“خدمتکار عمارت درد” پارت 31

2.3
(3)

 

“کوروش”

بعد از اینکه مارال وارد اتاق شد

جا خورد

فکر نمیکرد من سیگار بکشم ولی نمیدونست باعث سیگاری شدنم خودش بوده

دیگه طاق نیوردم سمت این کوفتی رفتم

منی که میگفتم اینا چین که میخوام خودمو باهاشون آروم کنم

 

فکر کنم فهمید دارم تو چشماش که خیره نگاه میکنم

میخواستم واسه آخرین بار همه چیز یادم بمونه

چشماش

صورتش…

وقتی پولی که واسش گذاشته بودم قبول نکرد فهمیدم اون مارال مارال قبل نیست

تنها کارم اون روز شده بود تماشای مارال پشت پنجره

میدونستم حس میکرد دارم نگاش میکنم ولی به روی خودش نمیوورد

 

هر کاری میکردم نمیتونستم پامو از اتاق بزارم بیرون

کاش میتونستم ازش یه خدافزی کنم

 

آماده شدم برسونمش فرودگاه گفتم شاید بتونم این بار حرف دلمو بهش بزنم یا لاقل بتونم خدافری کنم

ولی قبل من فرهاد باهاش هماهنگ کرده بود

 

بازم خوردم به یه در بسته

بعد رفتنش دیگه حس کردم

یه چیز جاش خالیه

کل عمارتو رو قدم میزدم

دو دل بودم

برم نرم

حال بدی انگار تو جایی که مارال نیست برام هوایی نیست

 

رفتم تو اتاقش

یه  اتاق خالی فقط یه میز و صندلی

چشم به یه کاغذ

یه نامه بود

مارال اون نامه رو برای کی گذاشته بود

رو پاکت نوشته بود برای کوروش خان اژدها

یه پوزخندی کنار گوشه لبم نشست نامه رو باز کردم

 

سلام

میدونم وقتی نامه رو میخونی من فرودگاه یا شایدم تو آلمان نمیدونم

اول اخماتو وا کن همیشه باید به همه نشون بدی که کوه یخی آقا کوروش

یادته تازگیا داشتی میرفتی کلاس گیتار

تو بالکن میشستی تمرین میکردی

فقط یه آهنگ خاصی رو میخوندی

دل دادی توائم

رویای هر شبی

یادته؟!

تو از اون شب دلداده و رویای من شدی

ولی عشق من یه طرفه بود تو خیلی سرتر از من بودی

من شدم خدمتکار و تو شدی خان عمارت

باورم نمیشه امشب من از اینجا میرم وارد یه دنیا جدید میشم

هیچ وقت ندیدی چجوری من دوست داشتم ولی میگفتم اشکال نداره یه روز آخرش میفهمه

ولی نفهمیدی و آخرش من رفتم

نمیخواستم نامه بنویسم ولی باید میفهمیدی چقدر دوست دارم

ای کاش ناگفته هامو رو درک میکردی.اگردرک میکردی شایدالان این لحظه ی تلخ نمیرسید.شاید زندگی رو با عشق  تجربه میکردیم باهم

فکر این جارو نمیکردم که روزی قراره با حسرت و یه قلب شکسته از این عمارت برم…اما چاره ای ندارم…مادو تا مال دو تا دنیای متفاوتیم .با ارزوهای مختلف…تو دور خودتو یه حصار بستی کوروش.شاید برای خودت و برای قلبت یه حفاظ درست کردی.اما خیلی خوب نیست که دور قلبت حفاظ خاردارداشته باشی و با حرفات دل کسی رو که دوستت داره بشکونی…

زمان خداحافظی رسیده هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی برسه که این حرف رو بزنم

 

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

 

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم

 

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

 

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

 

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

 

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

 

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

 

فاضل نظری

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

آخییییییی 😪 چه غم انگیزه

Gn 🌱
Gn 🌱
1 سال قبل

رمان دردناکه، …

My nazi
My nazi
1 سال قبل

هی روزگار…
دلم گریه میخواد…کجاست شونه هات؟
کجا رفتی ای حس ارامشم؟

شادی
شادی
1 سال قبل

ممنون نویسنده جان رمانت قشنگه

شادی
شادی
1 سال قبل

الهی مارال بیچاره  😪  خب همون موقع که رفتی تو اتاقش بهش میگفتی و میرفتی

الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

رمانت عالیه ولی کاش بیشتر میزاشتی

yegane
yegane
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

انقدر قشنگع رمانت ک روزی دو پارت خوبه ۲۰ پارتم بزاری برای ما بازم کمه
خسته نباشی عزیزم

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x