فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 116

  او در گریز بود. میتوانست باز هم عاشق مردی باشد که بر طبق شنیدهه ایش با التماس یک مادر حاضر شده بود جسم بیجان پسرش را تحویلش دهد؟ نیشگونی از رانش گرفت. نباید پای میز محاکمه و قضاوت مینشست. ممکن بود تمام حرفهای آن دو مرد یاوه‌گویی باشند. ذهنش

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 14

  بلوک شکسته ای رو به زحمت زیاد تا پای دیوار کشوندم و بعد رفتم روش ایستادم تا قدم از دیوار بلند تر بشه . نگاهی به داخل حیاط خونه انداختم.نه خبری از داخترا بود و نه پسرا…البته نبودنشون طبیعی بود چون الان هر کدوم یه وری تو کوچه پس

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 121

    هومن اکثر اوقات کنار حاجی بود با این همه هومن را هم دوست داشت دلش میخواست در روز عروسی اش کینه و کدورت ها را کنار بگذارد عکس را ابتدا با کپشن (ببین زنداداشم چه جیگری شده ) و چند ایموجی خنده برای دوستش فرستاد همه دوستانش کنجکاو

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 124

  گلاویژ باگریه به طرفم اومد دست هاشو قالب صورتم کرد وگفت: _عماد.. دردت به سرم.. خوبی؟ حالت خوبه؟ ازش بدم میومد.. توی تموم عمرم خودم رو تا این حد حقیر ندیده بودم.. بانفرت دست هاشو از صورتم جدا کردم وپس زدم.. _ولم کن.. من خوبم.. بروکنار! هنوز گیج بودم

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 34

  ارزنگ هول کرده خودش را روی مبل جلو کشید ……….. از قدرت یزدان خبر داشت …….. از پیش دستی کردن هایش آگاه بود . یزدان حرفی را نمی زد ………… یا اگر چیزی بر زبانش می راند ، بی برو برگرد عملی اش می کرد . ـ مطمئن باشید

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت یازدهم

ناگهان دستش تکانی خورد و انگشتانش انگشتانم را در بر گرفتند. عجوزه ی خرفت ما بلاخره حرکتی کرد جلو امد و گفت -درسته درسته خودشه راه حل همین من با تعجب پرسیدم -راه حل منم خرف خان؟؟ -سرورم در این چند سینره هر روز نسبت ب روز قبا حالش وخیم

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 100

  واسه همین وقتی که شماره اش و گرفتم و بعد از کلی بوق آزادی که خورد جواب نداد بی خیالش شدم و تماس بعدی و موکول کردم به یکی دو ساعت دیگه.. یا می شد حتی صبر کنم تا خودش زنگ بزنه. پیگیری بیش از حد این توهم و

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 52

  باقدر دانی نگاهش کردم که گفت: _یه سوالی بپرسم جوابمو میدی؟ _اگه زیاد شخصی نباشه.. _شخصیه.. بیخیالش! با کنکجاوی گفتم: _خب حالا بپرس شاید بتونم جوابشو بدم! _اگه بپرسم باید جوابشم بگیرم! _بپرس؟! _اون پسره، کوهیار.. بخاطر اومدنت به این خونه ولت کرد؟ با چشم های گرد شده گفتم:

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 195

  خسته و زار دست دراز کردم و یه حوله سفید از آویز برداشتم و دور تن سرد و خیسم پیچوندمش. دستی لای موهای خیسم کشیدم و با بالا کشبدم دماغم سر دوش رو کج کردم اما همینکه چرخیدم که از اونجا برم بیرون با شهرامی چشم تو چشم شدم

ادامه مطلب »
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت 30

(اسرا) (صدای زنگ ب گوشمون رسید) باران:ببین کیه نصف شبی (به سمت در رفتم و با خنده درو باز کردم نگام قفل ارسینو کیان شد زود درو بستم که کیان درو هل داد) _هاااا چیهههه کیان:مرض برو اونور پدرصگ _نرم اونور چیکار می‌کنی تخم خر کیان:میشاشم رو این(و دستشو ب

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 10

  دو زن خیره من می مانند. و من با دهان باز مانده میپرسم: -اینجا چه خبره؟! دو زن نگاهی باهم رد و بدل می کنند و بعد یکهو هردو می خندند. در مقابل اخم میکنم و بابا نفسم دارد بند می آید آخر! از دهانم میپرد: -چِتونه؟!! انقدر عصبانی

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 115

  کلمه ی خطرناک افرا را مطمئن تر از قبل کرد تا سر از جریان معاملات دربیاورد. _ رقیه خواهش میکنم ازت. من باید بفهمم تارخ کجا رفت. رقیه آب دهانش را قورت داد. _ از من نشنیده بگیرین…تردیدش برای گفتن یا نگفتن باعث شد مکث کوتاهی کند، اما نهایتا

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها