.

_احوال بزغاله‌ی خودم.

 

چپ چپی نگاهش کردم.

_حیف دلم نمیاد وگرنه چشمات رو از کاسه در میاوردم.

 

راست هم می‌گفتم کی دلش می‌آمد چشمان آبی رنگ تک پسرِ دایی خسرو را از جا در بیاورد؟

 

اعترافش سخت بود ولی باربد حتی از من هم زیباتر به‌‌نظر می‌رسید و این همیشه باعث حسادتم می‌شد.‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌•𝗚𝗢𝗜𝗡•࿐l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 28

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سر گشته
دانلود رمان سر گشته به صورت pdf کامل از عاطفه محمودی فرد

    خلاصه رمان سر گشته :   شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش می‌شود     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شهر بازي
رمان شهر بازي

  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

رمانت خوبه و شخصیت هاش هم جالبه ولی به نظرت یکم کوتاه کوتاه پارت نمیدی ؟ الان حدود 13 پارته که مهمونی دارن ، تمومم نمیشه .

سارا
سارا
1 سال قبل

ممنون نویسنده جون برا رمان خوشگل وپارت گزاری منظمش❤❤🌺🌺

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

نداجون ممنونم
بخاطر رمان قشنگی که دارید به اشتراک میزارید و پارتهای هروزه😘😘😘💖💖💖

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x