فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 188

  عین کسی که زانوی غم بغل گرفته باشه تو تاریکی کمد نشسته بودم و حتی نفس کشیدنمم با احتیاط بود. حرف هاشون رو میشنیدم اما فقط وقخی که به اتاق نزدیک میشدن. آقا رهام از شهرام پرسید: -مهمون داشتی !؟ نمیدونم چرا سوالش ضربان قلب منو بالا برد. همش

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوم

فردی با شنل مشکی ک حتی رو ی صورتشم پوشونده پشت شیشه ایستاده عصبی شدم میدونستم ک اگه کسی شخصی رو کنترل کنه با ریختن اب روی فرد کنترلش رو از دست میده منم اب ک روب پیشخوان بود رو برداشتم و ریختم روی مرده از حالتش ک در امد

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 1

  وسط جاده ایی ک اطرافش درختانش سر ب فلک کشیده بودند دخترک بی تابی میکرد بارانی تند می امد مه جاده را فراگرفته بود نمیتوانستند باور کنند ک ب خاطر یک جنگل نفرین دخترکشان ب این حال و روز افتاده باشد -ارام باش دخترکم ارام باشه عزیزکم جک نمیتوانی

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 4

  زهرا که متوجه یهویی گرفته شدنم شد ، با تعجب به سمتم چرخید – چیزی شده نازی ؟؟ دستی به شال روی سرم کشیدم و بی حوصله از سرم بیرون کشیدمش – نه !! جلوتر از اون وارد خونه شدم که دنبالم راه افتاد و قبل از اینکه وارد

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 27

  با دقت نگاه میکردم و یه قسمتایی که دوست داشتم عکس میگرفتم و نکته برمیداشتم جاهایی که مشکل داشتم رو کاملا قشنگ توضیح میداد و رفتارش به قدری خوب بود که حس اضافی بودن و سربار بودن نکنم با دیدن ساعت ده دقیقه به دوازده وسایلمو جمع کردم _من

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 3

  جعبه ی شیرینی را از دست سوره میگیرم و با او روبوسی میکنم. -کجا موندید پس؟ شام خیلی وقته آماده ست. به جای جواب، میپرسد: -رفتنی شدی؟ در صدای خوشحالش دلتنگی موج میزند. خنده پهنِ صورتم میشود. دلم تنگ میشود، اما این دلتنگی به هیچ عنوان مانع از رفتنم

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 108

  تارخ قاشق را از دست او گرفته و بعد از اینکه آن را با محتویات داخل بشقاب پر کرد جلوی دهان افرا گرفت. _ نگفتم با سوپ بازی کن! گفتم بخورش. افرا لبخند بیجانی زده و خواست قاشق را از دست او بگیرد که تارخ اخم کرد. _ باز

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 6

  اون شاسی بلند سفید یکم جلوتر از توقف کرد و منم به ناچار پامو گذاشتم روی ترمز و ماشین رو نگه داشتم… تین ترمز اجباری باعث شد بدنم با شدت عقب و جلو بشه. دستمو روی فرمون گذاشتم و گفتم: -لعنت! یارو عجب کله خرابیه! به محض توقف ماشین

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 113

    لب هایش مثل ماهی بیرون مانده از آب باز و بسته شد در دل زمزمه کرد : _ارسلان اینبار بی صدا اسمش را لب زد _بلند بگو دلارای خیره‌اش شد اگر می گفت هومن چه میکرد ….. _چرا ….. چرا میخوای بدونی ؟ _هومن به سرعت جواب داد

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 116

  یه کم دیگه حرف زدیم و اومدم خداحافظی کنم که گفت: _راستی عماد ماجرای اس ام اس ها به کجا رسید؟ نتیجه داد؟ _آره تونستم یه کم بسوزونمش اما فکرنمیکنم هیچوقت به گردپای سوختن من برسه! _دیونه ای بخدا.. نمیخوام دوباره بحث رو باز کنم اما بنده خدارو بیگناه

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 26

  اما مگر مسلط شدن بر اعصاب ، آن هم زمانی که خون مقابل دیدگانت را گرفته ، به این راحتی ها بود ؟؟؟ ……. کاووس از او چه می خواست ؟ که او هم یکی شود همچون او و دست روی دختری از همه جا بی خبر بگذارد و

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها