2 دیدگاه

رمان مانلی پارت 20

4.5
(17)

#پارت_20

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

مهسا که از قانع کردن نامی عاجز مانده بود سرش را با تاسف تکان داد.

_باشه پسرم اصلا هرچی تو بگی ولی برای بار آخر بهت می‌گم صبور باش نذار از دستت فرار کنه. اون طفلی هم از چیزی خبر نداره که تحت فشارش نذار.

 

نامی بی‌توجه به حرف‌های مادرش بی‌حوصله سر تکان داد و ماشین را دم خانه‌شان پارک کرد.

_بلدم چه‌طور با نامزدم رفتار کنم. از همون اولش هم نباید به حرف شماها گوش می‌کردم. شب خوش!

 

به محض پیاده شدن مهسا نریمان سریع گفت: داداش من امشب بیام خونه‌ت؟

 

چپ چپی نگاهش کرد.

_نه برو خونه فعلا حوصله‌ت رو ندارم. امشب مهمون دارم.

 

نریمان سریع چشمانش را گرد کرد.

_چه مهمونی که من نباید باشم؟

دختر میاری خونه؟ مانلی می‌دونه؟

 

خیره نگاهش کرد و سرش را تکان داد.

_از این مزخزفات جلوش بگی زبونت رو از حلقت می‌کشم بیرون. پیاده شو!

 

نریمان پوفی کشید و بدخلق از ماشین پیاده شد.

 

به محض رفتنشان به خانه پایش را روی گاز فشرد به سوی خانه‌اش به راه افتاد.

 

خسته بود و سرش درد می‌کرد.

 

فکرش را نمی‌کرد بعد از این همه‌وقت اولین برخوردشان این‌گونه صورت بگیرد و بدتر از آن صمیمیت دخترکش با آن پسر مو بور باربد؛ بیشتر اعصابش را به‌هم ریخته بود.

 

حال که جای پایش در شرکت محکم شده بود و به قول مادرش خودش را ساخته بود وقت آن رسیده بود جایگاهش را در زندگی مانلی پس بگیرد و دوباره تبدیل آدم اول زندگی‌اش بشود.

 

ماشین را وارد پارکینگ کرد و بی‌حوصله در خانه‌ی سوت و کورش را باز کرد.

 

آهی کشید و نگاهی به اطراف انداخت.

 

با خود اندیشید کی قرار است دخترکش در این خانه را به رویش باز کند!

 

بی‌حوصله روی مبل نشست و با انگشت شست و اشاره چشمانش را فشرد.

 

نگاهی به ساعت انداخت. آخر شب بود و کم کم مهمانش از راه می‌رسید.

 

در تمام این مدت تنها کسی که برای دیدنش کمی شوق از خودش نشان می‌داد او بود!

 

شخصی که اگر او و کمک‌هایش نبود طی این مدت از نیاز دیوانه‌وارش به دیدن مانلی عقلش را از دست می‌داد.

 

وسواسی که به این دخترک داشت آزارش می‌داد و همه‌ی این‌ها تقصیر اطرافیانش بود!

 

از کودکی مانلی را برای او خوانده بودند و درست وقتی که بیشتر از همیشه دلش می‌خواست به وظایفش عمل کند و مواظب فرشته‌ی کوچکش باشد از او دورش کرده بودند.

 

همین که بسته‌ی سیگار را از جیبش بیرون کشید صدای زنگ آیفون بلند شد.

 

می‌دانست خودش است. در تمام مدتی که او را می‌شناخت خوش قول بود و سرساعت به قرارهایشان می‌رسید.

 

‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌•𝗚𝗢𝗜𝗡•࿐l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 17

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fateme
Fateme
11 ماه قبل

خیلی پارتا کمه

بانو
بانو
11 ماه قبل

یعنی کیه مهمونش🤯🤯🤯🤯

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x