صدای دلارای می لرزید
از بغض و از بیچارگی :
_ آ … آره
ارسلان پوزخند زد :
_ چرا میلرزی؟ نکنه شک داری؟
_ شک … شک ندارم
_ همین الان بگم راننده برسونت خونتون؟
دلارای این بار با اطمینان سر تکان داد :
_ بگو
دست ارسلان که روی بالاتنهاش نشست خودش را جمع کرد
_ ولی بعدش هیچ وقت دلی ، هیچ وقت دیگه نمیخوام ببینمت
شمارت روی گوشیم بیفته آتیشت میزنم
این رابطه برای همیشه تموم میشه
بری دو هفته خبری ازت نشه و بعد سر کلهت پیدا بشه بلایی به سرت میارم که حسرت این روزا رو داشته باشی
دلارای دستش را جلوی دهانش گرفت و اشک ریخت
ارسلان این بار دستش را پایین آورد
از شکمش گذشت ، انگشت اشاره اش را نوازشوار روی ران دخترک حرکت داد
دلارای به خودش پیچید
ارسلان پوزخند زد :
_ قبول؟
انگشتانش پیش رفت
دلارای لبش را گزید
چشمانش ناخواسته بسته شد
ارسلان محکمتر نوازش کرد و کم کم تمام نقاط ممنوعهی بدنش را به بازی گرفت
کنار گوشش تهدیدآمیز غرید :
_ سکوتتو پای چی بذارم دختر جون؟
آروم بگیر …
بزار یادم بره چه غلطی کردی
هنوز ذره ای از خشمم کم نشده دلی
هنوز می خوام از موهات بگیرم بکشونمت روی اون تخت و دوباره هر چی که از صبح تجربه کردی رو تکرار کنم
انقدر زیرم جیغ بزنی و درد بکشی
انقدر صدای هقهقت تو گوشم بپیچه
انقدر التماس کنی و انقدر مشت بهم بزنی که فراموش کنم زیر زیرکی داشتی چه گوهی میخوردی
صدای نفس های عصبی اش حمام را پر کرد
با خشونت موهای دخترک را دور دستش پیچاند
شانه هایش را گرفت و بدون اینکه سمت خودش برش گرداند مجبورش کرد پشت به او به شکم به وان حمام تکیه دهد
دست ها و سرش از آن آویزان شد و بقیه بدنش درون آب ماند
ارسلان از پشت سر دندانهایش را در شانه اش فرو برد اما صدایی از دلارای بلند نشد
کنار گوشش غرید :
_ خفه خون نگیر
وقتی باید دهنتو ببندی عالم و آدمو خبردار می کنی
جیغ میکشی ، صابون پرت می کنی
اونوقت حالا که صداتو می خوام ساکت شدی
باز هم صدایی از دلارای بلند نشد
عصبی دندان هایش را به لاله گوشش فشرد
_ بیا ببینیم تا کجا دووم میاری
دستش را از گردنش پایین کشید و با تمام توان بالا تنهاش را فشرد
انتظار داشت صدای جیغ دردناکش حمام را پر کند اما خبری نشد
با خشم شانه اش را گرفت و سمت خودش برگرداند
دهان باز کرد تا حرفی بزند که چشمش به صورت رنگ پریده و چشمان بسته دخترک افتاد
عصبی پوف کشید و دست خیسش را میان موهای خودش فرو برد
با پشت دست دیگر روی گونه دلارای کوبید
_ دلارای؟
دخترک واکنشی نشان نداد
لب های کبودش ارسلان را می ترساند اما توجهی نکرد و محکم تر به گونه اش کوبید :
_ خودتو به موش مردگی بزنی فایده ای نداره! میدونی دیگه؟
شانه اش را که رها کرد و بدن بی جان دختر در آب فرو رفت
از وان بیرون آمد و دلارای را هم از زیر آب بیرون کشید
بی توجه به خیسی بدنشان از حمام خارج شد و دخترک روی تخت خواباند
دستهایش را به کمرش زد و کلافه خیره رنگ سفید شده اش شد
با خشم وارد پذیرایی شد و موهای مردانه اش را چنگ زد
زیر لب غرید :
_ چه مرگته ارسلان چه مرگته
موبایلش را از روی کاناپه برداشت و شماره هنگامه را گرفت
هنگامه با بوق دوم تماس را رد کرد
ارسلان خشمگین فحش زشتی داد و دوباره تماس گرفت
صدای قهرآلود هنگامه در گوشش پیچید :
_ چیه؟ اگر برای منت کشی زنگ زدی باید بگم….
ارسلان جمله اش را قطع کرد :
_ زر نزن هنگامه حوصله ندارم
گوش بده ببین چی میگم
همسایه طبقه پایینتون ، همون دختره که پزشکی میخوند سال آخر بود
هنگامه پوزخند زد :
_ چیه نکنه اونم چشمتو گرفته؟
ارسلان غرید :
_ دستم بهت برسه بد میبینی
_ چی میخوای؟
_ ماشین میفرستم دختر رو بردار بیا خونه من
صدای هنگامه بهت زده بود :
_ عقلتو از دست دادی نکنه واقعاً چشمت دنبال این دخترست؟
فکر کردی چون تو این محله زندگی میکنه بی کس و کاره؟
منو قاطی این بازیا نکن
ارسلان صدایش را بالا برد :
_ مزخرف نگو هنگامه بهش بگو می خوام یکی رو معاینه کنه
_ فکر کردی اونم میگه چشم؟!
_ بهش بگو پول خوبی میدم اون وقت میگه چشم!
تا ده دقیقه دیگه ماشین میرسه دیر نکنی
**
_ چه بلایی سرش آوردی؟
صدای هنگامه بود
ارسلان بی توجه به او به دربسته اتاق خیره شد :
_ چیکار داره میکنه دوساعته؟
اصلا دختره چیزی هم حالیش هست؟
هنگامه چشمانش در حدقه گرداند :
_ پزشکی می خونه دیگه معلومه که حالیشه
زیاد تجربه نداره اما درسش عالیه
حالا بگو باهاش چیکار کردی؟
_ اگه اینقدر که میگی سرش میشه پس دو ساعت اون تو چه غلطی میکنه؟
هنگامه چشمانش را گشاد کرد :
_ تازه چهار پنج دقیقه شده چرا چرت و پرت میگی؟
ارسلان چشم غره رفت :
_حرف دهنتو بفهم
اصلا دختره رو که آوردی برگرد خونه
اینجا نمون رو اعصاب من نرو
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
دلارای جر نخورد انقدر دست پلکوش کرد
چرا پارت جدید رو نمیزاری فاطمه خانم
من مطمئنم دلارای بارداره
منم همین حس رو دارم و امید وارم این زوج صاحب فرزند بشن اسمشم بزارن اصغر اگه پسر بود اگه هم دختر بود سکینه 😆😆
وای اره خیلی ب حالتش میخوره باردار باشه
سلام عزیزم چقدر کم، کاش یکم بیشترش کنی🙏
والا به ارس حق بدین با این دختر خنگ، اسکل ،نفهم، گاو،کنه
والا از آلپ ارسلان چه انتظاری دارین کسی که بیاد جلوت لخت بشه و بهت پیشنهاد بده و تو هم پولدار باشی به چشم چی می بینیش تازه طرف خنگ هم باشه اسکل هم باشه ساده لوح هم باشه و کَنه هم باشه دیگه انتظار اینکه خیلی سریع عاشقش بشه رو نداشته باشید ولی کم کم عاشقش میشه
یک روز منتظر این چهار خط ام چقدر کم مینویسی نویسنده انگشتت زخم نشه خدای نکرده😒😏
حتما زخمه دیگه 😂😂
فقط یکی به من بگه تهش اینا بهم میرسن یا نه ؟ 😂
😂😂😂😂انصافا این چی بود دیگه
کجای این پارت شما نشونه ای از دوست داشتن ارسلان دیدی که اینجوری نتیجه گیری کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟والا ما که بجز خریت و وحشی بازی چیزی ندیدیم
کمتر بنویس خجالت نکش
همین فقط 😒😒
همش همین 😒😒
نویسندههههه چرااا اینقدررر همه واقعا نمیتونی بنویسی ننویس
کم بود دختر حاجی🥺😂
😂😂
😂😂😂😂
اولین کام
چقد منتظر این پارت بودم برم بخونم
بهتون گفتم که ارسلان ،دلارای رودوست داره فقط هنوز……تشریف داره،حالیش نیست.
نمیتونه بپذیره کسی دختره رکه ازاول کارباخودش بوده روبخواد….
فقط نویسنده جان لطفاً بیشتر بنویس ،ارسلان روعاقل ترش کن یامرتب باوجدان نداشتش درگیرش کن ….