رمان دل دیوانه پسندم پارت 9

3
(2)

 

اون وقت ها ازدست عمو حسابی عصبی ودلخور بودم چون مازیارکار اشتباهی نکرده بود وبعداز چندین سال دلش رو به دریا زده از دخترعموش خواستگاری کردبود!

واسه این میگم بعدازچندین سال چون مازیار تموم اون سالهایی که به قول خودش دوستم داشته و عشقش بودم

حتی کوچیک ترین اشاره ای به این موضوع نکرده بود و هیچ نوع دست درازی از روی هوس ویاعلاقه به من نکرده بود واین برای من خیلی با ازش وبرای عمو نمک به حرمی تالقی شده بود!

خلاصه اینطوری شدکه با تموم مخالفت ها سنگ انداختن های عمو باهم نامزد شدیم و مازیار یک بار دیگه بچه ی این‌ خونه شد

وارد شدیم و نشستیم مامان سمت اشپزخونه رفت و پرسید
_ گشنه ات نیست؟ چیزی میخوری واست بیارم!
مخاطبش مازیار بود ومنم که نقش غاز رو بازی میکردم!

مازیار با خوش رویی جوابشو داد
_ نه مادر دستت دردنکنه زحمت نکش!
مامان یه ظرف بزرگ میوه با خودش اورد و وسط میز گذاشت

_ زحمت چیه بخور جون بگیری
بعدم نگاهشو به من انداخت
_ میوه میخوای بخور اگه هم چایی میخوای تازه دم کردم باید صبرکنی

دیگه عادت کرده بودم به این کاراش. از ته دلش مازیار رو دوست داشت و همه هم اینو میدونستن اما دخترخودش رو هیچوقت به اون اندازه که هیچ، یک سوم اون هم دوست نداشت!

سیبی برداشتم و گفتم:
_ دستت درد نکنه همین‌ خوبه
بدون اینکه نگاهشو از تی وی برداره نوش جونی گفت و منم همونطور که سیب دستمو گاز میزدم سمت اتاقم رفتم

خیلی طول نکشید که مازیار در زد و آروم لای در رو باز کرد..
_ بیام تو؟
تازه سیبم تموم شده بود و مشغول شونه کردن موهام بودم
+ آره بیا

اومد داخل و روی تختم خودشو ولو کرد…
_ خب تعریف کن ببین.. از بیمار جدیدت چه خبر؟ امیدوار کننده هست؟

پوووف کلافه ای گفتم و سمتش چرخیدم..
+ وای مازیار نمیدونی چه پسر سمجیه لجم میگیره ازاون همه لجبازیش اما آره امیدوار کنندست!

البته انشاالله که باشه! فعلا هیچی معلوم نیست!
اوهومی گفت و پرسید؛
_ دیدیش پس؟ اگه لجبازه دوساعت اونجا چیکار میکردی ؟

با ذوق سمتش برگشتم
+ آره دیدمش اول که دربارش با دکتر موسوی صحبت کردیم بعدش رفتم دیدمش.. خب چون لجبازه دوساعت طول کشید دیگه!

به شونه ی راست چرخید و گفت:
_ خب بقیش…؟
با اشتیاق شروع به تعریف کردم و گفتم چقدر طول کشید که بهم واکنش نشون بده

بهش گفتم با صدای کفشم چقدر تو اعصابش رفتم و بعدش پیروزمندانه اضافه کردم که با نگاه های سنگین مجبورش کردم گاردشو پایین بیاره

حتی گفتم چقدر جذاب و خوش هیکله و از کارهاش خنده ام گرفته و نیشمو به سختی می بستم..
انگار باورش نمیشد که پرسید:
_ یعنی واقعا بهت واکنش نشون داد

سر تکون دادم
_آره به خدا دکتر موسویم کلی ازم‌ تعریف کرد و گفت چقدر کارم خوبه و خیلی زود موفق میشم..

انگار ناراحت شد ولی مصنوعی خندید که گفتم:
_ راستی تو مشکلت با پرونده ی من چیه؟ حس میکنم مشکلی هست!

طاق باز شد و نگاهشو ازم برداشت
_مشکلی ندارم.. مگه چیزی گفتم؟
لبامو غنچه کردم
_خب نه! ولی موقع حرف زدن از کارم یه جوری میشی همش!

شونه ای بالا انداخت و خودشو به بیخیالی زد..
_ نه عشقم همچین چیزی نیست حتما متوهم شدی!
با ناراحتی گفتم:
_ جدیدا یادگرفتی بهم دروغ میگی؟

من که میدونم ناراحت میشی میفهمم وقتی حس هات تغییر میکنه
دستشو جلوم اورد و جدی گفت:
_ دروغ نگفتم.. پروندشو بده ببینم!

از جام بلند شدم و از تو کولم پوشه رو بیرون کشیدم و دستش دادم
+ بفرمایید استاد..
ازم گرفت و با دقت مشغول بررسیش شد تو همون حالت دستمو دور بازوهاش حلقه کردم و گفتم:

+ درباره داروهاش باید با استاد شفیعی پور حرف بزنم
همونطور که حواسش به پرونده بود اوهومی گفت و لیست داروهاش رو بیرون کشید

یکم فکر کرد و پوشه رو کنار گذاشت
_ آره با استاد صحبت کن ببین نظرشون چیه.. با ذوق گفتم:
_ به نظرت الان بد موقع است اگه بهش زنگ بزنم؟

نگاهی به ساعت پشتم کرد و گفت:
_ نه فقط خلاصش کن
باشه ای گفتم و گوشیمو چنگ زدم که دوباره گفت:
_ راستی صحبتت تموم شد قطع نکن منم با استاد کار دارم

باشه ای گفتم و شمارشو گرفتم چندتا بوق خورد تا گوشی رو برداشت
_ جانم دخترم؟ لبخند پر رنگی زدم
+ سلام استاد خوبید؟

سنگین متین جوابمو داد
_ خوبم ممنون.. چرا خوب نباشم؟ چه خبر؟ منم توضیحاتمو از سر گرفتم

همین که استاد ازم خواست تعریف کنم وراجی هام شروع شدو نشستم موبه مو قضیه رو واسش تعریف کردم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۹۰۱۶۸۸

دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۱۲۳۲۹۳۷

دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد ……
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
127693 473 1

دانلود رمان راز ماه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۹ ۲۳۱۰۴۵۹۰۵

دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی 1 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۱۵۵۵۳۹۷

دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و…
Romantic profile picture without text 1 scaled

دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
maryam mohammadi
maryam mohammadi
1 سال قبل

این سری خیلی کم بود که 😢
اما امیدوارم آخرش به مازیار برسه خیلی بد میشه نامزدشو ول کنه بره با یه روانی..

ثنا
ثنا
پاسخ به  maryam mohammadi
1 سال قبل

ای امان از دل دیوانه پسندم 😂

Nahar
Nahar
1 سال قبل

کمه🤦

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x