2 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۵۷

5
(1)

.

 

 

 

 

نمیدونستم چیکار کنم

دیوونه شده بودم

جنون گرفته بودم

موهامو باز کردم و سرمو تو دستام گرفته بودم و فشار میدادم

اریا؟ کانادا؟ مشکل قلب؟

چرا من نفهمیده بودم؟

چرا خالم نگفته بود؟

تو دیوونه ای دلوین

خب به تو می‌گفت که چی؟

میخواستی چیکار کنی؟

نمیتونستم بهش زنگ نزنم

گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم

انگاری پشت گوشی بود که بعد دوتا بوق جواب داد

نمیتونستم هیچی بگم

اگه صبر نمی‌کردم و نفس عمیق نمی گرفتم هزار تا فحش نثارش میکردم

کل این مدتی که داشتم باهاش حرف میزدم نمیدونستم دارم چی میگم.

اعصابم از این خورد بود که ارامشمو به هم ریخته بود

دست از سرم نمیکشید ولم نمی‌کرد

یه کلمه ی اریا تلنگری بود تا اشکام راهی بشن

از صدای گرفته اش متوجه شدم که اونم داره گریه میکنه

دلم لرزید قلبم درد گرفته بود

فضای خونه برام خفگی داشت

پاشدم پنجره رو باز کردم و سرمو ازش بیرون گذاشتم تا باد به صورتم بخوره.. تا بفهمم که خواب نیستم!

اما بیدار بودم.. خوابم نمیدیدم

ای کاش خواب بود

ای کاش بیدار میشدم و می دیدم که اصلا عشق آریا رو نداشتم

ولی حیف که اینا ای کاش بودن و واقعیت نداشتن

توی اتاق نموندم

با موهای باز از اتاق زدم بیرون بچها تو آشپزخونه مشغول آشپزی بودن

حال اینکه برم پیششون رو نداشتم رو کاناپه ی جلوی مبل دراز کشیدم تلویزیونو روشن کردم و مشغول دیدن شدم

مائده از تو آشپزخونه داد زد: بسته از طرف کی بود دلی؟

خیلی آروم گفتم آریا

کفگیر به دست از آشپزخونه اومد بیرون و یه بار دیگه پرسید کی؟

منم خیلی آروم گفتم آریا

مبینا: چی توش بود؟

_ آزمایش

یگانه: آزمایش چی؟

_ بچها میشه الان سوالاتونو شروع نکنین؟

اون جعبه تو اتاقه برین بیارین ببینین

مائده: بچها شام امادس..سریع بیاین بخورین بریم بام یه بادی به کله ی دلوین بخوره

آخ که خدا می‌دونه فقط چقد منتظر بام بودم

میلی به شام نداشتم اما به اجبار بچها رفتم سر میز و به زور دوتا لقمه خوردم

بعدم آماده شدیم و با ماشین یگانه از خونه زدیم بیرون

خودم حوصله ی رانندگی نداشتم..!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.3 (4)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

خواهری یکم بیشتر بنویس

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x