فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 120

  هنگامه دستی به موهای بلندش که آرایشگر بالای سرش بسته بود کشید و برای چندمین بار پرسید : _باز میذاشتیمشون بهتر نبود ؟ زن خندید _از همین اول میخوای خواهر شوهر بازی رو شروع کنی دختر ؟ هنگامه چشم غره رفت _چه ربطی داره ؟ زن مهربان لبخند زد

ادامه مطلب »
چت روم

چت روم کافه گپ 26 💚

    ‌تْـمـام وجُـودَم ….درگیـر ⊲دوســت داشـتنِ⊳ توســت 💞❣💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

ادامه مطلب »
رمان هم دانشگاهی جان

هم دانشگاهی جان پارت:۱

موضوع:هم دانشگاهی جان ژانر:طنز _ اجتماعی       (ماجرای داستان ما از این قراره که یه دختری که در حضور خانواده جدی و در حضور دوستان باحال با چهارتا دوستش توی دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول شدن و دانشجوی پزشکی ان که اونجا یه پسری که دانشجوی مهندسیه توی

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 123

  خندید و بامسخرگی سری تکون داد وگفت: _من نه! اما حس میکنم تو برخلاف حرف ها ورفتارهات خیلی دلت میخواست صنمی بامن داشته باشی ومتاسفانه و خوشبختانه باید بهت بگم که کور خوندی! اون گلاویژ گاو واحمقی که میشناختی مرد عمادخان.. واسم مهم نیست از دیدگاه تو من چی

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 33

  از جایش بلند شد و به سمت ابتدای خط به راه افتاد ………… از فکری که در ذهنش شکل گرفته بود ، خشمی غیر قابل مهار در جانش رسوخ کرد و خونش را به جوش آورد ……….. باید با خودش رو راست می بود ……… احتمال اینکه گندم به

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دهم

سرش را گرفت وبالا اورد با انگشتانش گلویش را کمی فشار داد و گفت -وای به حالت گتی وای ب حالت عجوزه خرف اگه بلایی سر سینره بیاد زندت نمیزارم گتی با حال زارش تنها ب ارامی پلک زد ساندر اورا رها کرد در تمامی این مدت انیسا نفسش در

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 99

  بی اهمیت به صورتش که لحظه به لحظه سرخ تر می شد ادامه دادم: – ولی.. با وجود اینکه ازتون کوچیکترم.. به خاطر تجربیاتی که دارم دلم می خواد یه نصیحت بهتون بکنم.. بعضی وقتا.. فقط به زبون آوردن یه معذرت خواهی.. می تونه از خیلی ناراحتی و دلخوری

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 51

  آمنه با لبخندی که معلوم بود از صدتافحش بدتره گفت: _مرغ همسایه غازه مادر! آرش بانگاه خاصی بهم زل زد و بعداز چندثانیه مکث گفت: _خاله قزی حسودیم بلده پس.. دعای بعداز صبحونه واسه اومدن نسیم فراموش نکنید.. دیگه فرصت نداد گند کاریمو جمع کنم و رفت! خاک توسرم

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 194

  گه گاهی سنگینی نگاه های آقا رهام رو روی خودم احساس میکردم. با یک یه سوال گنده روی پیشونیش،تماشام میکرد! دست خودم بود دلم نمیخواست ناهار رو کنارشون بخورم اما از اونجایی که از وقتی اومده بودم از اتاق نزده بودم بیرون، ملکه امر کرده بودن باید باشم! به

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 9

  سگ لرزه بگیرم یا شوخی است؟! این آدم…با این ریخت و قیافه…با این خروسِ وحشی ای که در دست دارد…با این طرز حرف زدن و برخورد…همسایه من؟!! بی اراده و از سر حیرت می خندم: -زِر…شوخی میکنی! بد نگاهم می کند! آب گلویم را با سر و صدا پایین

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 114

  افرا سرش را به چپ و راست تکان داد. _ نه ناراحت نیستم که… یکم مضطربم. تارخ متعجب تر از قبل پرسید: _ مضطرب برا چی؟ من که پیشتم. افرا در جواب دادن کمی مکث کرد. واقعا نمیفهمید چگونه باید این موضوع را بر زبان میآورد. پریود شدن یک

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 12

  به حرفهاش اهمیتی ندادم و از اتاق رفتم بیرون.من آدمی نبودم که بخاطر پول دست به هرکاری بزنم. اگه بودم هم یه اینبارواز خیر حقوق گرفتن میگذرم تا ببینم بعد خدا چی میخواد! یعنی این ترجیح خودم بود.ترجیح میدادم گشنه بمونم اما دست به نامحرم نزنم حتی اگه اون

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها