غزال گریز پا پارت 40 - رمان دونی

 

ماکان به آرامی دست برد و گیره ی روسری زیر گلویش را باز کرد و در گوشش زمزمه کرد :

 

میدونی غزال ، اون روزا حتی گمانم هم نمی‌برد که یه روزی مال هم بشیم . هنوز هم منتظرم مثل قدیما با اون چشمای طوفانیت یه چیزی بگی بزنی تو برجکم

 

از برخورد نفس های داغ ماکان به گردنش کمی در خود جمع شد که ماکان با مهربانی نگاهش کرد :

ای جانم ، قلقلکت اومد ؟

– سه سال پیش بین اون همه اتفاق جور واجور ، تو سفر راهیان نور یهو سر و کله ی تو پیدا شد . یه آدم همیشه مجهول تو ذهنم که با دیدنش بیخود لجم میگرفت . درست مثل تشنه ای که وقتی به چشمه میرسه با اطمینان چشم هاشو می‌بنده با فکر به اینکه آب نیست و سرابه ‌ . حال اون موقع منم همینطور بود ، عاشقی که نمیخواست باور کنه این عشق رو ….  زهرا همش سعی میکرد واقعیت رو بهم نشون بده اما من با لجبازی اصرار داشتم بگم این فقط یه هیجانه که هر نوجوونی درگیرش میشه . تو کل این سه سال ، تنها کسی بود که پا به پای درد هام کنارم بود .

 

ماکان با آرامش نگاهش کرد طوری که بخواهد این آرامش را به عزیزترینش هم منتقل کند گفت  :

 

گذشته ها رو فراموش کن که جز تلخی چیزی نداره . دیگه همه ویز تموم شد غزالم ، دیگه قرار نیست هیچکدومشون تکرار بشن .

 

غزال نیشخندی زد و با درد ادامه داد :

 

اگه داستان زندگیمو واسه کسی تعریف کنم میگه این فیلم ساخته ذهن مریض نویسنده اس

 

ماکان برای پرت کردن حواسش گفت :

 

کی بریم واسه آزمایش ؟ فردا خوبه ؟

 

نه ، فردا دانشگاه دارم

 

– خب روز بعدش چی ؟

 

اون خوبه . راستی ، یه چیزی رو یادت رفته هااا

 

– چی ؟

 

غزال از جا بلند شد و از جعبه ای جواهراتش گردنبند را بیرون آورد :

 

نمیخوای بندازیش گردنم ؟

 

ماکان بی حرف گردنبند را از دستش گرفت ، موهای بلند غزال را سمت راست شانه اش انداخت و قفل گردنبند را بست . خواست بوسه ای به گردنش بزند که غزال با زیرکی از زیر دستش فرار کرد

ماکان همچنان در بهت به سر میبرد و وقتی غزال با شیطنت گفت :

 

آقا ماکان ، نمیای بیرون ؟

 

به خودش آمد و همانطور که زیر لب غر غر میکرد قبل از بیرون رفتن دم گوشش گفت :

 

یکی طلبت .‌‌

قبل از غزال ، مهراد جواب داد : چقد حرف میزنین شما دو تا بابا بیاین میز شامو چیدن

– وای مهراد چقد غر میزنی ، الان میایم

چه زودم پسر خاله میشه . نخیر ، غزال میره شما با من میای

– تو چی میگی این وسط ، زنمه به تو چه .

اوهو کی میره این همه راهو

– من میرم ، توهم به وقتش میری

غزال که در سکوت شاهد بحث آن دو بود کلافه گفت : بابا بیاین بریم دیگه ، غذا سرد شد .

– چشم خانومم شما برو منم الان میام

غزال به آرامی از پله ها پایین رفت و ماکان رو به مهراد گفت: مهراد از این به بعد بخوای مزاحم منو زنم بشی بهش میگم گلوت پیش کی گیر کرده

این را گفت و مثل میگ میگ دور شد و مهراد را بهت زده جا گذاشت .

سر میز شام  نازنین خانم ، عروس گلم از دهنش نمی افتاد و پوست سفید غزال ، از خجالت تقریبا رو به کبودی بود ‌.‌ مهراد با نارضایتی گفت : بابا منم زن میخوام ، مگه چیم از این ماکان کمتره ؟

– باشه باباجون ، همین فردا برای توهم میریم خواستگاری

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوگار

    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب رو برام حَروم کرده…!   اون لعنتی از مَـن یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roham
Roham
2 سال قبل

ما پارت میخواییم ما پارت میخواییم هی 😂💖

Amir
Amir
2 سال قبل

قصد کذاشتن پارت بعدو نداری؟!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
2 سال قبل

واقعا رمانت خیلییییییی ضعیفه ی نکته مثبت توش پیدا نمیشه.اصلا ماهان چیشد؟ با خانواده فیکش اصلا صحبت نکردن ببینن نظر اونا چیه.واقعا رمانت ابتداییه سطح رمانای ابتدایی از اینم بهتره😐

همسر اینده مقاره 🙂💖
همسر اینده مقاره 🙂💖
2 سال قبل

پارت هاتو خیلی دور به دور میزاری لطفاً پارت گزاریتو مرتب کن

عشق همه هستم😂
عشق همه هستم😂
2 سال قبل

پارت بعد رو کی میزاری؟

عسل
عسل
2 سال قبل

🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥

༺Aref༻
2 سال قبل

آقا چقد این رمان خوبه

مجید
مجید
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

شما احیانا خود نویسنده نیستی که برای خودت نظر میذاری ؟
واقعا کجای این رمان خوب بود ؟از اولش که از خواستگاری برادر غزال شروع شد و اصلا معلوم نشد اون دوتا چی شدن
بعدش فورا بدون معطلی غزالو پیدا کردن وقتی اینقد راحت پیدا میشد چرا ۱۵ سال دنبالش نگشتن ؟از اون طرف غزال قد ۱۵۴ و وزن ۴۰ کیلو چطوری بوکس کار میکرد و حریفو شکست میداد ؟دیگه نویسنده فهمید چیکار کرده از بوکس کشید بیرون
از اون طرف اردوی راهیان نور که انگار تمام اتفاقات عشق و عاشقی اونجا افتاده ولی نویسنده هیچ اشاره ای نکرده یهویی پرید ۳ سال بعد
بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به علاقه ی غزال کنه که میگه سه سال عاشق بودم
فورا هم جواب مثبت گرفت
اینقد این رمان ضعیف بود که همین ضعفش باعث شد بخونمش ببینم آخرش نویسنده میخواد چیکار کنه
نویسنده باید بیشتر و بیشتر مطالعه و تمرکز کنه نه اینکه یه چیزی بنویسه حالا هر چی شد

مجید
مجید
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

شک ندارم خود نویسنده ای وگرنه این رمان که نمیشه گفت
این نوشته های ضعیف بدون برنامه کجاش خوبه ؟

انیسا
انیسا
2 سال قبل

مهرادم زهرا رو میخواد
خیلی قشنگه

مانلی
مانلی
2 سال قبل
پاسخ به  انیسا

اینو که خیلی وقته کشف کردیم😂😂

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  مانلی

دقیقااااا

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x