غزال گریز پا پارت 40

3.7
(3)

 

ماکان به آرامی دست برد و گیره ی روسری زیر گلویش را باز کرد و در گوشش زمزمه کرد :

 

میدونی غزال ، اون روزا حتی گمانم هم نمی‌برد که یه روزی مال هم بشیم . هنوز هم منتظرم مثل قدیما با اون چشمای طوفانیت یه چیزی بگی بزنی تو برجکم

 

از برخورد نفس های داغ ماکان به گردنش کمی در خود جمع شد که ماکان با مهربانی نگاهش کرد :

ای جانم ، قلقلکت اومد ؟

– سه سال پیش بین اون همه اتفاق جور واجور ، تو سفر راهیان نور یهو سر و کله ی تو پیدا شد . یه آدم همیشه مجهول تو ذهنم که با دیدنش بیخود لجم میگرفت . درست مثل تشنه ای که وقتی به چشمه میرسه با اطمینان چشم هاشو می‌بنده با فکر به اینکه آب نیست و سرابه ‌ . حال اون موقع منم همینطور بود ، عاشقی که نمیخواست باور کنه این عشق رو ….  زهرا همش سعی میکرد واقعیت رو بهم نشون بده اما من با لجبازی اصرار داشتم بگم این فقط یه هیجانه که هر نوجوونی درگیرش میشه . تو کل این سه سال ، تنها کسی بود که پا به پای درد هام کنارم بود .

 

ماکان با آرامش نگاهش کرد طوری که بخواهد این آرامش را به عزیزترینش هم منتقل کند گفت  :

 

گذشته ها رو فراموش کن که جز تلخی چیزی نداره . دیگه همه ویز تموم شد غزالم ، دیگه قرار نیست هیچکدومشون تکرار بشن .

 

غزال نیشخندی زد و با درد ادامه داد :

 

اگه داستان زندگیمو واسه کسی تعریف کنم میگه این فیلم ساخته ذهن مریض نویسنده اس

 

ماکان برای پرت کردن حواسش گفت :

 

کی بریم واسه آزمایش ؟ فردا خوبه ؟

 

نه ، فردا دانشگاه دارم

 

– خب روز بعدش چی ؟

 

اون خوبه . راستی ، یه چیزی رو یادت رفته هااا

 

– چی ؟

 

غزال از جا بلند شد و از جعبه ای جواهراتش گردنبند را بیرون آورد :

 

نمیخوای بندازیش گردنم ؟

 

ماکان بی حرف گردنبند را از دستش گرفت ، موهای بلند غزال را سمت راست شانه اش انداخت و قفل گردنبند را بست . خواست بوسه ای به گردنش بزند که غزال با زیرکی از زیر دستش فرار کرد

ماکان همچنان در بهت به سر میبرد و وقتی غزال با شیطنت گفت :

 

آقا ماکان ، نمیای بیرون ؟

 

به خودش آمد و همانطور که زیر لب غر غر میکرد قبل از بیرون رفتن دم گوشش گفت :

 

یکی طلبت .‌‌

قبل از غزال ، مهراد جواب داد : چقد حرف میزنین شما دو تا بابا بیاین میز شامو چیدن

– وای مهراد چقد غر میزنی ، الان میایم

چه زودم پسر خاله میشه . نخیر ، غزال میره شما با من میای

– تو چی میگی این وسط ، زنمه به تو چه .

اوهو کی میره این همه راهو

– من میرم ، توهم به وقتش میری

غزال که در سکوت شاهد بحث آن دو بود کلافه گفت : بابا بیاین بریم دیگه ، غذا سرد شد .

– چشم خانومم شما برو منم الان میام

غزال به آرامی از پله ها پایین رفت و ماکان رو به مهراد گفت: مهراد از این به بعد بخوای مزاحم منو زنم بشی بهش میگم گلوت پیش کی گیر کرده

این را گفت و مثل میگ میگ دور شد و مهراد را بهت زده جا گذاشت .

سر میز شام  نازنین خانم ، عروس گلم از دهنش نمی افتاد و پوست سفید غزال ، از خجالت تقریبا رو به کبودی بود ‌.‌ مهراد با نارضایتی گفت : بابا منم زن میخوام ، مگه چیم از این ماکان کمتره ؟

– باشه باباجون ، همین فردا برای توهم میریم خواستگاری

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roham
Roham
1 سال قبل

ما پارت میخواییم ما پارت میخواییم هی 😂💖

Amir
Amir
1 سال قبل

قصد کذاشتن پارت بعدو نداری؟!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
1 سال قبل

واقعا رمانت خیلییییییی ضعیفه ی نکته مثبت توش پیدا نمیشه.اصلا ماهان چیشد؟ با خانواده فیکش اصلا صحبت نکردن ببینن نظر اونا چیه.واقعا رمانت ابتداییه سطح رمانای ابتدایی از اینم بهتره😐

همسر اینده مقاره 🙂💖
همسر اینده مقاره 🙂💖
1 سال قبل

پارت هاتو خیلی دور به دور میزاری لطفاً پارت گزاریتو مرتب کن

عشق همه هستم😂
عشق همه هستم😂
1 سال قبل

پارت بعد رو کی میزاری؟

عسل
عسل
1 سال قبل

🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥

༺Aref༻
1 سال قبل

آقا چقد این رمان خوبه

مجید
مجید
پاسخ به  ༺Aref༻
1 سال قبل

شما احیانا خود نویسنده نیستی که برای خودت نظر میذاری ؟
واقعا کجای این رمان خوب بود ؟از اولش که از خواستگاری برادر غزال شروع شد و اصلا معلوم نشد اون دوتا چی شدن
بعدش فورا بدون معطلی غزالو پیدا کردن وقتی اینقد راحت پیدا میشد چرا ۱۵ سال دنبالش نگشتن ؟از اون طرف غزال قد ۱۵۴ و وزن ۴۰ کیلو چطوری بوکس کار میکرد و حریفو شکست میداد ؟دیگه نویسنده فهمید چیکار کرده از بوکس کشید بیرون
از اون طرف اردوی راهیان نور که انگار تمام اتفاقات عشق و عاشقی اونجا افتاده ولی نویسنده هیچ اشاره ای نکرده یهویی پرید ۳ سال بعد
بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به علاقه ی غزال کنه که میگه سه سال عاشق بودم
فورا هم جواب مثبت گرفت
اینقد این رمان ضعیف بود که همین ضعفش باعث شد بخونمش ببینم آخرش نویسنده میخواد چیکار کنه
نویسنده باید بیشتر و بیشتر مطالعه و تمرکز کنه نه اینکه یه چیزی بنویسه حالا هر چی شد

مجید
مجید
پاسخ به  ༺Aref༻
1 سال قبل

شک ندارم خود نویسنده ای وگرنه این رمان که نمیشه گفت
این نوشته های ضعیف بدون برنامه کجاش خوبه ؟

انیسا
انیسا
1 سال قبل

مهرادم زهرا رو میخواد
خیلی قشنگه

مانلی
مانلی
پاسخ به  انیسا
1 سال قبل

اینو که خیلی وقته کشف کردیم😂😂

...
...
پاسخ به  مانلی
1 سال قبل

دقیقااااا

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x