هم دانشگاهی جان پارت ۲۲ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۲۲

.

 

 

 

_ اما تو الان چند ساعته که برای من خاک شدی آریا،

برو خواهشاً

تنهام بذار

آریا: دیگه نه میتونم،نه میخوام

الان که متوجه شدم تو هم دوستم داری نمیرم

نخواه ازم اینو

لطفاً خواهش نکن دلوین

جیغ زدم

_ چرا اونموقعی که داشتم زیر بارون نیومدی؟

الان اومدی که چی؟

چرا همون موقع بهم نگفتی؟؟

چرا نگفتی که بهم علاقه داری اریا؟

هااا؟؟ چرا نگفتی؟؟

برو بیرون خواهشاً

جون عزیزت برو بیرون تا پرستارا رو صدا نزدم

آریا: می‌دونی…من هیچ آدرس و نشونه ای ازت نداشتم

حتی بار ها و بار ها خالتو آوردم خونتون که تو رو ببینم اما تو نبودی

یا کتابخونه بودی یا داشتی درس میخوندی..

من چطوری بهت میگفتم؟

چطوری میگفتم که دوست دارم

که برام عزیزی

که برام مهمی

_ برو آریا

برو دیگه هم بر نگرد

آریا: میرم اما الان نه… وقتی میرم که جواب مثبت بدی

برم که با خانواده بیام

خسته شده بودم از کلکل…باید اذیت میشد

باید همون اندازه ای که من اذیت شدم اذیت بشه

عشق بود هرچی بود باید فراموش میشد

دیگه ازش خوشم نمیومد

پرستارا رو باید صدا میزدم

حالم اصلا خوب نبود ینی افتضاح بود

اما باید تمام توانمو جمع میکردم و با صدای بلند پرستارارو صدا میزدم

با جیغ گفتم:

_ پرستار

پرستاااااااااااااار

خانوم پرستااااااااااارررررر؟؟؟؟؟؟

آریا با چشمای مأیوس بهم نگاه میکرد

گول این چشما رو دیگه هیچوقت نباید می‌خوردم

 

پرستاره هراسون اومد داخل

نفس نفس میزد

چی شده خانوم؟ اتفاقی افتادع؟؟

یه نگاه به آریا انداختم تو چشماش نا‌ امیدی رو میشد دید

انگاری داشت می‌گفت تو رو خدا نه

اینکارو نکن…

_ این آقا مزاحم استراحت بنده شده میشه بیرونش کنید؟

پرستار: باشه خانومم آروم باش شما

رو کرد به آریا

بفرمایید بیرون آقای محترم،مریض نیاز به استراحت دارن

بفرمایید بیرون خواهشاً…بفرمایید

آریا از جاش بلند شد

اما نا امید بهم نگاه میکرد

دلم به حالش سوخت

سوخت که نه.. کباب شد

ولی باید یکم سختی بکشه

لحظه ی آخر یه نگاه عمیق به چشمام انداخت و از اتاق زد بیرون

حدس میزدم گریش گرفته بود

بچها بعد از سر آریا اومدن داخل

مبینا: چیشده دلی؟؟ چرا بیرونش کردی؟؟ بد بخت اشک‌از چشماش میچکید

محبوبه: راست میگه دلوین چرا اینکار کردی؟ این همونی بود که بخاطرش چند روز تو کما بودی

چرا انقد تو خری؟

چرا عقل نداری؟

چ….

رامتین: وای محبوبه ولش کن

دلش خواسته حتما

دلوین همیشه یه دلیل داشته

دلوین دلیلتو بگو بچها هم بفهمن

با سرفه و صدای گرفته ای گفتم

_ الا…ن وا‌…قعا…حا…لم…خوب… نیس

بعدا

مائده: چیشدی دلوین؟

چرا نفس نفس میزنی؟؟؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کلنجار

    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به چالش میکشد و هرکدام به نحوی با این مسئله و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو

    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان عشق افسانه ای..کاری با کسی ندارم از کل دنیا تنها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

چرا اخههه این شکلی کرد البته یکم حق میدم بهش اگه این اتفاق نمی افتاد ایا اریا بهش می گفت دوست دارم اما یکم دلوین ازیاده رویی کرد اما هر طور نویسنده جون صلاح می دونند اون درست

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ثنا

ولی من وقتی خودم رو میزارم جای دلوین رفتار بدتری میکردم با آریا خودمم نمیدونم چرا اما خب هر کی یه سلیقه یا رفتاری داره
ولی همون طور ک گفتی نویسنده هر جور بخاد مینویسه تصمیم با اونه

Sana
Sana
2 سال قبل

نویسنده عزیز یه جا خوندم میزان بالا بودن صدای طرف رو با طولانی کردن کلمه مثلا 《 آااااییی نفففففففس کششش》رو نشون نمیدن برای زیباتر شدن بلندی صدا رو توصیف میکنن مثلا 《 صدایش به قدری بلند بود که گوشهایم درد گرفت 》

سه نقطه
سه نقطه
2 سال قبل
پاسخ به  Sana

😂😂😂😂

ادا
ادا
2 سال قبل

حقشه
اخیشش

Golnaz
Golnaz
2 سال قبل

سلام چرا این پارت آخری خیلی کم بود خواهشا یه کم بیشتر بذارین🙁

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Golnaz

از بقیه رمان ها ک بهتره روزی ۲ پارت میزاره

Maede.f
Maede.f
2 سال قبل

عالی بود مثل همیشه ، ممنون

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x