رمان حورا پارت 175

4.4
(242)

 

 

 

 

 

 

چشم ریز کردم:

_ خیلی ممنون، اما…به جا نیاوردم؟

 

سکوت دوباره پشت خط برقرار شد، چه میکرد؟ میخواست استخاره بگیرد؟ مسخره کرده بود؟

_ خانوم؟ شما کی هستید؟

 

با شنیدن بوق ممتد اخم کردم، باز هم قطع کرده بود، گیج به صفحه‌ی موبایل و شماره تماس خیره شدم، مسخره کرده بود انگار، بیکار!

 

موبایل را کنار انداختم و دوباره روی تخت لم دادم، اصلا حس اینکه به کسی فکر کنم را نداشتم اما…

این وضعیت فکر کردن میخواست!

 

من باردار بودم، باردار بودم و واقعا، چه میکردم؟

 

باز هم همان افکار، کلافه بالش را برداشتم و روی صورتم کوبیدم و سعی کردم بخوابم، تقریبا موفق هم شدم!

 

 

صبح با حس بهم خوردن معده‌ام از خواب پریدم، دست خودم نبود و هر آن انتظار داشتم هرچه در معده‌ام است را بیرون بریزم.

 

از جا پریده سریع به سمت توالت رفتم، عق زدم، تف کردم، هرچیزی که در معده‌ام بود؟ تمامش زرداب و مایع معده بود!

معده‌ی خالی که بهم بخورد چیست؟ عالیست…

 

همانجا به دیوار تکیه دادم، که دستگیره‌ی توالت بالا پایین شد، چشم ریز کرده خیره‌اش شدم، اصلا ساعت چند بود؟

 

_ کسی اون توعه؟

 

صدای قباد بود، وحشت زده از جا پریدم و دست و صورتم را شستم:

_ حورا؟ تویی؟ خوبی؟

 

نفس عمیقی کشیدم، صورتم را خشک کردم و در را باز کردم، با بالاتنه‌ی برهنه مقابلم بود و گیج و خیره نگاهم میکرد:

_ برو اونور راهو بستی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 242

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۲۸۲۵۳۰۴

دانلود رمان عاشک از الهام فتحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم…
IMG 20231016 191105 492 scaled

دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو 5 (1)

3 دیدگاه
  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه…
photo 2019 01 08 14 22 00

رمان میان عشق و آینه 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق…
IMG 20230123 235630 047

دانلود رمان آغوش آتش جلد اول 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۳۱۵۴۲۲۵۱

دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20230127 013512 6312 scaled

دانلود رمان می تراود مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و…
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۳۲۳۶۸۷۷

دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری 0 (0)

4 دیدگاه
    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (7)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
3 ماه قبل

قبلا هر پارت درس خوندنو دستشویی رفتن حورا بود الان یبار استفراغ حورا رفتن به توالت یه پارت میشه

معتاد رمان
معتاد رمان
3 ماه قبل

یه هزارم ثانیه هم نشد که این پارتو خوندم😑😑

خسته
خسته
پاسخ به  معتاد رمان
3 ماه قبل

کل پارت: رفتم توالت بالا آوردم ،قباد اومد .
خیلییییییی مفید بود خیلی

فاطی
فاطی
3 ماه قبل

اندازه پارت:چص مثقال
وضعیت و روند رمان:اتفاق خاصی و هیجانی نیفتاده و بیخود
احترام نویسنده ب خواننده ها:صفر
نمیدونم چرا ادامه میدم این رمانو و هربار چک میکنم پارتای جدیدو در صورتی ک هیچ احترامی از قبال نویسنده نمیبینم
نویسنده جان مهم ترین اصل اینه ک به خواننده های رمانت احترام بزاری چون همین خواننده هان ک ارزش میدن ب رمانت
اصل یک داستان و رمان اینه ک سرتاسر هیجان باشه و هربار ی موضوع برای ترغیب خواننده ب ادامه ما نیومدیم ک خابیدن حورا و دسشویی رفتن حورای داستان رو بخونیم که درسته ک نوشتن و بیان کردن یکسری چیز ها باعث زیباتر شدن رمان میشن ولی نه تکرار مکرر این یکسری ها نه برای شمایی که پارت هاتون سر جمع پنج خط هم نمیشه
پس لطفن ی فکری به حال رمانت بکن چون مخاطب هاتو از دست میدی با این روند…

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط فاطی
ایسان
ایسان
3 ماه قبل

خاک تو سر ما که این رمانو میخونیمش و ایقد پیگیرشیم

........
........
3 ماه قبل

قبادم که همش لخته!

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
3 ماه قبل

خب این که حورا می‌ره دستشویی یا می‌خوابه برای ما واقعا مهم نیست!!
نویسنده نمی‌خواد بفهمه؟!
خب تکلیف اون فردی که پشت خط بود رو مشخص کن لازم نکرده برای کش دادن رمان هر پارت بنویسی حورا تا لنگه ظهر خوابید
حورا درس خواند
حورا دستشویی رفت
کیمیا آمد و با ذوق از بارداری و شوهر خوبش تعریف کرد
بسهههههه
حداقل پارت کوتاه میدی بی محتوا ندهههه
برو سر اصل مطلب!
اگر می‌خواد فرار کنه زوتر
اگر می‌خواد بگه زودتر
فقط زووود

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط Bakakan
رهگذر
رهگذر
3 ماه قبل

قباد با بالاتنه برهنه از بغل لاله بلند شد که حال حورا رو بپرسه ؟
قباد داره به شعور حورا توهین میکنه یا واقعا همینقدر حیوون و پست شده

لیلا مرادی
لیلا مرادی
3 ماه قبل

نویسنده جان مجبور نیستی وقتی وقتت پره رمانت رو منتشر کنی. بشین سر فرصت رمانت رو کامل کن و بعد بذار یا فایلش رو پخش کن. من خودم یه نویسنده‌ام الان رمان جدیدی که دارم می‌نویسم سی پارته اما گفتم تمومش کنم بذارم تا هم با فراق باز بدون عجله کار قشنگی بدم بیرون و هم شرمنده خواننده نشم

به تو چه😐
به تو چه😐
3 ماه قبل

پارت بعدی

گفتم برو راهو بستی

قباد مات و مبهوت این حورا رو نگاه کرد
دیگه با دیدنش قلبم نمیزد بلکه حالم بهم میخورد

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط به تو چه😐
Esfp99
Esfp99
3 ماه قبل

نویسنده هم که مارو اسکول گیر آورده
یه چسه پارت میزاره میره هفته بعد میاد یه پارت مسخره‌ دیگه بابا همه رمان ها توی این سایت پارت که میزارن طولانی تر میزارن فقط
این رمانه که پارت‌های‌کوتاه‌میزاره
وهمش هم کم محتوا تادیروز یارو عشق بچه
بود الان از بچه بدش اومده بعدش میخواست کنکور هنر بده حالا میخواد کنکور انسانی بده
این رمان پره سوتی هست که نویسنده فکر میکنه مخاطب شعور و سواد نداره

نازنین
نازنین
پاسخ به  Esfp99
3 ماه قبل

پارتای اول اسم هارو هم یادش می‌رفت 🤣

Esfp99
Esfp99
پاسخ به  نازنین
3 ماه قبل

آره اینو یادم رفت بگم 😂😂

شخص
شخص
3 ماه قبل

این نویسنده ام راه دلارای و ادامه میده

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x