” خدمتکار عمارت درد” پارت 24

1
(1)

 

 

کوروش: پاشو

دیشب زیادی خوش گذشته نمیخوای پرنسس بیدار شی؟!

 

یا خدا دیشب چیشد منو کی آورد تو اتاق

 

چشام تار میدید با دستام مالیدمشون چهره کوروش واضح دیدم

 

چرا گوشه لبش پاره شده خونیه

جای زخمه

 

کوروش: به به پرنسس بیدار شدی؟!

صبح تون بخیر

 

خدایا چیشده دیشب؟!

کو فرهاد وای نکنه فرهاد…

 

+ کو فرهاد؟! حالش خوبه؟!

 

کوروش: خدا لعنتم کنه من اینجا جلو روتم

تو داری از فرهاد میپرسی…

 

+ نمیزاری حرف بزنم

چی بگم؟!

 

کوروش: تو نباید چیزی بگی

من باید بگم

دیشب فکر کنم خیلی گذشته نه؟!

 

+ میشه بگی دیشب چیشده؟!

من فقط تو ماشین فرهاد خوابم برد دیگه هیچی یادم نیست

 

دستمو بردم جلو تر رسوندم به گوشه لب که پاره شده بود

سرشو برگردوند نزاشت ببینم چی شده…

 

+کوروش لبت چیشده؟!

چرا پاره شده؟!

 

کوروش: میخوای بدونی که چی بشه؟!

چرا وقتی بهت میگم باید با من بیای میری با فرهاد

دختر چرا رو حرفم حرف میزنی

گوشیتم ور نمیداری

دیشب کوجا بودی که گوشیتو فرهاد ور داشت

چرا هی منو تو با کارات دق میدی

 

+ دیشب گفتم نمیتونم بیام

من نمیدونم گوشیمو چرا فرهاد ور داشته شاید تو ماشین خوابم برده بود ورش داشته جوابش داده

من چکار کردم دقیقا که تو دق کردی؟!

 

کوروش: خیلی چش سفیدی مارال

 

+ وای خدا چرا چش سفیدم؟!

 

اومد نزدیکتر که صورتامون مماس هم بود

 

کوروش: نمیخوای بدونی دیشب کی بغلت کرد اورد تو تخت گذاشت کی روت پتو کشید کی شال تو در اورد؟!

 

وای دیشب کی منو آورد تو اتاقم

چرا فرهاد بیدارم نکرد…

 

کوروش: نه دیگه نمیدونی پرنسس غرق در رویا بودن

پرنس بغلشون کرده اوردتش تو اتاق

 

+ خوب خواب بودم منو نخواسته بیدارم کنه…

کار بدی که نکرده

 

کوروش: تو جادو شدی

یا کلاً اون مغز معیوب تو اجاره دادی

 

دیگه واقعن داشت توهین می‌کرد

فکر میکنه من اون مارال قبلم

درسته خان عمارته منم خدمتکار

ولی…

 

+ آره جادوم کردن دلم خواست مغز خودمه فروختم

اجاره دادمش

 

محکم موهامو با دستاش کشید

سرمو خم کرد

 

کوروش: مارال کم گوه اضافی بخور

نکن یه بلایی سرت بیارم مث خر تو گِل توش گیر کنی

 

بازم موهامو محکم تر به طرف خودش کشید

 

کوروش: مارال بشین آروم سرجات

فکر نکن کارتو نمی‌بینم

 

+ میدونی من دارم از اینجا میرم

گفتم بگم یادت بمونه آقا کوروش

 

با اون یکی دستش چونه مو با زورش فشار میداد الانه که فکم بشکنه

 

کوروش: مارال بیشتر از این حرف بزنی دهن تو جررر میدم

به خدایی که میپرستی قسم میدم

 

موهامو ول کرد محکم هلم داد

رفت سمت در

 

کوروش: حق نداری بیای بیرون

از این خراب شده

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zahrapeykani
Zahrapeykani
1 سال قبل

پارت بعدی بزار لطفا🙏🥺

نگین
نگین
1 سال قبل

این کوروش تکلیفش با خودش روشن نیس ها😂

زیبا
زیبا
1 سال قبل

معلوم نیس این کوروش مارال رو دوست داره یا رزا رو

رز
رز
1 سال قبل

وا چرا کوروش اینجوری میکنه

SARINA
SARINA
1 سال قبل

مرسی که زیاد پارت میزاری

.....
.....
1 سال قبل

من که روانی شدم😂هم دلم میخواد بخونم هم دلم نمیخواد بخونم

sanaz
sanaz
1 سال قبل

قشنگ بود💓

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x