رمان دل دیوانه پسندم پارت 49 - رمان دونی

 

گوشی رو قطع کردم. سعی کردم با چند تا نفس عمیق خودم رو آروم کنم.
***
تا شب باز هیچ اتفاقی نیفتاد و سروس فقط برای خوردن غذا و سرویس از جاش بلند می شد

دلم می خواست خفش کنم.
یواش یواش داشتم کم می‌آوردم.
شب شد ..

ساعت که از دوازده گذشت من کم کم داشتم می رفتم تو چرت، که بالاخره یه حرکتی کرد.

دو تا چشم داشتم، دو تا دیگه هرم قرض کردم و زل زدم به صفحه مانیتور

دوباره بلند شد رفت سمت پنجره.
دقیق نگاه می کردم ببینم چی کار می کنه.

دریچه رو باز کرد و جلوش وایساد.
حس کردم داره دنبال چیزی می گرده.

ولی خب اینقدر نامحسوس این کارو می کرد که خیلی باید تیز می بودی تا می فهمیدی.

شاید هم داشتم اشتباه می کردم.
چند دقیقه ای همینجوری وایساد وکاری نکرد.

بعد یهو به طرز غیر منتظره ای، صدای زمزمه‌ش رو شنیدم.
_لعنتی!

کم مونده بود دو تا شاخ بزرگ بالای سرم سبز بشه.

دستم رو محکم گرفتم جلوی دهنم. اون حرف زد!
آره حرف زد.

یهو خم شد از دریچه و خیلی سریع هم اومد داخل و بستش.
خوب که به دستاش نگاه کردم، دیدم یه چیزی توی دستشه

یعنی چی بود؟
اونقدر حرفه ای عمل می کرد که نمی شد فهمید .

بازم رفت روی تخت پشت به دوربین دراز کشید و دیگه نتونستم بفهمم چی از اون پشت برداشت

کارش رو خیلی خوب بلد بود. این آقا سروش همه ما رو گذاشته بود سر کار.

حالا که یه مدرکی ازش داشتم یکم خیالم راحت شد و آرامش گرفتم.

فوری رفتم توی فایل هام و فیلم رو سیو کردم

***
_ دکتر بالاخره یه مدرک گیر آوردم.
با کنجکاوی گفت : چی؟

لپ تاپم رو برداشتم و گذاشتم روی میزش.
همون فولدری که توش فیلم سیو شده بود رو باز کردم.

و در کمال ناباوری دیدم خالیه!
دهنم باز موند.
موسوی هم با تعجب و چپ چپ نگاهم کرد.

بعد گفت : خب؟
با بهت گفتم : همین تو ذخیرش کردم.

چند بار رفتم بیرون و اومدم داخل.
فایل های مختلف رو چک کردم ولی هیچی نبود.

باورم نمی شد.
_ امکان نداره.
_ چی امکان نداره؟
_ من سیوش کردم!
چند بار هم بعدش چک کردم ببینم هست یا نه.

و بود
ولی الان نیست
_ مطمئنید که سیو شده بود
_ بله میگم چک کردم.

_ چه عجیب.
حالم خیلی بد شد.
_ حالا چی کار کنم آقای دکتر؟

نفس صداداری کشید و گفت : وافعا نمی دونم.
برای اثبات حرف هاتون باید مدرک هم باشه.

_ خب من چی کار کنم الان؟
_ واقعا نمی دونم.
یهو یاد دوربین های اونجا افتادم و با خوشحالی گفتم :

آهان. دوربین های اینجا.
_ بریم چکشون کنیم.
بلند شدیم رفتیم توی اتاق دوربین ها.

ولی اونجا هم چیزی دستگیرمون نشد.
به طرز عجیبی هیچ فیلمی حتی اونجا سیو نشده بود.

دیگه نزدیک بود دیوونه شم و خودمم اونجا بستری کنن.
آخه یعنی چی؟

چطور چنین چیزی ممکنه؟
با هم برگشتیم توی دفتر موسوی

حالم به قدری بد بود که قابلیت اینو داشتم برم توی اتاق سروش و یه بلایی سرش بیارم.

می دونم به حق نبود. ولی واقعا بهم ریختم.
طوری که موسوی هم متوجه حالم شد.

و با نگرانی گفت : حالتون خوبه خانم یاقوتیان؟

بگم براتون یه چیز بیارن؟

یه زور فقط تونستم سر تکون بدم و بگم نه.
_ عیبی نداره حالا. اتفاقیه که افتاده.

مگه نمی گید دیدید. خب دوباره اتفاق میفته.

با حالی زار برگشتم سمت موسوی و با صدایی تقریبا بلند گفتم :
اگه نیفتاد چی؟

آقای دکتر من اون فیلما رو ضبط کردم.
مگه نباید اینجا هم ذخیره بشن؟

خب چرا نیست؟ چرا هیچی خوب پیش نمی ره.
من شک ندارم یکی داره بازی می کنه.

داره سنگ می ندازه

وگرنه امکان نداره چنین اتفاقی. من همین صبح همه رو چک کردم
بودن.

بدون مدرک هم که میگید نمیشه کاری کرد.

اگه دوباره سروش خان کاری نکردم که بتونم قبل تموم شدن وقتم مدرکی داشته باشم چی.

اونوقت چی میشه؟
هیچی. دیگه نمی تونم ادامه بدم

_ توکلتون به خدا باشه.
منم پیگیری می کنم ببینم به تازگی کسی به اتاق دوربین ها رفته یا نه.

شاید هم بتونیم همه رو برگردونیم
چیزی نگفتم و صورتم رو میون دستام پنهون کردم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
'F'
'F'
1 سال قبل

شاید کار خوده سروشه

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل

لعنت …این رمان هم شد دلارای هی کم وکم تر میشه مسخره شدین دیگه اه😏

nara
nara
2 سال قبل

مطمئنا مازیار رفته دوربین هارو دستکاری کرده

yegane
yegane
2 سال قبل

یا مازیار دوربین ها رو دست کاری کردع
یا
خود سروش از نقششون با خبر شدع و این کار او کردع ک بازم اونجا بمونع او فک کنن دیوونه اس

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

این که آب رفته چرااااا
بعلهههه مازیار آقا اومده تمام فیلم هارو پاک کرده خدا لعنتت کنه ایشالا سکته کنی بمیری

...
...
2 سال قبل

خیلی کمه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x