زمزمه ی زیرلبی اش را بردیا هم شنید و با نفسی حبس شده پلک هایش را روی هم فشرد.

 

حتی دلش نمیخواست یک ثانیه هم خودش را جای حاج آقا بگذارد.

کاش قلب پیر و از کار افتاده اش این اتفاق را تاب می آورد.

 

حاج خانم از دیدن کمر خمیده ی همسرش دلشوره گرفت.

حس بدی به آن مکالمه ی آرام داشت و نگاه وق زده اش لحظه ای از حاج آقا جدا نمیشد.

 

نگاه مردش که سمت راهرو کشیده شد، او هم به همان نقطه زل زد و دعا کرد اتفاق شوم دیگری رخ نداده باشد.

 

امروز همه چیز بیش از حد توانشان بود. هنوز هم قلبش آرام نگرفته بود و طاقت چیز دیگری را نداشت.

 

دست لرزانش را روی لباسش مشت کرد و نالان پچ زد:

 

_ واسه امروز بسه، خدایا دیگه نمیتونم…

 

رها که از استرس به جان پوست لبش افتاده بود، هول زده به صورت بی روحش زل زد و آرام پرسید:

 

_ مگه میدونی چی شده؟

 

سرش را به نفی تکان داد و قبل از اینکه از دلشوره ی شدیدش بگوید، حاج آقا با قدم هایی بی تعادل و سکندری خوران سمت اتاق بچه ها رفت.

 

بردیا تکیه اش را به دیوار داد و کاغذ از میان انگشتانش سر خورد.

جانی در تنش نمانده بود تا رفیق قدیمی اش را همراهی کند.

 

با نگاهی درمانده و ملتمس به یاشا خیره شد و با اشاره ی دست از او خواست حواسش به حاج آقا باشد.

 

همین که یاشا دنبال حاج آقا رفت، بقیه هم دنبال او ریسه شدند.

 

تنها کسی که با نگرانی راهش را به سوی بردیا کج کرد، رسا بود.

 

دست روی شانه ی او گذاشته و بغض کرده جویای حالش شد.

 

_ بابا جونم خوبی؟ چیزی بیارم برات؟

بشین بابا، بشین اینجا… چیکار کنم برات؟

 

اما تنها دغدغه ی بردیا مانند تمام این سالها، حال و روز دوستانش بود که نفس عمیقی کشیده و کنار دیوار سر خورد.

 

_ من خوبم، یکم شوکه شدم قربونت برم چیزیم نیست…

تو برو حواست به عمو اینا باشه فقط، برو بابا…

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۵ / ۵. شمارش آرا ۱۰۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی

خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل تغییر می‌کنه. مدام آزار و اذیت می‌شه و مجبوره به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی تام
بی تام
15 روز قبل

خیلی مزخرف هرموقع مثلا رمان به جای حساس میرسه . فاصله مینداره بین پارتها

خواننده رمان
خواننده رمان
21 روز قبل

اه
چرا اینقدر کوتاه بود🫥🫥🫥

خواننده رمان
خواننده رمان
21 روز قبل

بازم نگفت حامی از کجا اومده تا کی باید صبر کنیم😤

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x