رمان سکوت تلخ پارت 8 - رمان دونی

رمان سکوت تلخ پارت 8

 

 

– پاشو در و باز کن دختر

 

سر به سمت پدربزرگش چرخاند

 

چشمی زیر لب گفت و از روی مبل برخاست

 

از خدایش بود که برای یک دقیقه هم که شده از این جمع خلاص شود

 

با بیرون آمدن از پذیرایی نفسی عمیق کشید

 

میرزا هم کارهایی میکرد

 

یک ایل را دعوت کرده بود به اینجا که چه شود؟

 

با به صدا درآمدن دوباره زنگ در پا تند کرد

 

خود را به راهرو رساند و آیفون را برداشت

 

– کیه؟

 

جوابی که از آن سو نشنید اخم کرد ..

 

کلافه باز هم تکرار کرد

 

– کیه؟

 

سکوت و نشنیدن جوابی از آن طرف حرصی‌اش کرده بود

 

گوشی آیفون را محکم سر جا کوبید

 

هزار بار به‌پدربزرگش گفته بود یک آیفون تصویری برای این خراب شده بگیرد

 

پیرمرد با این همه دارایی طوری رفتار میکرد که انگار آه در بساط ندارد

 

از خانه بیرون زد و با عجله به سمت درب حیاط قدم برداشت …

 

 

 

پشت در ایستاد

 

دست روی قفل گذاشت و نفس زنان ضامن را عقب کشید

 

در را باز کرد و به محض آنکه سر بالا آورد نگاهش در چشمان مردی غریبه که پیش رویش ایستاده بود نشست …

 

حیران مانده سرجا خشک شده و زل زده بود به مردی که با اخم نگاهش میکرد

 

با جلو آمدن مرد تکانی خورد

 

– سلام

 

سلامش بی جواب ماند و مرد قدم بعدی را به داخل حیاط برداشت

 

مردمک های تیره نگاه مرد سر تا پای دخترک را زیر و رو کرد و به روی موهایش ثابت ماند

 

فر های مشکی رنگ دورش زیبا بود اما نه طبق سلیقه او…

 

دختری که قصد بستن آن به ریشش داشتن هم شکل و قیافه اش این چنین بود؟

 

مانلی معذب از نگاهای مرد ابرو درهم کشید

 

– با کی کار دارید آقا؟

 

گوشه لبش بالا کشیده شد

 

او با کسی کاری نداشت

 

این جماعت بودند که دست از بیخ گلوی او برنمیداشتند

 

حاج کمال برایش بریده و دوخته بود

 

حق مخالفت نداشت

 

پای زحمت چندین و چندساله اش به میان بود

 

تمام این سالها جان نکنده بود که حالا شاهد پوچ شدن تمام تلاش هایش باشد .

 

 

 

نگاه بی تفاوتش را از چشمان دخترک گرفت

 

قدمی دیگر به جلو برداشت و مانلی اما مصرانه خود را مقابلش کشید

 

– با شمام آقا ..

 

ایستاد

 

کلافه نفسی گرفت و مردمک های چشمانش را به دخترک داد

 

همینش مانده بود

که نیم وجب بچه سوال و جوابش کند

 

– اومدی پسر ..

 

با شنیدن صدا چشم از دخترک گرفت..

 

سر به سمت حاج کمالی که روی دو پله دم ورودی ایستاده چرخاند …

 

آمده بود

 

نفسی گرفت

 

دست در جیب برد و از کنار دخترک گذشت

 

به سمت حاج کمال رفت

 

لبخند روی لبهای پیرمرد در تضاد ابروهای درهم گره خورده او بود

 

تهدید هایش جواب داده بود

 

البته که مطمئن بود جواب میدهد

 

هیچکس حق سرپیچی از او را نداشت

 

نگاه مانلی دنباله رو مردی بود که حتی زحمت جواب سلامشم نداده بود

 

چهره مرد برایش آشنا بود اما هیچ شناختی از او نداشت

 

پافشاری اش برای صحبت با آن مرد غریبه همین بود

 

البته که دلیل محکم تر دیگری این میان به‌چشم می آمد

 

مثل اجازه ورود ندادن به خانه آن هم به شخصی که نمی شناخت.

 

چشم از مرد که مشغول صحبت با حاج کمال بود گرفت و درب خانه را برهم کوبید

 

از صدای کوبیده شدن در،

نگاه آن دو به سمتش چرخید

 

حاج کمال با لبخند نگاهش کرد و هاکان اما با اخم.

 

– بریم تو پسر ، منتظرن.

 

گفت و به همراه هاکان وارد خانه شد

 

مانلی نیز کمی بعد از آنها به سمت خانه رفت

 

اگر بیشتر از این معطل میکرد میرزا رضا بیچاره اش میکرد

 

درب خانه را پشت سر می بندد

 

از راهرو میگذرد

 

و قبل از آنکه به پذیرایی برسد طلا از پشت سر دستش را میگیرد و به آشپزخانه میکشاند،

 

حاج کمال مشغول صحبت‌های اصلی بود و داشت دخترک را خواستگاری میکرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 163

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دلارام
دلارام
10 ماه قبل

زنگ در خانه بصدا امد مانلی دررا باز کرد و حاج کمال گفت اومدی پسر
و تمام
آخه ندا جونم این شد پارت عزیزم بخدا چیزجالبی توش نبود نمیخوامم زحمات شمارو نادیده بگیرم یا خدای نا خواسته فک کنی به تمصخر گرفتم ولی رمان رو که اولش به پارت گذاری میزارن بایید تا نصف رمان زیاد پارت گذاری بشه تا حالیت بشه چی به چیه یا جذب خوندنش بشی پس اگه امکانش باشه خواهشن یخورده پارت طولانی باشن چون روزی یک در میانم هست
بازم ممنونم از پارت گذاریتون

کیمیا
کیمیا
10 ماه قبل

مگه قیافه مانلی زشته که نمیپسنده مو فرفری ها که خوشگلن

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

نه گفته فر های زیبای دورش یعنی موهاش بازه 😁👄

دلارام
دلارام
پاسخ به  کیمیا
10 ماه قبل

قیافش عالیه این مرد جماعت زیاد بوزینه تشریف دارن از دخترا ایراد میگیرن
اون از کیارش احمق اینم از این هاکان که حاج آقا مجبورش کردن قلاده به گردنش زده🤭

دلی
دلی
10 ماه قبل

خب نویسنده شکل و قیافه مانلی رو توصیف کن ببینیم مگه چشه زشته ؟ که هر کی بهش میرسه میگه شکل و قیافش اینجوریه ؟ 😐

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  دلی
10 ماه قبل

میگه قشنگههههههه موهاشو نمیپسندن

ولی خب ۱۵۰ پارت جلو تر همین هاکان میگه من قربون اون فرفری های زیبات بشم😂👅

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  به تو چه😐
10 ماه قبل

جدی ۱۵۰ تا پارت جلوترش اومده و تو خوندی یا فقط مثال زدی؟

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x