دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت 89
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 89

  آریا تند میگه : جاش رو تخم چشامه ! سمتش برمیگردم … اولین باریه این مدلی اونم جلو جمع داره از دوست داشتن حرف میزنه … بابا چوفی میکشه و درمونده روی مبل میشینه … مامان ولی بغض کرده بهم زل میزنه و میگه : _ میتونی کنار بیای

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد سوم پارت 13
رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 13

  بابا دست زیر پام انداخت و من از روی مبل بلند کرد و به سمت پله ها رفت و گفت _کسی جای تو را نمی بره تا وقتی که خودت بخوای نفس راحتی کشیدم و من روی تخت خوابم گذاشت پتورو تا بالای سینه هام کشید و گفت _دخترک

ادامه مطلب »
رمان عروسک پارت 49
رمان عروسک

رمان عروسک پارت 49

  از راه پله بالا رفتم و به سمت اتاقن دویدم در رو باز کردم و خودم رو داخل پرت کردم در رو بستم و بهش تکیه دادم نفس نفس ز نان خیره به روبروم بودم.. اولین روزی که اهورا رو دیدم به ذهنم اومد جلوی مقبره اصلانی ها میگفت

ادامه مطلب »
رمان

رمان سکوت قلب‌ پارت ۲۷

سکوت‌ قلب: خودم را در آینه می‌بینم. چشم سیاه رنگم یا سایه نارنجی و خط چشم زیبا تر از هر زمان شده است! موهای جلویم را فر کرده ام و بسیار زیبا سمت چپ صورتم را احاطه کرده اند. لباس ساده ی نارنجی رنگی به تن کرده ام. از ظاهر

ادامه مطلب »
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 28

:::مهتاب::: بعد از رفتن سامان و میلاد من دلم بی قرارو آشوب بود، نمی دونستم چیکار کنم؟ طول راهرو بیمارستان رو چند بار بالا پایین کردم.. یک ساعت گذشته بود سه بار به میلاد زنگ زدم و گفت که خبری نشده و من بیشتر و بیشتر نگران می شدم استرس

ادامه مطلب »
رمان سکوت قلب

رمان سکوت قلب پارت ۲۶

سکوت قلب اوینار با بدجنسی لب می‌زند: -من یادم نمیاد بابام هنوز هیوا رو داده باشه یه نامزدی ساده است دیگه. می‌خندم. قشنگ پیمان را ضایع می‌کند. پیمان چشمانش را درست می‌کند. -نه مثل اینکه اوینار خانم کمر بستی به قتل ما. اوینار شانه ای بالا می‌اندازد. -نگران نباش. برای

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 40
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 40

  _ از کجا فهمیدی محترم هستم؟! چون هامون یه بادمجون پای چشمم نکاشت؟! البته که اون کار همیشگیشه! چپ چپ نگاهش کردم که دستش و سمتم دراز کرد و لب زد : _ من سعیدم! یکی از دوستای قدیمیه هامون. ناخواسته از دهنم در رفتم و گفتم : دوستیت

ادامه مطلب »
رمان سکوت قلب

رمان سکوت قلب پارت ۲۵

جلوی در دانشگاه منتظر هیوا بودم. هرچه زنگ میزدم جواب نمی‌داد. دیگر کم کم داشتم عصبی می‌شدم. مرا مسخره خودش کرده؟ داشتم سمت آژانس دانشگاه می‌رفتم که یکی را کرایه کنم که صدای بوق ماشین هیوا من را سر جای خودم نشاند. شاکی از همین فاصله نگاهش کردم. با بوق

ادامه مطلب »
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 27

این جور دخترا اصلا نمی دونن عشق چی هست ؟ عاشقی چیه ؟ معنی کلمه احترام یعنی چی؟ نه میدونن وفاداری یعنی چی و نه وفادار می میونن! تینا هم از اون دسته دختراس که نه می‌تونه حس عشقو درک کنه،نه می‌تونه وفادار بمونه و از این شاخه به اون

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد سوم پارت 12
رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 12

  دستمو به مبل گرفتم از جام بلند شدم باید از این خونه میرفتم باید فرار میکردم باید فرار میکردم از این آدم و یاشاید حتی مجبور می شدم از خودم و خانواده‌ام فرار کنم شاید اگر گم و گور می شدم شاید اگر میرفتمو پیدام نمیشد دیگه خانوادم خلاص

ادامه مطلب »
رمان عروسک پارت 48
رمان عروسک

رمان عروسک پارت 48

  – تو…تو برادر شهریاری؟! اهورا با ارامش سر تکون داد و گفت : – من برادر امیرم! – امیر یا شهریار…جفتشون.. – دهنتو نبندی رفیق…میبندمش. واسه کسی که بیست و خورده ای سال بزرگم کرده خوب بلدم پسری کنم! سامیار مات نگاهش کرد و بعد نیشخند زد. – یه

ادامه مطلب »
رمان سکوت قلب

سکوت قلب پارت ۲۴

لبخند می‌زنم. دختر راحتیست برایش مهم نیست که اینگونه اورا ببینند انگار خودش در اولویت است که الان خسته است و تمام تلاشش رسیدن زود هنگام به خانه اش است. وقتی به از ساختمان دانشگاه خارج می‌شویم از من خداحافظی می‌کند و می‌رود. میخواهم اسنپی بگیرم که پیامی بالای صفحه

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها