رمان گرداب پارت 168 - رمان دونی

 

 

کمی نگاهش کردم و بعد سرم رو پایین انداختم:

-حق با تواِ..ببخشید..داری میری..

 

دوباره قطره های اشک روی صورتم جاری شد و با صدایی لرزون ادامه دادم:

-ازم ناراحت نباش..

 

صدای ارومش تو گوشم نشست:

-ناراحت نیستم..

 

با بی طاقتی از جام بلند شدم و اون هم کمی نگاهم کرد و بعد بلند شد…

 

روبه روش ایستادم و با گریه نگاهش کردم:

-اگه کاری کردم دلخور بشی ببخشید..همچین قصدی نداشتم..حتما ناخواسته بوده…

 

اب دهنش رو قورت داد و با لبخنده محوی سرش رو تکون داد…

 

گریه ام شدت گرفت:

-مواظب خودت باش..خیلی مواظب خودت باش..تو هنوز مستعدی..هوای خودتو داشته باش..خواهش میکنم….

 

یک قدم فاصله بینمون رو پر کرد و دست هاش رو دو طرف صورتم گذاشت…

 

اولین بار بود که باهم تماس داشتیم..همیشه دوتامون رعایت می کردیم…

 

چشم های خیسم رو تو چشم های سرخش دوختم و اروم لب زد:

-حواسم هست..نگران نباش..

 

مچ دستش هاش رو که همچنان دو طرف صورتم بودن رو گرفتم و نالیدم:

-قول بده..

 

سرش اروم خم شد و پیشونیش به پیشونیم چسبید و پچ پچ کرد:

-قول میدم..

 

پلک هام رو بستم:

-دلم برات تنگ میشه..

 

 

ازم فاصله گرفت و قبل از اینکه چشم هام رو باز کنم، لب های داغش روی پیشونیم نشست و ته دلم خالی شد….

 

بوسه ی طولانی زد و فاصله گرفت و لب زد:

-منم..

 

بغضم بدتر ترکید و بلند زدم زیر گریه و اون که معلوم بود دیگه طاقت نداره، دست هاش رو دور شونه هام حلقه کرد و سرم رو کشید تو بغلش…..

 

صورتم رو تو سینه ی پهن و سفتش مخفی کردم و زار زدم…

 

خدایا این چه حالی بود که من داشتم..چرا حالم انقدر بد بود…

 

تو دلم حال و هوای عجیبی به پا بود..سورن انقدر برای من عزیز بود و خودم تا حالا نفهمیده بودم؟…

 

نمی دونم چقدر گذشت که با احساس نفس تنگی سرم رو از تو بغلش دراوردم و سریع اسپری زدم…

 

بازوم تو دستش اسیر شد و کشیدم سمت تخت، نشوندم و سرم رو چرخوند سمت خودش:

-خوبی عزیزم؟..

 

نگاهم رو تو چشم هاش دوختم..قرمز تر از قبل بود و نم کوچکی رو هم زیر چشمش می دیدم…

 

با دیدن حالش بغضم بزرگ تر شد و سرم رو به تایید تکون دادم…

 

نگاهم رو حریصانه تو صورتش می چرخوندم..معلوم نبود دیگه می تونم ببینمش یا نه..نمی خواستم این دقیقه های اخر رو از دست بدم…..

 

چشم هاش رو چند لحظه بست و وقتی باز کرد، گفت:

-پرند اروم باش..داری برای منم سختش میکنی..خواهش میکنم اروم بگیر..بهت قول میدم همه چی درست میشه..نگران نباش….

 

با دیدن حال من داشت اذیت میشد و من این رو نمی خواستم…

 

تند تند اشک هام رو پاک کردم و دوباره اسپری زدم و سعی کردم نفسم رو منظم کنم…

 

 

 

به سختی لبخنده لرزونی روی لبم نشوندم و بهش نگاه کردم:

-من خوبم..نگران نباش..

 

صدای مامان از بیرون اومد که داشت سورن رو صدا می کرد و ازش می خواست بره پیشش…

 

دوتایی بلند شدیم و دوباره روبه روی هم ایستادیم..

 

زهرخندی زدم و اهسته گفتم:

-شماره ی منو داری..هرموقع گوشی خریدی یه پیام بهم بده تا شمارتو داشته باشم..البته اگه دوست داشتی….

 

سرش رو تکون داد و زهرخندم پررنگ تر شد و راه افتادم سمت در اتاق…

 

دستم روی دستگیره ی در بود که سورن با بی قراری صدام کرد:

-پرند..

 

همینکه چرخیدم، تو بغل گرمش گم شدم..محکم بین بازوهاش گرفتم و سرش رو خم کرد و لب های گرمش رو به شقیقه ام چسبوند….

 

با مکث نسبتا طولانی لب هاش رو جدا کرد و اروم گفت:

-خیلی مواظب خودت باش..خواهش میکنم..

 

فرصت نداد جواب بدم..سریع ولم کرد و زودتر از من از اتاق زد بیرون…

 

دستم رو روی دهنم فشردم و صدای گریه ام رو خفه کردم…

 

هنوز نرفته دلم داشت از جاش درمیومد..خدایا..

 

برای اینکه این لحظه های اخر رو از دست ندم، تند تند صورتم رو خشک کردم و چند نفس عمیق کشیدم و از اتاق رفتم بیرون….

 

میخواستم جلوش وایسم، همش نگاهش کنم برای روزهایی که دیگه نیست…

 

داشتم کم کم رد می دادم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان 365 روز
دانلود رمان 365 روز به صورت pdf کامل از گل اندام شاهکار

    خلاصه رمان 365 روز :   در اوایل سال ۱۳۹۷ گل اندام شاهکار شروع  به نوشتن نامه‌هایی کرد که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید. این مجموعه شامل ۲۹ عدد عشق نامه است که در ۳۶۵ روز  نوشته شده است. وی در نامه‌هایش خودش را کنار معشوق‌اش تصور می‌کند. گاهی آنقدر خودش را نزدیک به او احساس می‌کند که می‌تواند خانواده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

الهی🥺
یکم بیشتر بنویس خراب نکن رمانتو

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x