آخر حرفام، یکم خیره نگاهم کرد و گفت :
آخه خانم یاقوتیان، چه جوری قفل درو باز کرده.
بچها صبح چک کردن.قفل سالم بود. درم بسته.
خب حداقل باید می شکست مگه نه؟
این حرفش یعنی شک!
یعنی باورم نداشت
آه کشیدم. لبخند تلخی زدم و گفتم :
می دونستم شاید باور نکنید.
ولی من هرچی که گفتم حقیقت بود.
_ جسارت نکردم. حرف شما رو باور می کنم.
میگم ولی آخه حتی در اتاق باز هم نشده بود.
_ احتمال نمی دید شاید خیلی حرفه ای عمل کرده
یا کلید داره؟
_ چه کلیدی؟
ما حواسمون جمعه.
از کجا کلید آورده.
_ نمی دونم. آقای موسوی وقتی آدمی که چند ماهه اینجا بستریه، یهو زبون باز می کنه
این یعنی چی؟
یعنی هر احتمالی هست. هرچیزی ممکنه.
هرکاری ازش بر میاد. منو تهدید به مرگ کرد آقای موسوی.
می خواید از کنار این مسئله ساده رد بشید؟
_ نه ساده رد نمی شیم.
_ آخه حرفاتون اینو نشون می ده
_ یکم باورش سخته که سروش حرف زده باشه.
و اینقدر دقیق هم…
کلافه شدم و پریدم وسط حرفش :
باشه آقای موسوی
مشکلی نداره. باور نکنید.
من یک ماه آزگار از زندگی و شب و روزم زدم
اومدم و رفتم.
حتی وقتی استاد بهم گفت قبولم و دیگه نیاز به کاری نیست بازم وجدانم اجازه نداد کارم رو نصفه ول کنم.
تمام مدت شما در جریان همه چیز بودید
حالا اینقدر ساده دارید از کنار حرفام رد می شید.
من اگر بتونم همچنان ادامه می دم تا حرفام ثابت بشه و بفهمم دارن چی کار می کنن.
خیلی ممنون.
از جام بلند شدم و خواستم برم سمت در که صدام زد.
_ خانم موسوی چرا عصبانی می شید؟
بنده که چیزی نگفتم.
_ دیگه چی می خواستید بگید؟
هرچی گفتم گفتید امکان نداره. باورش سخته.
فقط واسه اینکه فیلم ندارم. این یعنی این مدت حرف های من برای شما سندیت نداشته.
و این وسط هیچ اعتمادی شکل نگرفته.
_ ممنون آقای موسوی بابت این مدت همکاری.
خدانگهدار.
_ صبر کنید خانم یاقوتیان.
حرف شما برای من سند هست. اما ما نیاز به مدرک داریم برای اثبات
چون من فقط مسئول اینجام.
پرونده های بیمار ها برای بستری شدن یا بیرون رفتن از اینجا فرستاده می شن به جای دیگه.
من باید مدارک رو در اختیارشون بذارم تا بتونم سلامت سروش امینی رو ثابت کنم.
یا اقدامات لازم انجام بشه. بدون مدرک چی کار کنم؟
_ اگه فقط همینه خب دوباره مدرک جمع می کنیم.
_ مگه نمیگید شما رو تهدید کرده
خب اینجوری زندگیتون ممکنه به خطر بیفته
متاسفانه هیچ جا هم نمیشه شکایت کرد. چون سروش در حال حاضر از نظر پزشکان، یک بیمار روانیه
و عادیه که حتی شما رو تهدید به مرگ یا قتل کنه.
از نظر قانون، تا خوب نشده، فقط نباید بذاریم ازاد شه.
با عجز گفتم : ولی سروش از نظر روانی سالمه
نوچی کرد و گفت :
می دونم خانم یاقوتیان.
ولی اینو ما می دونیم و قبول داریم. نه اونا. منم الان برم با سروش حرف بزنم قطعا تاثیری نداره.
کسی هم جز شما شاهد ماجرا نبوده که بیاد دادگاه و شهادت بده
رمانت خوبه ولی کم پارت میزاری
پارت ها کنه🥺