دلارای آرام پوزخند زد
خواست فریاد بزند میماند حاج خانم کس دیگری می ماند
آلپارسلان ، برادر ناتنی هومن!
پسر خانواده ملک شاهان
کسی که به هوس بازی معروف است و همه او را به عیاش بودن و دختر بازی می شناسند
کسی که اگر شما یک درصد شک میکردی که او هم هست هرگز اجازه نمی دادی بدون چادر در خانه پا بگذارم
اما هیچ کس جز من نمی داند
هیچ کس جز من نمی داند که ارسلان ملک شاهان حتی اگر در این کشور هم نباشد خودش را می رساند
نه شما و نه پدر و مادرش خبر ندارید که قرار است چه آشوبی بپا شود
برای ثانیه ای دلش به حال هومن سوخت اما اجازه نداد که فکرش پیشروی کند
او که زیاد پیش نمی رفت
فقط چند دیدار مختصر…
_ شلوارت خیلی تنگه مادر کاش یک دامن بلند بپوشی
اینبار از غرغرهایش کلافه نشد
میدانست تا چه اندازه برای مادرش مهم است در برابر خانواده ملک شاهان مرتب و زیبا ظاهر شود
تلخ پوزخند زد
انگار که روی دست خانواده اش مانده بود!
به سختی لبهایش را کش داد
_ کسی نیست که حاج خانم فقط هومن و حاجی
حاج خانم لب گزید :
_ آقا هومن!
_ حالا هرچی
_ هنوز که عقد نکردید
بعدشم حتی اگر عقد هم بکنید حاجی که بهت محرم نیست دختر جان
روسریتو در نیاری
لبخند دلارای بزرگتر شد
می دانست حرفش حقیقت ندارد
تار به تار موها را فر نکرده بود تا زیر روسری پنهان شان کند
_ روسریمو برنمیدارم خیالت راحت حاج خانم
اما خیالش راحت نبود
_ کاش برادرتم میومد
دلارای ابرو بالا انداخت
_ منو دعوت کردن برادرم رو ببرم چیکار؟
تو رو خدا آبرومو نبرید
حاج خانوم نگاه دیگری به برآمدگی های زیبای بدن دخترش انداخت و کلافه سر تکان داد
_ کاش حداقل یک صیغه محرمیت بینتون بود
این طوری خیال ما هم راحت میشد
اما چه کنم که بابات اجازه نمیده
گفت و بدون اینکه به دلارای توجهی داشته باشد از اتاق بیرون زد
لبخند بدجنس دلارای شدت پیدا کرد
صیغه محرمیت!
آن هم در نظرش بود اما نه فعلاً
می خواست اول واکنش ارسلان را ببیند
اگر او به دلش راه میآمد نیازی نبود تا آنجا پیش برود
اصلا دلش نمی خواست رابطه اش با هومن جدیتر از این شود
کاش ارسلان به اندازه کافی عصبی و ناراحت می شد و همه چیز را تمام می کرد
اما با این همه می دانست اگر ارسلان بخواهد لج کند او هم عقب نمی نشیند
حاضر بود کنار هومن بنشیند و قبلت بگوید
زن صیغهای او شود اما ارسلان را از دست ندهد
در یک کلام عقلش را از دست داده بود
حال خودش را نمی فهمید
حالی شبیه به روزهای اولی که ارسلان را دیده بود داشت
همانقدر شیفته و شیدای او
حالی شبیه به شبی که خودش را تقدیم او کرده بود
آماده شد و چادر مشکی اش را از کمد بیرون آورد
روزها بود دست به آن نزده بود
چادر را روی سرش انداخت و هم زمان مراقب بود تا آسیبی به فر موهایش نرسد
در آینه نگاهی به خودش انداخت
آرایش و موهای فر شدهاش با چادر همخوانی نداشت
اما می دانست مروارید و حاج ملک شاهان از دیدن او با آن چادر کیف میکنند
هومن برایش اهمیتی نداشت اما آنها پدر و مادر ارسلان بودند
نباید آن ها را دل چرکین می کرد
رابطهاش که با هومن به هم میخورد آنها باز هم باید نسبت به او خوش بین می ماندند
شانه بالا انداخت و سمت در رفت
چقدر هم که نظر خانوادهاش برای ارسلان اهمیت داشت!
داراب با دیدنش اخمی کرد
_ این چه سر و وضعیه؟!
خودتو مسخره کردی یا اون چادر سر تو
نگاه حاجی هم سمت او برگشت
ملایم گفت
_ یکم رعایت کن دخترم بالاخره دیدار اوله
حاج خانم برای اولین بار طرفداری کرد
دلش میخواست دخترش به چشم همه زیبا بیاید
هرچند که انصافاً هم شبیه قرص ماه شده بود
_ وای یعنی چی دیدار اوله؟!
مگه اولین باره میره خونشون؟
دلارای تو بغل حاج ملک شاهان و مروارید خانم بزرگ شده
این حرفا چیه حاجی
حاجی روی حرف حاج خانم حرفی نزد و تنها سر تکان داد
داراب دهان به اعتراض باز کرد که حاج خانم غرید :
_ خوبه خوبه من اینجا نشستم باباتم اونجا
همین مونده تو حرف بزنی
چشمان داراب گرد شد
همیشه مادرش در برابر دلارای حمایتش می کرد اما این بار شاکی شده بود
قبل از اینکه بتواند حرفی بزند دلارای سمت در رفت
_ تو ماشین منتظرم
حاج خانم خودش را جلو کشید و بازوی داراب را گرفت
_ نبینم تو ماشین بهش حرف بزنی ها
با خواهرت اوقات تلخی نکن با چشم گریون نره
وگرنه که من میدونم و تو
دلارای قبل از اینکه از خانه بیرون بزند زمزمه آرام مادرش را شنید
ناخواسته بغض کرد
بهسختی اشکهایش را کنترل کرد
اگر مادرش همیشه اینطور حمایتش می کرد اصلا شاید هیچ وقت به اینجا کشیده نمی شد
اینطور که خودش را برای برادر ناتنی نامزدش آرایش کند!
ذهنش را سمت دیگری فرستاد تا گریه آرایشش را خراب نکند
داراب تمام مدت با اخم زیر چشمی نگاهش می کرد اما به خواست حاجخانوم حرفی نزد
مقابله خانه ایستاد
دلارای در را باز کرد
باد موهایش را به بازی گرفت
داراب بالاخره نتوانست سکوت کند :
_ حداقل موهاتو بده تو لا اله الا الله
دلارای گستاخانه نگاهش کرد :
_ به تو ربطی نداره
مگه من بهت میگم این ریشتو بزن تا شبیه داعشیا نشی؟! نه نمیگم!
پس توهم کنترل زبونتو داشته باش داداشی!
گفت و در برابر چشم های بهتزده داراب از ماشین پیاده شد
داراب آنقدر تعجب کرده بود که حتی نتوانست حرفی بزند
دلارای اما با لبخند شانه بالا انداخت و وارد خانه شد
دیگر مثل گذشته نبود که همه لگدی به او بزنند و بگذرند
آب از سرش گذشته بود
حتی خدمتکار خانه هم با دیدنش متعجب شد اما به خود اجازه نداد حرفی بزند
نگاهش را دزدید و با احترام سر تکان داد :
_ سلام خانم خوش اومدید اجازه بدید چادرتون رو بگیرم
دلارای سر تکان داد و چادر را از سرش بیرون آورد
بعد از آن نوبت مانتو بود
خدمتکار متعجب ابرو بالا انداخت و زمانی که دلارای روسری اش را هم روی چادر و مانتو گذاشت کم مانده بود دستش را جلوی دهانش بگیرد اما خودش را کنترل کرد
از میان صحبت های اعضای خانه شنیده بود دخترک نامزد هومن به حساب می آید
در اصل هومن تنها دست راست حاجی حساب میشد اما همه می دانستند او اندازه ارسلان برای حاج ملک شاهان عزیز است
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
کی تموم میشه این اوف
آخ من پایه حرص دادن ارسلانم
خبر دار شدم یک عدد بابا اتی آتن آتنا😂
دنبال من میگشت
بنده همین ورام نگران نباش
چراغ خاموش میام میرم😁😂
😂جوووون
هلی نگاه باید گفت چی؟
ژوووننن🤤
اشتب گفتی😂
اصن
ژاااااان😂😂😂
جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ میموووون کجا بودی؟
دلم اندازه سر مورچه برات تنگولیده.
قربونم بریییییی
عنترم حوصله چتو ندارم تو رمان وان😂
فک نمیکردمم تو رمان دونی تو و هلی باشین😂
منم🥺💜
من که قربونت میرم ولی تو باید فدام شی😂💜
من جونمو میدم بت
دیگه حالا جوگیر نشو😂
جونتو بدی خودت بی جون میشی من بدون بابا اتی میشم😂
بابا آتی؟😂ننت کیست؟
شوهرم😂
😂😂دهنتو
جون قلابیمو میگم وگرنه من اهل جون دادن نیستم تا حلوای شمارو نخورم نمیمیرم.
😂درود بر شما
خدا قوت پهلوان
سولومون خاننده بودی نمیدونستیم؟؟؟
ولی من ب دلم نمیخوره پسر باشی مهراب عکس پروفایل بزار🥲
بابا چون شما همش پسر مغرور و اخمو تو این رمانا دید به جنسیت من شک کردید🤣🤣
تو پسری؟ آخه تو خیلی از همه بهتری اخلاقت رو میگما جوری خوبی که آدم حس میکنه دختری یکی از ویژگی هات هم که داری اینه لواشک میخوری رمان هم میخونی
رمان رو نمیخونم ولی لواشک عزیز دل منه مسخوام فردا پس فردا بسونمش🤣
فک کنم مهراب عاشقم شده منظورم دم آدمیه 😂💜
خدایی اگر دختری ازت خیلی خوشم اومد 🤣
مهرانم
تو مگع دوس دختر نداشتی خیانتکار؟؟
پسر است دیگررررر……😂💔
هیچ نگووووو ولی اونم میخوام 🤣🤣
شماره دوست دخترت و بده من باهاش صحبت هااااااا دارم
همه پتت رو میریزم رو اببببببب🤣🤣
دیجیییی تو میدونستی چقدر برای من عزیزی تو چقدر خوبی هستی الهی که فدات بشه سولومون الهی که قربونت بره مهشید الهی اتنا دورت بگرده 😁
اینننننن کارررررر روووو نکنننننننننننییییااا😱
😂😂😂😂عهههههه ؟؟ عجب آدمی هستیاااااا🤣🤣🤣🤣🗡🗡🗡🗡
😐😐 بهم ثابت شد تو پسری😂
شازده کوچولو : تو سواد داری؟
روباه گفت : سواد مال آدماست
من شعور دارم
لابد شعور هم مال حیوانات هستش😂
😂😂😂😂دهنتو
آتی
من رو شازده کوچولو کراشششممم🥲عشگمه به خدا
خیلییییییییی گاده
اووووووووووووووووو
بزار برم به شوهر نداشتت بگم
هلی از الن خبر داری؟
دلم براش تنگولیده
😂بگو بگو
اره خبر دارم
وایسا بهش بگم بیاد اینجا ی اعلام حضور بکنه بچم
من از این به بعد حیوونم حیوونا شعور دارن😀
از دست رفتی هعی پسر خوبی بودی ها ولی دیگه روزگار😂
🤣🤣🤣🤣 همش تقصیر هلی
بهم میگین سولومون اگه تو نباشی این سایت ی چیزی کم داره و…
بعد من میام هیچکس جواب نمیده🙂✊
برم رمان گلاویژ اونجا هم که کسی نیس🌚🖤
رمان وان رفتم که اونجا بیخی خلوته😑
اینجا هم که شبیه غریبه هام🙃💔
منو تو جمع خودتون راه نمیدین❔😐
پس بهتره برم خودمو گم و گور کنم و بر نگردم👣
ن نرو سولومون من هسم
تازه از مدرسه اومدم شرمنده وگرنه جوابتو میدادم
ببین جفت پا میرم تو حلقت بیشین سر جان🤣
بیا زنم شووووو😂
باهام بحرف
تو یه خیانت کار اصیلی قرار بود منو بگیری شوهرم داری سولومونم مبخوای مغزم ترکید🤣🤣🤣
تو از ترس شوهرم زنم نشدی من چیکار کنم
و اینک من به یدونه راضی نیستم چندتا چندتا میخام😂
یا حضرت نمیدونم چی شوهرشششششش😱
😂😂 با من ازدواج میکنی؟ببین من ی پراید دارم از اون قدیمی ها درب و داغون اصلا موتور نداره ی سبزی فروشی هم دارم اونم مشتری نداره فک نکنی عاشقت شدم ها نه من فقط ازت خوشوم اومده حالا با من ازدواج میکنی ایا؟😂😂 تو هم اولین کسی هستی که ازش خواستگاری کردم وگرنه فک نکنی مردم منو نخواستن ها نه اصلا اینطور نیست 😂
با اجازه مهران ک دومادمه و فدام شع بلهههههههههههههههههههههه
ایول حاج خانومم اسم بچه هامون وی بزاریم؟
ببین اسم بچه اول رو میزاریم شمس الملوک به دیار باقی میره انشاالله ی شیش هفت تا بچه دیگه هم میاریم انشاالله ورشکسته میشین
نه دیگه نرو
بخدا امتحان اونا ولمون نمیکنن😣
بزار امتحانا تموم بشن دیگه نمیتونی از رمان دونی جممون کنی🤣
دلیل اینکه رمان وان خلوته مفصله خیلی
برمیگرده به چندماه پیش😂
یه دعوا هایی راه افتاده بود بین کلا بچه ها
همه پخش و پلا شدن😂
من و آتنا و هلی هم باقی مونده ی اونجاییم😃
نمیشناسمت ولی بمونی بهتره تا بری همه ی اتفاقای جالب میوفته بعد یه مدتم میای از هیچی خبر نداری باید پرس و جو کنی خیلی تا بفهمی چی بود پس نرو که آخرسر حرص میخوری👌🏻💜😂
بچه ها چرا این سایت اعتیاد اوره؟ هر چی میخوام برم یک کشش عظیمی منو ناخداگاه میاره تو این سایت😭😭 قلبم طاقت نداره
هیییییی اتااااااا به خدا نبودی اصلا انگار همه سقط کردن😀😀
من هیچی نمیفهمم از حرفات بخدا
فقط حیثیت میشه ترجمه هم بکنی
ب گمونم آره 😭
دیجی من اصلا فک نمیکردم تو روزی عکس گریه بندازی 🤣🤣🤣
ن عکس گریه نمیندازم ولی تا دلت بخواد شبا امتحان مخصوصا گریه میکنم و خودمو ب در و دیوار میکوبم😂😂
کلاس چندمی؟
۸
خدا اول معلما سقط کنه بعد به مامان بابات صبر بده مه شبا چی مکشن از دست تو🤣🤣
اره میشینن باهام صحبت میکنن و تا صبح دلداریم میدن 😂😂😂ولی خدایی خیلییییی حالم بد میشه با اینکه کلییییی میخونم و سرانجام من ترررررر میزنم 😐🙂
ببین تو شاید باور نکنی ولی من رتبه ممتاز اول شدم با این که اصلا و ابدا نمبخونم جز موقع رفتن به مدرسه🤣🤣
فاطمه توروخدا کامنت من رو زودی تایید کن که حد آقای وقتی میرم دیگه سو تفاهمی نباشه که بقیه ازم ناراحت و متنفر بشن
It’s always you
If I’m ever gonna fall in love
I know it’s gon’ be you
It’s you
It’s always you
Met a lot of people
But nobody feels like you
So, please don’t break my heart
Don’t tear me apart
I know how it starts
Trust me I’ve been broken before
Don’t break me again
I am delicate
Please don’t break my heart
Trust me I’ve been broken before
I’ve been broken, yeah
I know how it feels
To be open
And then find out your love isn’t real
I’m still hurting, yeah
I’m hurting inside
I’m so scared to fall in love
But if it’s you then I’ll try
It’s you
It’s always you
If I’m ever gonna fall in love
I know it’s gon’ be you
It’s you
It’s always you
Met a lot of people
But nobody feels like you
So, please don’t break my heart
Don’t tear me apart
I know how it starts
Trust me I’ve been broken before
Don’t break me again
I am delicate
Please, don’t break my heart
Trust me I’ve been broken before
I know I’m not the best at choosing lovers (lovers)
We both know my past speaks for itself (for itself)
If you don’t think that we’re right for each other (for each other)
Then please don’t let history repeat itself
‘Cause I want you
یک آسیا پشتم داشیا دستم بازیا کش ما زیاد
یک آسیا پیش ما بیا خوده مافیا خوده مافیا
مافیایی چون شاخ شدن اینا واسم جدیدا یهوییا
مافیا مافیا مافیا مافیا
اصولا من سوسولم ولی اگه یه روز پیش بیاد خصومت
یوزی برمیدارم یهو میام تو صورت
تق میشم اهل خشونت کشا میره توی سیف باکس دادا
یه روز تیک آف میکشیدیم تو پیکان ماها
الان ایرپادو گذاشتم تو ایرباس بالام خیلی وقت دارم فکر کنم به عیبام حالا
لوک و گوچی رومه اصل اصله سپی لش داره میره که به سقف بچسبه
انقده راه میرم بگیره درد پام
شاید یادم بره تو رو میخام
Bad bany bebeاهنگاشو گوش میدین😍♥️🙂
من به چارصد میرسونم✊
فاطی تایید شون کن دیگه😢
چی شد که کامنتا اینقدر میره بالا این روزا من نبودم فعال تر شدین🌚
خدافظ من رفتم👋
مثلا بارون بگیره رو موهات آروم بشینه
مثلا دستامو محکم بگیری تو گوشم بگی بهم
قدر تموم زمین و آسمون تورو دوست دارم
اصلا کم نشو ازم عوض نشو فقط آخه دوست دارم
جا به جا بشه جای آسمون و زمین دوست دارم
.
.
.
.
این آهنگ خیلی خوبه تازه ی کلیپ دارم با گیتار میخونه😍
خاستگار ک بود؟
من هیچوخ او صحنه ای که دلا صابونه پرت کرد سمت ارس یادوم نمیره😵