در سکوت سرش را به دیوار آسانسور تکیه داد
صدای سوتی آزاردهنده در گوش هایش پیچید
انگار مغزش در حال متلاشی شدن بود
قطره ی اشکی از گوشه چشمش سرازیر شد
مردی همراه پسری نوجوان وارد شد و طبقه همکف را زد
در های آسانسور باز شد اما دلارای ثابت ماند
آنقدر به فضای خیابان روبرو خیره ماند که در ها بسته شدند
با دست هایی لرزان دکمه را فشرد
آسانسور سمت بالا حرکت کرد
اینبار که در ها باز شد با سری پایین افتاده بیرون آمد
قبل ازینکه بفهمد چه شده موهایش سوخت
بهت زده ناله کرد و سرش را بالا آورد
ارسلان با چشمانی به خون نشسته موهایش را از روی شال کشید و سمت راهرو هلش داد تا چشم های کمتری تماشایشان کنند
دلارای دستش را روی سرش گذاشت
_ آی موهام خدا
ارسلان با شدت به دیوار پشت سر کوبیدش
_ کدوم گوری بودی هرزه؟ فرارکردی؟
با درد نالید
_ ولم کن ارسلان موهامو کندی
ارسلان با خشم صدایش را بالا برد
_ بخوای با من بازی کنی جونتم میگیرم
دلارای بغض کرده لب گزید
سرش در حال آتش گرفتن بود و هرکس رد میشد با کنجکاوی و ترحم چندثانیه ای نگاهشان میکرد
_ فرار نکردم … برگشتم
_ عادت کردی واسه هرچیزی ادا بیای نه؟
تو که آرزوت بود بیای تو تخت من حالا داری میشینی سر سفره عقدم اون وقت نازم میکنی؟
بزنمت صدا سگ بدی؟
دلارای بی طاقت جیغ کشید
_ فرار نکردم لعنتی
دست از سرم بردار
گونهاش سوخت
ناباور دستش را روی گونهاش گذاشت و چشمانش را بست
زده بودش؟
روز عقدشان؟
جلوی ان همه چشم؟
صدای تهدید آمیز و سردش در گوشش پیچید
_ برای بار اول و آخر بهت میگم دلی
من قراره حاجی رو به خاک سیاه بشونم پس خودم نباید نقطه ضعف داشته باشم
تو داری یک تنه میرینی به همه چی
یا گورتو از خونه و زندگیم گم میکنی که دوباره لخت تو تخت من نگیرنمون و آتو دست کسی ندیم
یا مثل بچه ی آدم عقدم میشی
بعدش میرم سراغ حاجی و تازه بازی شروع میشه
کاری نکن همین اول بازی مهره سوخته بشی دخترحاجی
کاری نکن قبل از حاجی تو رو آتیش بزنم
دلارای با نفرت دستش را پس زد
صورتش خیس اشک بود و سنگینی نگاه های رهگذران را حس میکرد
صدای زنی از کمی دور تر آمد
_ جناب ملکشاهان؟ زودتر بفرمایید داخل
دارم بدون نوبت میفرستمتون معطل کنید اعتراض میکنن
دلارای عقب کشید و با حرص زمزمه کرد
_ تو هیچ فرقی نداری آلپارسلان ملکشاهان
نه با پدر خودت نه با برادر من
همونقدر کثیفی
فقط از یک سبک دیگهاش
دستی به صورتش کشید و با پاهایی لرزان سمت اتاق رفت
ارسلان پشت سرش راه افتاد
با حرص سمتش برگشت و با صدایی که از حرص میلرزید گفت
_ تو کجا؟ تنها میرم
آلپارسلان بدون حرف هلش داد
گونه اش میسوخت و سر دردش شروع شده بود
دیگر ذوقی نداشت…
دوباره تکرار کرد
_ با تو نمیام اگر….
ارسلان با خشم بازویش را گرفت
_ ولت کنم دوباره فرار کنی؟
راه بیفت حرف نزن
وارد اتاق که شدند دخترک حتی سرش را هم بالا نیاورد
احساس میکرد همه میتوانند رد انگشت های آلپارسلان را روی صورتش ببینند
زن با انرژی لبخند زد و خیره دلارای شد
_ خوش اومدید ، در خدمتم
آلپارسلان جوابش را داد
بدون هیچ حاشیه و مقدمهچینی!
_ برای آزمایش قبل از عقد اومدیم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
خوب سلام من بچه تو بطن دلی هستم😂😂😂بیرون نمیاما
خاک تو سر اونایی که وقتشون رو با خوندن این رمان تلف کردن.
کاوه جان لطفاً احترام نگه دار رمان خوبیه ایرادش فقط پارتاشه😐❤️با تشکر
😕😕
😐😐🖖🖖بنده مادر ارسم😂دوست ندارم بهش بی احترامی بشه 😂رمان خوبیه…..
ولی نویسنده خیلی کشش میده…و فکر کنم اولین رمانش باشه
کلا رمانش گوهه.
این دلی چرا این طوریه
خب می گفت رفتم دستشویی
چمیدونم یه کوفتی می گفت
دارم بهتون میگم بدون شناسنامه که عقد نمی کنند
باور کن اینجا فقط میرن یهو حامله بودن دلی آشکار میشه
نه اون اول رمان که همش خاکبرسری بود نه به این جای رمان که همش خاکتوسری هست🤦🏻♀️
ای خاک تو سرت کنن دلی خنگ
ارسلان حیوون
مرض دارن همه تو این رمان
دلی کل منطقش برای اینکه بره زیر ارسلان این بوده که باباش بدون اینکه خواستگار رو ببینه شوهرش میده
حالا این همه سرش کتک خورد با ی بچه تو شکمش، آدم هم نمیشه
برو گمشو بچت هم یجایی سقط کن یا اصن سقط نکن طلاهاتو بفروش برو خارج پناهنده شود که به بچه ی بی بابات هم شناسنامه بدن بشین زندیگیتو کن احمق
اگه واسه آزمایش رفته باشن ک اری میفهمه دلی حامله س🤔! و باز دوباره سگ خواهد شد😊
یعنی ارس نفهمیده باشی حاملستاااا
به عقلت شک میکنم که پسر من باشی😐آخه کودن….بفهم دیگه نفهم
چشاشو بسته….بازم نمیکنهههه
پسر باز کن بفهم حامله آی
نزار بد بخت بشی
لامصب
هعییی مائده اینو ولش کن طایفه الپ ارسلان و دلارای اومدن ت واقعیت😮💨😮💨😮💨 اینا برادرای دلارای هم هستن اینجا نظر میدن😂😂
عیسی خواههررر دقم دادن
احساس میکنم نویسنده ریده ابمم قطعه
نمیدونه چیکار کنه
خب میمون شناسنامش کو
شما بی شناسنامه عقد میکنید؟
قانونو عوض کرد
اینم عوض کرد 😐
اونایی که شناسنامشونو……گم کردن
نگران نباشند
فک کنم نمیدونه تهشو چیکار کنه
یااعسشعخنلللتحبساثعحوروطیثهجپددطبتدزباخفروبسسسثعهتمپمددیسسفهحجپتبیسسبلتنتناسسقهحتدررتامپمحبیروک
اینا فحش هستن حتما ترجمه کنید😶😂😂
بچهااا باور کنین ارسلان میدونه این حاملس……
حالا ما هر پارت خودمونو جررررر میدیم ک چرا این ارسلان نمیفهه
اما نویسنده به همین روش سوپرایزمون خواد کرد😊😊😊😊
خدایا اون روز رو برسون که که ارسلان بفهمه دلارای حامله هست و دلارای انقدر اسکول بازی در نیاره 🤦♀️😒
خسته شدم دیگه فک کردم تو ایم پارت میفهمه چقدر طول میده
عاشق اسمت شدم🤤🤣
نویسنده چرا اصلا پارتایی ک من هستم رو نمیاری🤓
😂😂
دامون بیا برووووو شر ننداز😐🤣
چیییبی
اصن بفهمه حاملس مگ این بشر زیر بار میره؟ میگه یا مال هومنه یا ب یکی دیه دادی بنظرم اگه بخاد قبول کنه خیلی سخت اونم آخراش قبول میکنه😐😂
__ 👉ای خط
| 👉ایم نشون
خسته ام من
خسته ام من
خسته شدم از رمان
تموم کن آخرش مهم نی فقط پارت آخرم زودتر بخونیم😩
اروم باش آروم نفس بکش لعنتی یکی زنگ بزنه اورژانس😱😱😱
هممون رد دادیم خاهر😂💔
افسردگی میگیریم اخرش🥲من میدونم خ
من گرفتم
😂😂😂خدانکنه
به خدا باور نمیکنی
پسرم داره دستی دستی بدبخت میشه
وایییی بازم ک ارس نفهمید این حاملس😐 ایش نمد چرا دوس درم بفهمه کتک خوردن دلی ببینم😐
پوفف
دیگه حرفی ندارم🤒خسته شدم
از رمان طلاق میخام 😐🤧😂از این رمان خسته شدم
نویسنده طلاقم بده برم
اگ قرار بود همه برای عقد ب بکارت اکتفا کنن ک عاقد سره عقد از همه گواهی بکارت میگرفت احمق. عاقد ب شناسنامه دختر نگاه میکنه ن ب بکارتش. اگ شناسنامه سفید باشه و مجرد باشه باید اجازه پدر و بگیره
ی سوال مگه شناسنامش پیششه ک ببینه😐
بدون شناسنامه مگه عقد میکنن؟ تروخدا یکم ب عقلتون رجوع کنید و این خزعبلات ک زایده ذهن مریضه ی ادم ب اصطلاح نویسنده هست و نخونید. قانون و شرع داره میگه دختری ک تا بحال ازدواج نکرده ب اجازه پدر نیاز داره و این هیییچ ربطی ب بکارت نداره. ینی اگر دختری باکره نباشه ولی شناسنامش سفید باشه بازم ب اجازه پدر نیازه چون عاقد نمیاد لای پای عروس و چک کنه و فقط طبق قانون ب شناسنامه نگاه میکنع ک ملاک مجرد یا متاهل بودنه
دقیقا 👌👌
خودمم میخاستم بگم دستت درد نکنه زحمتشو کشیدی😂
با این موافقم ک عاقد نمیاد باکره بودنشو چک کنه..برا منم سوال بود ک وقتی شناسنامه نی چجوری میخان عقد کنن
ینی حالم بهم میخوره از شماهای ب اصطلاح نویسنده ک ی ذره هنر ندارید و تا حوصلتون سر میره چهارتا چرت و پرت سره هم میکنید و بعنوان رمان منتشر میکنید. سراسر رمانت فقط ازار و اذیت و تحقیر زنا رو ب نمایش میزاره. تو خودت زن نیستی؟ خجالت نمیکشی توی رمانت انقدر داری زنها رو ضعیف و حقیر نشون میدی؟ ته تمام رمان هاتونم معلومه دیگ پسرع هر غلطی دلش میخاد میکنه از کتک و تحقیر ولی اخرش ادم میشه و عاشق دختره میشه و بخوبی و خوشی تموم میشه انگار ن انگار ک ی حیوون بوده ک هزارتا غلط کرده . همش کتک و ازار جنسی جز این چرت و پرتا هنر دیگ نداری ک رمان خوب و مفید بنویسی؟ با ی موضوع جدید؟
در ضمن جهت اطلاعتون نویسنده بیسواد باید بگم ک عقد هیچ ربطی ب باکره بودن نداره. ینی اگ ی دختر باکرع نباشه ولی شناسنامش سفید باشه بازم ب اجازه پدر نیاز داره و این هیچ ارتباطی ب بکارت نداره. فقط اونایی ک اسم ی مرد توی شناسنامشونه و قبلا ازدواج کرده برای ازدواج مجدد نیاز ب اجازه پدر نداره. ب همین خود تحقیری هات و تحقیر زنا ادامه بده ببینم ب کجا میرسی!
ینی انقد که سر این دلارای حرص خوردم سر زندگی خودم حرص نخوردم
همون دیه بچه درع میوفته ایقد حرص خوردم😐
ایی خدا امیدوارم اخر بفهمن این دلی گور ب گور شده ی بچع در بطن خود دارد پرورش میدهد
عمرمون سر اومد ک ایشالا عمرت سر بیاد دلی گور ب گوری ایشالا بری ت قبر عمممتتتتتت😒😒😒😒💣💣💣
خستم کردی چندش💔💔💔💔💔
دلم میخواد بزنم نابودت کنم💣💣💣💣💣💣
ب هجده چرخ ب من بدین😊😊😊😊
خودددم میرم این دلی رو میکشم😊😊💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣😊😊😊😊😊😊😊😊
اما ی چیزی؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا بچه در بطن او میمیرد یا ن؟؟؟
مسئله این است⁉️❓❓❓❓⁉️⁉️❓❓❓❓❓❗❗❓❓❓❓❔❔
با رسم شکل توضیح دهید😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨
دو نمره دارد❗❗❗❗❗😮💨😮💨😮💨
نوچچچ نمیمیرد
پدسگ صدتا جون داره😂😂😂