با لحن حرص دراری گفت:

-من واقع بینم..دوست واقعی کسیه که حقیقتو بگه..من بلد نیستم الکی دلتونو خوش کنم..خداروشکر تورو که داریم میندازیم به اون پسره ی بدبخت..بعدش باید یکیو پیدا کنیم خر شه بیاد این دنیز خنگولو بگیره…..

 

-اه خفه شو البرز..فکت خسته نمیشه اینقدر چرت و پرت میگی؟…

 

دنیز پوزخندی زد و گفت:

-نه نمیشه..این کل زندگیش درحال چرت گفتنه..کِی تا حالا دیدی حرف درست و حسابی از دهنش دربیاد….

 

البرز از روی صندلی بلند شد و گفت:

-بی لیاقتا..دخترا جونشونو میدن تا من فقط یه کلمه باهاشون حرف بزنم…

 

-اره صد در صد..دلم برای زن اینده تو میسوزه..چطوری میخواد تحملت کنه..تو برو به فکر زن پیدا کردن برای خودت باش نمیخواد نگران من و دنیز باشی….

 

پوزخندی زد و گفت:

-مگه خر شدم دنبال زن باشم..همون سورن فعلا میخواد خودشو بدبخت کنه بسه…

 

با حرص خواستم جوابش رو بدم که صدای گوشیم بلند شد و حرف تو دهنم موند…

 

خم شدم سمت گوشی و با دیدن اسم مامان چشم هام گرد شد…

 

سرم رو بلند کردم و با وحشت گفتم:

-مامانه..

 

البرز با مسخره بازی چشم هاش رو گرد کرد و با لودگی گفت:

-وای میخواد کتکت بزنه پرند..جواب ندیا..

 

-البرز دو دقیقه خفه شو لطفا..قلبم داره میاد تو دهنم..

 

#پارت۱۷۹۱

 

یهو جدی شد و چشم غره ای رفت:

-مسخره نشو..گوشی رو جواب بده تا قطع نشده..مگه میخواد چی بگه که قلبت میاد تو دهنت..انگار مادرشو نمیشناسه….

 

دنیز پوفی کرد و گفت:

-بالاخره یه حرف درست از دهن این دراومد..جواب بده پرند…

 

با دستی که می لرزید گوشی رو برداشتم و قبل از اینکه قطع بشه تماس رو برقرار کردم…

 

گوشی رو بغل گوشم گذاشتم و اب دهنم رو بلعیدم:

-الو..سلام مامان..

 

با مکث کوتاهی صدای مهربون و مثل همیشه ارامش بخشش تو گوشم پیچید:

-سلام عزیزم..مزاحم کارت که نشدم؟..

 

از لحنش که مثل همیشه بود، خیالم کمی راحت شد و استرسم کمتر شد:

-نه مامانی..کاری نداشتم؟..جانم؟..

 

-زنگ زدم حالتو بپرسم..

 

-خوبم قربونت برم..اتفاقی افتاده؟..

 

-نه دخترم چیزی نشده..زنگ زدم بگم بعد کار یه راست بیایی خونه برای ناهار..با بچه ها قراری چیزی نذار امروز….

 

دوباره اب دهنم رو قورت دادم و با نگرانی گفتم:

-نه میام خونه جایی نمیرم..چیزی که نشده مامان؟..نگران شدم…

 

-نه عزیزم نگران نباش..پس منتظرتم..زود بیا..

 

-چشم حتما..

 

-مواظب خودت باش..خدانگهدارت..

 

جواب خداحافظیش رو دادم و تماس رو قطع کردم..

 

#پارت۱۷۹۲

 

با ترس به بچه ها نگاه کردم که دنیز با تعجب گفت:

-چی گفت؟!..

 

زبونم رو روی لب خشکم کشیدم و با نگرانی گفتم:

-گفت بعد کار یه راست بیا خونه و با بچه ها جایی نرو…

 

-نگفت چیکار داره؟..

 

-نه هیچی نگفت..اما لحن حرف زدنش مثل همیشه بود..نمیدونم سورن باهاش حرف زده یا نه…

 

البرز دست هاش رو تو جیب شلوارش فرو کرد و گفت:

-زنگ بزن از سورن بپرس..

 

لب هام رو جمع کردم و با وحشت گفتم:

-نه ولش کن..بذار فکر کنم حرف نزده و مامان همینطوری زنگ زده…

 

البرز با تعجب زد زیر خنده:

-خودتو گول میزنی؟!..

 

کلافه دست هام رو توی هوا تکون دادم و گفتم:

-چرا منو درک نمیکنین؟..اگه مطمئن بشم مامان دراین مورد میخواد باهام حرف بزنه تا برسم خونه از ترس و نگرانی سکته میکنم….

 

-برای چی میترسی؟..این همه خواستگار برای هر دختری میاد، مگه باید هردفعه سکته کنن؟…

 

دنیز سری به تاسف تکون داد و گفت:

-یکی همینو به این دختر حالی کنه..

 

گوشی رو با صدا انداختم روی میز و با حرص گفتم:

-چرا کابلو میگیرین؟..شرایط ما فرق میکنه..اگه مامان فکر کنه تمام این مدت پشت سرش ما با هم بودیم و یه جورایی انگار گولش زدیم چی؟….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۲ / ۵. شمارش آرا ۶۸

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر ۱۶ ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردا زنده میشوم pdf از نرگس نجمی

  خلاصه رمان:     وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو میبینید که با موهای گندمی و چشمهای یشمی روی درخت نشسته ، خورشید دختری از جنس سادگی ، پای حرفهاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن میذاره . بهمن هم با هزار و یک دلیل که عشق به خورشید هیچ جایی در آن نداره با

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
1 ماه قبل

چقدر کوتاه شدن پارتا

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x