رمان دلارای پارت 53 - رمان دونی

 

نگاهش را دزدید :

_ آره ، قرص میخورم

ارسلان اما مشکوک نگاهش کرد

پسریچه که نبود

دخترک را در همین چند روز خوب شناخته بود!

دروغ که می‌گفت اینطور سرخ می‌شد و نگاه می‌دزدید

با این همه هرگز احتمال نمی‌داد دخترک دل و جرات انجام چنین کاری را داشته باشد!

_ خلوت شم میبرمت دکترزنان

دلارای وارفته سر تکان داد :

_ دکتر زنان چرا؟!

_ هم چکت کنه هم آمپول بزنی

رنگ دلارای سفید شد :

_ چ .. چرا؟

ارسلان عصبی شد :

_ چه‌قدر سوال میپرسی دلی! به قرصا اعتباری نیست دکتر چک کنه خیالم راحت تره تموم؟

منتظر نماند دلارای حرفی بزند

دستش را به دکمه های پیراهن خودش رساند و مشغول درآوردن لباس هایش شد

دلارای بغض کرده زمزمه کرد :

_ اینقدر میترسی از من بچه داشته باشی؟!

چشمان ارسلان گشاد شد و ابروهایش بالا پرید

ناخواسته پقی زیر خنده زد و دستی به چانه‌اش کشید :

_ بچه؟!

دلارای شانه بالا انداخت و ارسلان دوباره خندید :

_ بچه!

دلارای اینبار آرام زمزمه کرد :

_ آره … بچه ی من و تو

ارسلان دوباره خندید و زیرلب زمزمه کرد :

_ برای همین میگم زیر بیست و دو ، بیست و چهار نه!

دلارای با قهر رو برگرداند و ارسلان پیراهنش را روی تخت انداخت :

_ تو هنوز خودت بچه ای بچه جون

دلارای نگاهش کرد :

_ واسه همین بچه نمیخوای؟!

ارسلان دست هایش را دو سمت دلارای گذاشت و از بالا نگاهش کرد :

_ به این دلیل تو نباید بچه بخوای نه من

دلارای حرفی نزد
ارسلان ادامه داد :

_ من از زن شرعی و قانونیمم بچه نمیخوام چه برسه از دوست دخترم!

دلارای احساس کرد قلبش از حرکت افتاد :

_ ز…. زن داری؟

ارسلان دوباره خندید

دخترک درست و حسابی تختش را گرم نمی‌کرد اما سرگرمش می‌کرد

_ آره سه تا!

دلارای زمزمه کرد :

_ دروغ میگی؟

ارسلان دوباره خندید :

_ آره

دلارای پشت چشم نازک کرد :

_ خوش خنده شدی!

ارسلان انگشتش را روی بینی اش کوبید :

_ خوب دلقک بازی در میاری

دلارای دستش را بلند کرد و گردن ارسلان را عقب هل داد :

_ بی‌ادب! منو بگو خواستم سوپرایزت کنم

صدای زنگ خانه در فضا پیچید

دلارای ملافه روی مبل را روی بالا تنه اش کشید و ترسیده گفت :

_ حتما دوباره مامانته

ارسلان از روی مبل بلند شد و بدون اینکه پیراهنش را بپوشد سمت در رفت :

_ مروارید هر روز نمیاد اینجا!

دلارای به حرفش توجهی نکرد

با عجله لباس را از تنش درآورد و پیراهن مردانه آلپ‌ارسلان که روی زمین بود را تنش کرد

نمیدانست لباس های خودش کجاست و وقت گشتن هم نداشت

نگاه پر حسرتی به لباس عربی انداخت و عصبی پوف کشید :

_ حالا اینو چیکارش کنم؟

صدای باز شدن در که آمد روی پنجه هایش سمت راهرو راه افتاد و پشت دیوار قایم شد

برای لحظه ای چهره مرد پشت در را دید

نماینده برج بود!

حس بدی به او داشت

گوش هایش را تیز کرد تا شاید صحبت هایشان را بشنود

جمله ی آلپ‌ارسلان را تشخیص داد :

_ یعنی چی؟ دوربینای آسانسورو چک میکنی؟!

لبش را گزید و دستش را روی قلبش گذاشت

از کدام آسانسور حرف می‌زد؟!

دست هایش ناخواسته مشت شد و با استرس پارچه پیراهن مردانه را میان انگشتانش فشرد

چرا تا به حال به این موضوع فکر نکرده بود؟!

آسانسور ها دوربین داشتند!

با دقت تر گوش داد تا شاید چیزی دستگیرش شود اما مرد با خونسردی آرام صحبت می‌کرد

بالاخره صدای بلند و عصبی آلپ‌ارسلان را واضح شنید :

_ چی زر زر میکنی مردک؟ از جونت سیر شدی؟

نفهمید مرد چه جوابی داد تنها متوجه صدای کوبیده شدن چیزی به در شد و بعد فریاد آلپ‌ارسلان دیوار ها را لرزاند :

_ دِ تو گه خوردی که از کسی که میاد تو خونه من فیلم بگیری که حالا از پخش شدنش زر بزنی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رایا
رایا
2 سال قبل

چرا انقدر کم

رایا
رایا
2 سال قبل

چرا انقدر کم میزاریییییی

آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

خیلی قشنگه ولی ای کاش زیاد باشه

♡
2 سال قبل

وای نه فاطمه تو رو خدا😬💔این تنها رمانیه که هر روز میزاری و ما یکم سرگرم میشیم اگر چه کمه…..

لطفا پارتاش رو بیشتر کن به نویسنده بگو پارت بیشتر بده چون خواننده ها تقاضای پارت بیشتر دارن فک کنم باهاش در ارتباط باشی چون تو پارت هارو میزاری هر روز درسته؟!!!

Helia
Helia
2 سال قبل
پاسخ به 

نه توروخدا هروز باشه بهتره

:)
:)
2 سال قبل

من حاضرم هفته ای یه بار بخونمش ولی زیاد باشه

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل
پاسخ به  :)

ای خدا ولی من حاضر نیستم میمیرم از کنجکاوی همون روزی یک پارت اما کم خوبه آهان راستی افگار رو هم بخونید خیلی عالی و قشنگه

آتاناز♥️🌹🌹
آتاناز♥️🌹🌹
2 سال قبل
پاسخ به  :)

ای خدا ولی من حاضر نیستم میمیرم از کنجکاوی همون روزی یک پارت اما کم خوبه آهان راستی افگار رو هم بخونید خیلی عالی و قشنگه

𝐧𝐚𝐳𝐚𝐧𝐢𝐧
𝐧𝐚𝐳𝐚𝐧𝐢𝐧
2 سال قبل

نهههههههههه
نگو جون این ارسلان بیشعور
😑😐

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل

نه توروخدا نمیخاد همین گوش خوبه ولی اگه بشه دوروز سه روز بده

mahdieh1383
mahdieh1383
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز🌹

چرا انقدر کممممم بیشترش کنینننننن😩

Helia
Helia
2 سال قبل

نه توروخدا هروز باشه بهتره

مهدی
مهدی
2 سال قبل

چرا انقدر کم؟؟ خیلی کمه یک دقیقه هم زبان نبرد لطفا لطفا بیشترش کن پارت هارو خیلی خیلی کم بود

مهدی
مهدی
2 سال قبل

چرا انقدر کم؟؟ خیلی کمه یک دقیقه هم زبان نبرد لطفا لطفا بیشترش کن پارت هارو

hani
hani
2 سال قبل

اولین بدبختی دلارای اگ فیلما پخش شن که هیچییییییییی….
هرچند فکر نکنم پخش شه

mahdieh1383
mahdieh1383
2 سال قبل
پاسخ به  hani

چرا انقدر کممممم بیشترش کنینننننن😩

نرگس
نرگس
2 سال قبل

خیلی کم بود لطفا بیشتر بزار

نرگس
نرگس
2 سال قبل

خیلی کم بود

رایا
رایا
2 سال قبل
پاسخ به  نرگس

چرا انقدر کم میزاریییییی

دختری عاشق رمان
دختری عاشق رمان
2 سال قبل

یعنی واقعا این یه پارت بود یا یه بند؟

Yalda. post
2 سال قبل

چرا انقدر کم دو دقیقه هم خواندنش طول نکشید 😶
واقعا فکر میکنید با کمتر گذاشتن پارت ها جذاب تره!؟

Rata
Rata
2 سال قبل

همین؟

دسته‌ها
23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x