رمان دل دیوانه پسندم پارت 66

3
(2)

 

موسوی هم دیگه کشش نداد.
_ بسیار خب. خوش، آمدید.
خسته هم نباشید

_ سلامت باشید. با اجازه.
از هر دوشون خدافظی کردم.

داشتم می رفتم که یهو یاد مازیار افتادم.
می خواستم ببینم حالش چطوره.

اصلا استاد دیده بودش یا نه.
گفتم:

عه استاد.
نگاهش برگشت سمتم.
_ از مازیار خبر ندارید؟

پوفی کشید و گفت.

تلفنی چرا. همین دیروز صحبت کردیم
ولی چند وقته از نزدیک ندیدمش

مازیار دیگه تو دانشگاه تدریس نمی کنه.

چشمام چهار تا شد. یعنی چی که دیگه تدریس نمی کرد

_ دیگه تدریس نمی کنه؟
_ نه.
_ چرا؟

_ نمی دونم دخترم. فقط می دونم دیگه نمیاد و به جاش استاد دیگه ای رو جایگزین کردن.

یکم هضمش برام سخت بود. اما نمی شد وایسم اونجا و فکر کنم

از استاد تشکر کردم و از اونجا زدم بیرون

خیلی کنجکاو شده بودم.

چرا دیگه سر کار نمی رفت؟

اون بخاطر من هم حاضر نشد کارش رو بذاره کنار.

پس چه جوری دیگه نمی رفت؟
عجیب بود

اصلا نفهمیدم چی به سرش اومد بعد اون روز.

خبری از عمو و زن عمو هم نشده بود که ببینم چه خبره.

اتفاقی براش افتاده یا نه.

وقتی اونا چیزی نگفته بودن یعنی خبری نبود.

بهتر بود پیگیر کارای خودم باشم و سرمو با کارای خودم گرم کنم.
***

روز بعد باز بلند شدم و رفتم اونجا.

می خواستم هرجور شده سروش رو تخت فشار بذارم که حرف بزنه.

آخه دیگه خیلی تایم نداشتم.

هر لحظه ممکن بود دیگه اجازه ندن برم اونجا.

حتی همون موسوی هم هرچقدر باهام همکاری می کرد بازم گوش به فرمان بالاتر از خودش بود

و نمی تونست خیلی قوانین رو زیر پا بذاره.

رفتم سراغ سروش.
بازم یه گوشه اتاق کز کرده بود.

زانو هاش رو جمع کرده بود توی شکمش.
چونش رو گذاشته بود روی پاش.

دستاش هم دور پاهاش حلقه کرده بود.
درو بستم اما چفت نکردم.

رفتم جلو.
رو به روش روی زانو هام نشستم.

زل زدم بهش ولی اون نگاهم نمی کرد.
گفتم :
آقا سروش.

این آخرین فرصت هاست… اگه من برم جور دیگه ای باهات تا می کنن

بهتر نیست کنار بیای و حرف بزنی؟

ولی هیچ حرکتی نکرد.

_ آقا سروش؟
من خیر و صلاحت رو می خوام.

ببین من همین الان هم کارم تموم شده. ولی موندم تا کمکت کنم.

باور کن هر کمکی از دستم بر بیاد انجام می دم.

فقط حرف بزن باهام همین.

ولی بازم هیچی نگفت.
هوفی کشیدم.

بلند شدم چرخی توی اتاق زدم و گفتم :
از این چهار دیواری خسته نشدی؟

دلت نمی خواد بری بیرون؟

و باز هم سکوت.
_ یعنی کسی رو اون بیرون نداری؟ امیدی برای ادامه زندگی نداری؟

چرا باید خودت رو اینجا محدود کنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۳ ۱۷۳۲۵۴۰۸۹

دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۸۱۸۴۶۹

دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۱۲۳۲۹۳۷

دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد ……
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
IMG 20230123 225816 116

دانلود رمان تقاص یک رؤیا 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
IMG 20230130 113231 220

دانلود رمان کلنجار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

66 پارت گذشته این لال هنوز

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x