رمان دل دیوانه پسندم پارت 92

3
(2)

 

 

_ ممنونم.

_ حقیقت رو گفتم.

 

بعد این همه مدت فهمیدم تو پلیسی.

اونم مامور مخفی.

 

این همه درد کشیدم.

تازه فهمیدم سردسته همه این درد ها تو بودی

 

واقعا چه توفعی ازم داری.

 

تو کارت رو به زندگی آینده و زندگی مشترکت ترجیح دادی.

 

_ چی داری میگی تو. تو اسم این رو می ذاری ترجیح دادن؟

 

_ آره دقیقا. اسمش همینه.

 

_ باشه. مرسی ازت. جوابم رو گرفتم.

 

_ حقیقت رو گفتم.

_ این همه راه وسط کارام کوبیدم اومدم اینجا

 

که فقط تو رو از سو تفاهم خارج کنم.

 

حالا می بینم که یه چیزی هم بدهکار شدم

 

_ توقع نداشته باش به اون سرعتی که انتظار داری همه چیز به روال عادی برگرده

 

_چی میشه اگه برگرده.

_ باید بشه که برگرده. تو که آدم بی درکی نیستی. هستی؟

 

 

 

 

_ آره. می فهمم. حق داری.

 

_ خب. پس الان فکر کنم باید رهام کنی تا توی حال خودم باشم.

 

بفهمم کجای زندگی ام. چی بهم گذشته. چیا شنیدم. چیا روشن شده.

 

آینده قراره چه جوری بشه

 

_ آینده رو نمی تونی پیش بینی کنی که. می تونی؟

 

_ نه. ولی می تونم براش برنامه ریزی و تلاش کنم.

 

این چند وقت به اندازه کافی از نظر روحی آسیب دیدم.

 

می خوام این آسیب رو به حداقل برسونم

 

من به عنوان یه روانشناس اگر نتونم زندگی خودم رو خوب مدیریت کنم.

 

باید سر به بیابون بذارم.

 

اگه نتونم خودم بین عقل و احساسم تعادل ایجاد کنم

 

چه جوری می خوام روی مردم تاثیر گذار باشم.

 

باید بتونم تصمیم درست رو بگیرم

و برای این نیاز دارم مدتی تنها باشم.

 

نیا. نرو. زنگ نزن. فقط همین.

ولم کن.

بذار خودم تصمیم بگیرم.

 

 

 

 

بلند شد و گفت :

باشه. خودت تصمیم بگیر.

 

لج کن. به حرفم گوش نکن.

 

من هرچی گفتم حقیقت بود دلارام.

همین هم به زور تونستم بهت بگم.

 

دیگه بهت گفتم چه مشکلاتی هست.

 

تو هم منو درک کن. اگر احساساتی مونده یکم دخیلش کن.

 

بذار باز برگردیم بهم.

من….. من….

 

_ تو چی؟

_ من هنوز دوست دارم دلارام.

 

دلم هری ریخت. حس می کردم منم هنوز دوسش دارم.

 

ولی نتونستم به زبون بیارم.

 

باید شده حتی چند ساعتی با خودم خلوت می کردم.

 

یکم آروم میگرفتم.

 

_ بلند شو برسونمت.

تازه از فکر اومدم بیرون و گفتم :

نه خودم می رم.

 

_ بخاطر عمو میگی؟

_ بخاطر خیلی چیزا.

 

خودم می رم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230128 233546 1042

دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۷ ۱۰۵۶۲۹۵۹۵

دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۹۴۳۰۶۲

دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۹۱۷۶۲۱

دانلود رمان انار از الناز پاکپور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x