“خدمتکار عمارت درد” پارت 26

5
(1)

 

 

فرداشب وقت پرواز داشتم

یه حس عجیب و غریب داشتم

هم دلم میخواست برم هم دلم نمیخواستم برم

 

انگار بین یه دو راهی گیر کردم

من الان چیکار…

 

اوفففف خدایا تو کمکم کن من دیگه عقلم نمیکشه

 

چمدون ببندم نبندم

 

از اتاقم نمیتونم برم بیرون

انگار فیونا شدم تو قلعه گیر کردم

کورشم همون اژدها وحشیه..‌.

 

از این فکری که کرده بودم خندم گرفته بودم

 

لابد شرک فرهاده

رزا همون پادشاه قد کوتوله باشه

 

ولی خدایی خودم باید خودمو از این قلعه نجات بدم

من نباید امیدم به بقیه باشم

باید دنبال هدفم باشه

 

دیگه رفتم چپدونمو ببندم

یه دوتا چمدون از مامان و بابام بود همونا رو ور داشتم

 

اولین چیزی که برداشت گذاشتم تو چمدون عکسایی بود که باهاشون زندگی میکردم

 

یه عکسی از مامانمو پیدا کردم

که کنار بابام وایستاده بود

یاد شبی افتادم که چقدر مامان فرهاد شبیه مامان منه

 

یکم عجیبه هم مثل مامان منه هم فامیلی مون یکیه

 

بلند شدم لباسا رو از تو کمد در اوردم چیز زیادی نداشتم ولی خوب قابل پوشیدن بودن

 

دیگه چی یادم رفته؟!

 

یکم دور و برمو نگاه کردم

چشم خورد به میز روبه روم

همه کشو های میزا رو خالی کرده بودم

 

چرا اینو یادم رفته بود

بازش کردم یه دست لباس نو ولی قدیمی بود

گذاشتمش تو چمدون

زیر اون  لباس قدیمی یه قاب عکس دیگه بود

 

ورش داشتم ولی مامانم چنتا عکس داره این کیه باهاش عکس گرفته؟!

 

وای خدا دارم دیونه میشم این مرد کیه؟!

تو کشو رو یه نگاه دیگه کردم یه دستبند سنگ مروارید و یه پاکت نامه اس

 

دیگه این نامه کوجا بود من تا حالا ندیده بودمش

 

دیگه نمیتونستم صبر کنم نامه رو باز کردم

 

هر چی میخوندم بیشتر برام سوال پیش میومد

دفتر؟! راز؟!دختر؟!خان؟!

 

اینا دیگه چی بودن؟!

 

دیگه هر چی فکر می کردم چیزای عجیب و غریب تری به ذهنم می‌رسید

 

دستبند مروارید مال کی بود؟!

 

دستم بندازمش یا نه؟!

 

اصن مال کی بود؟!

 

بزار با نامه و عکس هر چی هست ببرمش با خودم

 

چقدر وسیله هام کم بود اصن هیچی نبود

دوتا چمدون بودن گذاشتمشون کنار

نشستم رو تخت رفتم تو فکر

این نامه مال کیه؟!

مامانم؟!

عکس؟!

 

کلی سوال تو ذهنم بود…

باید خودم جوابشونو پیدا

می کردم

 

کوروش که میدونست میخوام برم

باید با اهالی خونه خدافزی کنم

دلم براشون خیلی تنگ میشه

چه خاطره‌هایی باهم داشتیم…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نگین
نگین
1 سال قبل

رمانت انقدر خوبه که آدم هرچی میخونه کنجکاو تر میشه فقط منتظرم ادامه داستانو بفهممم
آخه خیلی به دل میشینه💖

Roya
Roya
1 سال قبل

نویسنده جان رمان تون خیلی عالی هست فقط کم بود

yegane
yegane
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

.

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط yegane
yegane
yegane
1 سال قبل

نویسنده جان میشع مثل اوایل روزی دو پارت بزاری
ماشالا انقد قشنگه رمانت ادم سیر نمیش از خوندنش

ghazal
ghazal
پاسخ به  yegane
1 سال قبل

اره رمانت جالبه اما مثل دلارای پارت گذاری میکنی خیلی کم……

yegane
yegane
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

مچکرم عزیزم

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x