تخت سینه تا چانه‌اش را محکم دست کشید تا تمیز شود و سپس خودش را گربه شور کرد و شیر آب را بست.

چند ثانیه ای صبر تا نفسش چاق شد و سپس به سمت در حمام رفت اما با یاداوری چیزی سر جایش سیخ ایستاد.

نفسش را کلافه بیرون فرستاد
تازه به خاطر اورد که نه حوله برداشته و نه لباس

هوای گرم حمام کم کم از بین می‌رفت و همین باعث شد لرزی در تنش بشیند.

هر دو دستش را دور بازوهایش پیچاند و لب زد:

– چیکار کنم الان؟ پوف دلی گیج

ارسلان احتمالا خوابیده بود پس خطری تهدیدش نمی کرد

اب گلویش را پایین فرستاده و درب حمام را کمی باز کرد و به بیرون خیره شد

با دیدن تخت خالی در را کمی بیشتر باز کرد و سرش را بیرون کشید:

– کجاست؟ رفته؟ چه بی سروصدا

با فکر اینکه احتمالا از اتاق بیرون رفته کامل از حمام بیرون امد.

سردی اتاق باعث لرزش اندامش شد و به پاهایش سرعت بخشید و برهنه سمت کمد رفت.

با عجله حوله‌ی تن پوشش را بیرون کشید و قبل از اینکه فرصت پوشیدنش را پیدا کند، دستی دور کمرش حلقه شد

از شدت ترس جیغ کوتاهی کشید

_ وای

صدای جذاب و خواب الود ارسلان کنار گوشش بلند شد:

_ هیش ، آروم

دلارای به نفس نفس افتاده بود

از بدنش آب میچکید و کاملا برهنه بود

ارسلان با دست کمرش را نوازش کرد

– بدون من رفتی حموم دخترحاجی؟

نفس عمیقی کشید که عطر تنش زیر بینی‌اش پیچیده شد.

نمی‌دانست بوی شامپوی موهایش بود یا عطر خاص که اینطور حالش را بهم می‌ریخت

کمر لختش را کمی به تخت سینه‌ی ارسلان فشرد و لب زد

– بذار بپوشم اینو! الان سرما میخورم!

ارسلان دستش را از روی کمرش سمت پایین سر داد

– گرمت میکنم

اب گلویش را سخت پایین فرستاد

قفسه‌ی سینه‌اش با شدت بالا و پایین می‌شد و هیجانش را نشان میداد.

چانه‌ی ارسلان روی سرشانه‌ی عریانش قرار گرفت و کنار گوشش اهسته لب زد

– ترسیدی؟

تنها لب زد

– نه!

– خوبه

دستش را روی اخرین مهره کمرش حس کرد و چشمانش را از ترس بست

ارسلان مرموز ادامه داد

_ چون بار اولت نیست که بترسی نه؟

دستش را پایین تر داد و بی توجه به انقباض بدن دخترک جمله اش را پچ پچ وار کامل کرد

_ هرچند تو بار اولم نترسیدی نه؟

دلارای نالید

_ آلپ‌ارسلان….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۷ / ۵. شمارش آرا ۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول

    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل دیگه هم وجود داره…مایک حتی با هم نوعان خودش هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان قاصدک زمستان را خبر کرد

  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

74 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nafis
Nafis
2 سال قبل

سر جدت یه خط بنویس بابا مردم از بس سرج کردم پارت ۱۶۵ گوگل امروز نگه فردا صدتا فهش بارم میکنه🤕🤕🤕

مری
2 سال قبل

اخااااا منکه میدونم بعدش چی میشهههه نمیگم یکم نازم بکشین شاید گفتم😋😋😋😋

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط 15_Mery_maryam
اوین
اوین
2 سال قبل

تموم کن این بازی کثیفو😶

Nafis
Nafis
پاسخ به  اوین
2 سال قبل

نمیکنه🤪🤪🤪🤪

Nfis
Nfis
2 سال قبل

چرا اینقد کم مینویسید توروخدا تو خماری موندم😝😝😝

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Nfis
2 سال قبل

تو خماری مونده😝😝😝😝😝😂

Nafis
Nafis
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

اووووف 🤒🤒🤒

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

استغفرالله
خواهرم حجابت
بابا تاسوعا اشوراست ملعون
الان باید تن دلارای و تن ارسلان چادر میکردی
تسبیح میدادی دستشون.
وااای🤣🤣🤣🤣ارسلان و تسبببببحححححح و چااادرررر

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

نترکی دختر مردم ازخنده 😂😂😂
مثلا دلارای چادرسرشه ارسلانم تسبیح گرفته دستش ازش رابطه میخاد
آرزوی دلارای:الهی باچادر بتونم دارش بزنم خیلی خوب میشه🙄
ارسلان:حرصم نده دخترحاجی زودکاری که میگم بکن وگرنه باهمین تسبیح حاجی که دستمه سیاهو کبودت میکنم😂😂😂

سون
سون
2 سال قبل

این وسط یا ما خریم ک با این همه حرص و جوش این رمانو میخونیم یا نویسنده ک اینقد ما رو حرص میده روزی دو خط برای خالی نبودن فریضه مینویسه یا ارسلان ک بدون لباس هم حاملگی‌ه دلا رو تشخیص نمیده یا دلا ک نمیگ حاملس…
بالاخره یکی این وسط خره

Zahraa
Zahraa
2 سال قبل

عاقا یه سوال؟؟ دلارای پشتش به ارسلان بود و بهش چسبیده بود اونوقت ارسلان چجوری دستش رو روی کمرش گذاشت؟؟؟

fati
پاسخ به  Zahraa
2 سال قبل

عجب نکته ظریفیییی چطور ب اینجاش توجه کردی

مسیحا
مسیحا
پاسخ به  Zahraa
2 سال قبل

لحظه ای بود لابد 😐😂

Eda
پاسخ به  Zahraa
2 سال قبل

راس میگیا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Zahraa
2 سال قبل

زورش زیاده هولش داده جلوووو😉😉😆😆😆😆

Tamana
Tamana
2 سال قبل

😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
چراااا الاااان باید این قسمت هاااااا بیاااد😑😑😑😑😑
اه اه اه😑😑😑😑

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

الهی جفتتون بمیریدراحت شیم😣 هرشب استرس خانوم خانومو داریم که چی! نکنه یهو ارس بیشورنفهمه خانم چه تخم جن پوست کلفتی دربطن دارند..بمیری ارسلان بجای مهره کمرش دست برشکم دلارای هم بکش تا بفهمی چه دسته گلی را دربطن دلارای کاشتی🙄🙄😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
2 سال قبل

خدا نکشتت،🤣🤣🤣🤣

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

عاشقتممممم😎😎😂😂😂😂

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

همممم…..
من گفتم الان ارسلان می‌فهمه که شکمش بزرگ شده….
دلارای هم پشماش میریزه و دعواش میشه و به حق بنج تن یا به دنیا میاد اون پدسگ یا میمیره…….

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Fatemeh Zeia
سپیده
سپیده
2 سال قبل

https://romandoni3.xyz/category/%da%86%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d9%85/
.
فاطی من الان کامنتت رو دیدم ک گفته بودی آدرس چت روم رو بزار
بچه ها آدرس چت روم👆
یه نفر بود گفته بود میخام

دلی
دلی
2 سال قبل

ارسلان چرا چن روزه دختر نمیاره
اوایل رمان یه شبم تختش خالی نبود😂😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط nobody Fantom
نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  دلی
2 سال قبل

ااای گفتیاا😂😂😂😂😂😂😂
جواب:زیرا دلی باتخم جن دربطن خود تخت ارسلان رااشغال کرده اند☺☺

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  دلی
2 سال قبل

نمیشه😂تا اون هست چرا دختر؟
مگه سرگرمی نمیکرد

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

دلی با اوق زدنهای بسیارش واقعاهم سرگرمش کردی هرهرهرهر

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

الهی به همین فردای عزیز
در به در شیییی بی پدررررر تو پریودیشو می‌دونی شکمشو نمیبینی کوووووور
الحق که مثل ننت کوری
گمشو

fati
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

حـــق

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

بیچاره مروارید
آواره مرواری
دربه در مروارید 😅😅😅

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
2 سال قبل

اونم کوره دیگ مگه میشه آدم آنقدر به پسر غریبه محبت کنه خب عنتررر همه قاف دادن بفهم من دلم خنکککک شهههه

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
2 سال قبل

نمیفهمه دیگه چون نفهمه دربدر کتک خوررر حاجی

fati
2 سال قبل

خدایا توبه

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

انگار خود دلی هم داره کم کم یادش میره حاملسسس !😂🤣 ما باید یادش بندازیم !

Nahar
Nahar
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

چرا من دلم میخواد بچه دلی در بطنش بمیره؟😐 یعنی فقط من غیرعادی ام؟؟😐😞

گز پسته ای
گز پسته ای
پاسخ به  Nahar
2 سال قبل

نه خواهر همه همین ارزوی محال رو داریم نگران نباش تو تنها نیستی😑😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  گز پسته ای
2 سال قبل

ویییی این چه لقب خفنیه خداجونم ظهوررر کن لفطاا الان فقط

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Nahar
2 سال قبل

همه میخان ببینن ادمه؟😐😂

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

این رفت حموم تعجب نکردین یک پارت هم در ور رفتن دلارای بابچه دربطنش نگذشت 🙄🙄🤔🤔
عجیب است نویسنده یادش رفته اینجوری لفتش بده

𝑆𝑎𝑏𝑎
𝑆𝑎𝑏𝑎
2 سال قبل

آیدی نویسنده رو بدین برم دایرکتش یکم سخن بگم…
کاص.کش؛
رو چ حسابی انقد کم مینویسی ؟!
آیدیشو بدین(:
من پاره میکنم!

سون
سون
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
2 سال قبل

😂😂😂😂کنترل کن خودتو خواهر

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑆𝑎𝑏𝑎
2 سال قبل

آروم باش ارزش ندارع

Fateme
Fateme
2 سال قبل

ای نویسنده ملعون حلالت نمیکنمم…

Sevili
Sevili
2 سال قبل

من درگیر یه چیزیم چجوری ارسلان که انقد تیزه تاحالا از حالت هایه دلی هچی نفهمیده😐😑کلا رمان ب فاکه مسغرشو درآورده نویسنده😐

Elina
Elina
پاسخ به  Sevili
2 سال قبل

دقیقاا
به پریودی هاش توجه میکنه به شکم کوفتیش نه

Mehra
Mehra
2 سال قبل

عاقا من نمیخوام…. 🥀
چرا داری با روح و روانمون بازی میکنی آخه….

دخی بی اعصاب
دخی بی اعصاب
2 سال قبل

چه بگویمم نگفته هم پیداس……

سپیده
سپیده
پاسخ به  دخی بی اعصاب
2 سال قبل

غم این دل مگر یکی و دوتاست🤣

دسته‌ها
74
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x