رمان رسپینا پارت 72

0
(0)

 

در اتاقو آروم بستم پنجره ها حفاظ داشت همه رو باز کردم لباسامو عوض کردم و صورتمو با شوینده شستم ، برای اینکه دیرتر بخوابم کمی مشغول رسیدگی به پوستم شدم ، اما فایده ای نداشت ، کلافه بلند شدم گوشیمو سر ساعت گذاشتم قرص آرامبخش هم خوردم و دراز کشیدم
آروم آروم خوابم برد.

با صدای گوشی بزور بیدار شدم ، نمیتونستم چشمام رو باز کنم و قطعا اثراته قرص بود ، بزور سرجام نشستم صدای آلارم رو مخم بود و پیداش نمیکردم ، انقدر رو مخم بود که بزور چشمام رو باز کردم ، چشمام پف کرده بود و کاملا حسش میکردم
گوشیمو پیدا کردم قطعش کردم و بلند شدم رفتم سمت سرویس ، ساعت ۱۱ میرفتم پاساژ اول باید میرفتم دانشگاه ببینم چه خاکی به سر بگیرم ، بابت اون چند روز بیمارستان بودن گواهی گرفته بودم و علتش ثبت شده بود ، نمیخواستم آتو بدم که بگن برام مهم نبوده حتی سر بزنم به دانشگاه ، ترجیح میدادم آرایش زیادی نکنم به کرم ضد آفتاب و برق لب اکتفا کردم ، درسته خیلی بی روح دیده میشدم اما واقعا حوصله آرایش نداشتم ، یه مانتو جلو بسته بلند کرم یه شلوار پارچه ای کرم مقنعه ام رو سرم کردم ، مدارک هرچیزی که برای دانشگاه و پاساژ و شرکت رادان نیاز بود برداشتم چون وقت برگشت دوباره به هتل نداشتم.
اسنپ گرفتم و جلوی در هتل وایساده بودم تا بالاخره اومد ، سوار شدم تا راه افتاد به رادان پیام دادم
_نزدیکای ۱_۲ ظهر شاید بیام شرکتت ، هستی ؟
_آره گلم ، پس منتظرتم بیا .
شرکت خود رادان نبود ، همه چیز از پدربزرگش بود ریاستش برعهده رادان بود ، پدرش تو کار دیگه ای مشغول بود
اولین نوه ی پسری بوده و پدربزرگش علاقه زیادی بهش داره و همه جوره حمایتش کرده و پشتش بوده
شرایطش فراهم شده و رادان تلاش کرده و رسیده اینجا ، البته جایی که رسیده حقشه ، تلاش کرده بود و دست کسایی که توانایی مالی نداشتن رو میگرفت .

با رسیدن کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم ، کوله ام رو روی شونم انداختم و رفتم سمت داخل ، کارت دانشجوییم رو نشون دادم و وارد شدم ، دلم تنگ شده بود واسه درس و دانشگاه ، درسته فضاش سختگیری های حراست و استاداش دقیقا نقطه مخالف رمانا بود اما بازم دوس داشتم محیطشو.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.6 (7)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shina
1 سال قبل

آخه چرا اینقدر کم بود
لطفا یکم داخل محرم پارت‌ها رو طولانی کنید🙏

Mobina
1 سال قبل

چرا اینقده کم اخه 🥺🫤

هانی
هانی
1 سال قبل

خیلی کوتاه بود

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x