لب های ارسلان روی پوست شانه اش گشت و کم کم سرش را پایین برد
به بالاتنه اش که رسید دخترک ناخواسته هر دو دستش را مقابل دهانش گرفت و چشمانش را بست
ارسلان با خشونت مچ هر دوستش را میان یک دست اسیر کرد و بالای سرش به کاناپه فشرد
چشمان دلارای نیمه باز بود که خیره در صورت ظریفش پچ زد
_ ساکت نمون
دلارای لرزان زمزمه کرد
_ بچه میشنوه
_ نمیشنوه
تمام تنش در آتش خواستن این زن میسوخت و خاکستر میشد
بوسه ای کنار گوشش کاشت و لاله گوشش را به دندان گرفت
دلش تنگ بوی تنش بود و به همین دلیل از خودش هم خشمگین میشد
دست مردانه و گرمش را روی شکم دخترک کشید و سرش را بالا آورد
دلارای خجالت زده خودش را در آغوش کشید
حس خوبی به ترک های ظریف روی پوست شکمش نداشت
_ فرق کردی…
قبلا هم گفته بود
روز قبل که او را در حمام دید
الان اما با جمله اش تمام حس های بد دنیا سمت دلارای سرازیر شد
_ آب زیر پوستت رفته
دستش را روی شکم دخترک سراند و زمزمه کرد
_ یکم پهلو آوردی
پوست شکمت ترک برداشته
صورتت لاغر شده
دلارای دندان روی هم سایید
نباید بغض میکرد
_ پس دست از سرم بردار
بگو یکی از دخترای دیگه بیاد
بلدی که!
آلپ ارسلان پوزخند زد
دستش را نوازش وار روی پهلوهای دخترک کشید و پچ زد
_ قبلش باید دهن باز کنی و زر بزنی خانم کوچولو
دلارای غمگین نگاهش کرد
اشتباه کرده بود
این مرد تغییر نمیکرد
تنها دنبال راهی برای شکستن دلش بود
_ چیکار کردی؟
چه طلسمی خوندی که هنوزم ترجیحت میدم به اون عروسکای باربی طبقه پایین؟
دلارای از پشت هاله ای اشک تماشایش کرد و او با لب هایش روی شانه های دخترک مهر زد
_ چه غلطی کردی که ازت متنفرم و باز سمتت کشش دارم؟
موهای کوتاه دخترک را با خشم مشت کرد اما نکشید
صورت دلارای درهم شد
_ من آلپارسلانم…
نباید اینطوری میشد
مثل موش از دستم در رفتی و زندگیمو به گوه کشیدی
باید پیدات میکردم و مثل همون موش دمتو میگرفتم و پرتت میکردم از زندگیم بیرون
دندان هایش را روی چانه دخترک کشید
انگار با تمام توان میخواست آسیب برساند اما دلش نمی آمد!
_ آلپارسلان آدم بخشیدن نبود
آدم شانس دوباره دادن نبود
آدم عذاب وجدان گرفتن و پشیمونی هم نبود!
گفت سرش را خم کرد
لب هایش را به قفسه سینه دخترک چسباند و آرام بوسید
بوسه هایش را تا شکمش ادامه داد و دخترک متوهم بود اگر خیال میکرد روی ترک هارا می بوسد؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 578
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
هرچند نویسنده وقفه های طولانی بین پارتهاشون هست ولی نمیشه منکر قلم زیباشون شد
اینکه انقدر خوب روند رمان رو پیش میبرن واقعن خسته نباشید دارن
چرا هرچی فکر میکنم اسم خواهر ارسلان یادم نمیاد
فک کنم هنگامه بود
نه؟
آره هنگامه بود
آره حق داری تا چند ماه بعد اسم شخصیت های اصلی هم بزور یادمون میاد
وایییی ننههههههه 😍 منم تعجب کردم ولی نه ازین که ترک های روی شکمش و بوسید ازین که بالاخره یه چیز هرچندددددددد ناچیز اما خب چیز اعتراف کرده ( ترجیحت میدم به باربی های پایین و منو طلسم خودت کردی و ) یکم عجیب نیست این حرفا از آلپ ارسلان ملکشاهان؟
بعدشم با توجه به بقیه کامنتا به نظرم دلارای چون بی کس و تنهاس انقدر ضعیفه مسلما اگر پشتش به جایی گرم بود یا نمیدونم یه حامی داشت جسور تر میشد اعتماد به نفسش بالا میرفت درسته بعضی ها با اینکه تنها ترینن اما قوی و جسور هم هستن ولی اونا حداقل کسی نیست هی اعتماد به نفسشون رو بیاره پایین اینکه یکی باشه و هی تورو بکشونه پایین بدتر از اینه که نباشه
فقط هاووژین به باباش نره صلواتتتتتتتتتتتتتتت که این دفعه ن تنها بر دلی خود ارسلانم بیچاره میشه 😂
عروسک باربی های پایین و ایراد ها الکی. دلی بدبخت چیکارت کرده که آقا آدم بخشیدن و فرصت دوباره دادن نبوده؟!
بیشعور تنهایی ک حامله نشده اونا رد پای بچته البته تو ارسلانی غیر از این باید شک میکردیم بت😐
دلارای وا نده دیگه اه اینم فک کرده گوه خاصیه پول داری همه دوست دارن اون باربیا برات زاییدن؟
داداشت ادم نی 😂
داداشش کی آدم بود
هیچوقت خدا ببین چقدر میتونه گاو باشه که خواهر شوهر اینجوری از عروسش دفاع کنه و از برادرش بد بگه 😂
کاش دستم بش میرسید پارش میکردم داداش گوهمو😐😂
😂😂دیقا خود دلی احمق، که خودشو جمع نمیکنه
کنترل نداره رو ارسلان دختر ضعیفیم هس ب ارس گف بخاطر احساساتم نمیبخشمت و الان این وضعیتشه بخاطر همینه ارسلان حرفاشو جدی نمیگیره
جررررررپلاس😂
چرا دلی اینقد زود وا داده آخه
ای لعنت به هورمونی که بی موقع ترشح بشه😂
جدا از شوخی با اینکه از نویسنده بدم میاد ولی قلمش حرف نداره
دیقاا
ارسلان بی شعور کثافته ولی باید باشه باید تکه گاه هاوژین و دلی باشه وای خدا چقدد همی یه ذره خوب بود
کاش بلاخره اعتراف میکرد پیر شدیم سر این رمان
کامنت هاتونو خوندم …
چرا همتون احساسی شدین و قلبتون به قول خودتون اکلیلی شده ولی من هیچ تغییری تو خودم احساس نکردم ؟؟🙄خب این که ترک های رو شکمشو بوسیده چه احساسی داره؟؟
شاید چون قبلاً خیلی رمان میخوندم
شایدم حرف بچه های مدرسمون درست باشه و من واقعا آدم بی احساسی هستم …
امیدوارم اولی درست باشه چون اگه دومی باشه طفلکی شوهر ایندم 😓
ولی این دلی دیگه شورشو داره در میاره تا کی میخواد اجازه بده باهاش بازی بشه
شاید اگه یه بار به این مرتیکه نشون بده که همچنین راحت به دست نمیاد ارسلان بیشتر قدرشو بدونه
از اول داستان نقش یه دختر آویزون و توسری خور رو داشت خب بسه دیگه
تو این همه سختی کشیدی که تهش با بوسیدنترک های روی شکمت خر بشی ؟؟؟
تو همون اول جوونی کردی خریت کردی رفتی به زور تو تخت ارسلان تا کی میخوای به این خریت ادامه بدی ؟؟؟
تو الان مادر یه بچه ای دیگه بسه
چطوری میخوای یه دختر قوی تربیت کنی وقتی این کارو میکنی و بهش یاد میدی هرطور باهات رفتار شد مهم نیست و باز با یه بوسه خر میشی
قراره الگو بچه ات باشی
خاک بر سر سست عنصرت خاک بر سر من که برای توی سست عنصر این همه تایپ کردم
حق گفتی واقعا
حالا خدانکنه اینطوری نگو ایشالا خاک تو سر بد خواهات
آه ارسلان الهی بگم چی بشی چرا نمیگییی دوست دارم
ولی الله وکیلی بوسیدن ترک های شکمش منو برد تو رویا اصن
استغفرالله هاوژین جان حالا دزدکی نگاه کردنت رو کاری ندارم ولی تو رویا رفتنت چیه دیگه📿🤡
حیا کن بچه جان
😂😂 نمیدونم خاله اخه منو بد خوابونده بودن همه رو دیدم 🤣تو اوج بچگی دلم خواست دیگ این از مامانم که انقدری سسته اینم از بابام که انقد بی احساسه که دیر به خودش اومده انتظار دالی من چطو بچه ای بشم
چرا ریدی به پارت با حرف های این ارس کثافت وای میشه تو پارت بعد جعمش کنی خیلی خوب بود
مود قلبم:گیلیلیییی کلیلیییی اصن اکلیلی تامام
ارسلان اول غرور بوده بعد ارسلان شده
بگو گوه خوردم تموم شه بره دیگه
اون کسایی بچمو هیت میکردن ببینینش🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝
بچت چه تحفه ای هست که دیدن داشته باشه تا به همینجای رمان از زندگی سیرمون کرد با بلا هایی که سر دلارای اورد اگه از همون اول آدم می بود و بچه رو قبول میکرد الان سر زندگیشون بودن دلارای انقدر سختی نمیکشید
عرررررر چرا ذوق مرگ میشم😂🙂
طبیعی نی🥺🤤
اه قلبمممممم ریزش کرد
خروار خروار خاک تو سر دلی که هنوزم عاشق این سادیسمیه
یعنی اگه حیوون هم بود با بلاهایی که ارسلان سرش آورده بود ازش متنفر میشد
دقیقاا
چرا من فکر میکردم این ارسلان پفیوز الان میگفت دالارای گوه خوردم🗿😑 چرا اصن فکر میکردم الان به دلارای میگه دوست دارم 🤌😐💔 پفیوز بگو دوسش داری دیگه خسته شدممممم … والا یه قول دیه به اون ۴ قولویی که داشتم اضافه شد بیناموس🩴🩴🩴🩴
من قبلنم گفته بودم هرکی جز ارس بود این جمله ی من … خوردم رو تا الان با آب طلا هم تتو کرده بود چ برسه ب گفتن😂😂💔💔
وییی سه قلو داری ؟
اه بابا روانیمون کردن
خیر خواهر برادر های گلم اینجور که پیداست حالا حالا ها دلارای تو زندگیمون هست
میترسم اون دنیا هم برمو این رمان تموم نشه
آخ نمیدونم چرا قلبم اکلیلی شد وقتی گفت ترک های شکمش وای چطور دلش میاد چطور میتونه دختری بکنه تهش بگه میخواهم پرتت کنم با این وجود وابسته اش باشه بعد بهش کنایه هم بزنه آخه مگه میشه آدم به این خودخواهی نمیدونم چرا با این پارت کلا حالم یه طوری شد