فکر کنم مانتوم
کوتاهه یکم ولی خوبه زیاد تو چشم نیست
نگاه مانتوم میکردم هی خودمو تو آیینه نگاه میکردم
همه پایین بودن تو حیاط
موهامو باز گذاشتم دیگه نبستمش
یکم رژ و ضد آفتاب زدم فقط همینارو داشتم
نه به مرده بودن امروزم نه به امشب بیرون رفتنم
خندم گرفته بود
خدایی چنتا جون دارم…
عه اینا که سوار ماشین کوروش شدن رفتن پشت بشینن
مگه قرار نبود با اسنپ بریم
من از دست این دوتا سکته رو حتماً اونم از نوع مغزی میزنم
در صندلی عقب باز کردم میخواستم بشینم
که با بوق ماشین تو جام خشک شدم
کوروش: دعوتنامه بدم بیای جلو
+ من عقب راحترم…
کوروش: اخبارو یه بار اعلام میکنن
+ تو شهر ما تکرار داره
با داد که اسممو صدا زد ناخودآگاه سریع نشستم صندلی جلو…
کوروش: مارال جرئت داری دفعه دیگه رو حرفم حرف بزنی قلم پاتو میشکونم
نشونت میدم شهرتون اخبارشون تکرار داره یا نه…
+ من… من چیزی نگفتم
کوروش باز با داد اسممو صدا زد
کوروش: کمربندتو ببند
کمربندمو بستم
مطمئن بودم داره نگام میکنه و نگاهش الکی نیست…
تو مسیر همه ساکت بودیم منم فقط نگام به مغازه و جاده بود
حتی یه بارم نگاه کوروش نکردم
😘 😂
بانو فرشته الان که نتا اومده یه ساعت مشخصی بزار تا ما بیایم بخونیم رمان قشنگت رو ❤
بیشتر پارت بزار رمان عالیههه
سلام فرشته ی قشنگم
خوبی؟
ببخشید ، شما یک کتاب خوب برای مدریت استرس و اضطراب میشناسی ؟
خوبم عزیزم تو چطوری؟!
گرملین خود را رام کنید
اینو بخون اگه خوشت اومد تا بقیه رو برات بگم بخونی
خداروشکر
منم خوبم
یک دنیا ممنونم 💋😍❤🥰
چشم حتما می خونم
خداروشکر
خواهش میکنم گل دختر
خوندی بگو بعدی رو معرفی کنم❤🤌🏻
💋 😍 ❤ 🥰
چشم حتما
چرا ای همه کمه اقا میدونی چقد منتظر بودم بیشتر بزار دیگ
بچه ها صبر کنید🥺❤
واقعن سایت برا من مشکل داره
میخوایم یه تایم مشخص پارت بزارم
ولی خوب خودتون میدونین اینترنت اختلال داره
اوکی زیاد میزارم
من کلی پارت جلووم😂❤
از پارت های قبل کمتر بود😐💔
فقط گفت سوار ماشین شدیم و کوروش سرش داد زد
خیلی کم بود بیشتر بزار
اره
اقا من دوست دارم رمان ک میخونم کامل باشه ن پارت پارت
😢
خیلی کم بود خدایی😐
این کوروش هم فاز داره هااا
یکی فقط؟
باید تا قسمت ۲۴بزاری
چی بگم واقعا