ترانه کنارش مینشیند.
– اما تو وضعیت من بهترین کاره.
اگه ازت بخوام وکالتم رو قبول کنی توقع زیادیه؟
– نه نیست.
موضوع منو هاکان کلا یه چیز دیگه است.
فردا بیا دفتر راجبش حرف میزنیم.
ترانه قدردان تشکری میکند.
– ممنونم.
برم چایی بیارم من میخوری؟
نفس بلند میشود.
– نه ممنون اومدم یکم با هاکان حرف بزنم اگه وقت داره!
گوشی و کلیدم را روی میز میگذارم.
– بریم تو اتاق حرف بزنیم. ترانه اگه میشه یه قهوه برای نفس درست کن.
روی تختم مینشیند.
– خوبی؟
صندلی را برمیدارم و روبرویش میگذارم تا بشینم.
– حقیقتا نه خوب نیستم داغونم خستم.
نیشخندی میزند.
– کی قراره از این بدبختی خلاص شیم. به هر حال من با مامان و خاله حرف زدم.
– متاسفم واقعا نمیدونم چی بگم.
– نگفتم تو نمیخوای گفتم خودم نمیخوام.
خیره نگاهش میکنم.
نفس عمیقی میکشد.
– اگه میگفتم تو یه مشکل به مشکلات دیگه ات اضافه میشد اينجوری انگار من نمیخوام هیچی گردن تو نمیافته!
دیگر حس حرف زدن را هم ندارم.
لبان خشک شده ام به زور از هم جدا میشود.
– چرا داری اینکارو میکنی؟
لبخندی میزند.
– خودمم نمیدونم. فقط نشستم خوب فکر کردم دیدم این وسط همش تقصیر تو نیست تقصیر منم نیست.
از وقتی خودمو شناختم بهم گفتن هاکان هاکان!
از همون موقع به خودت تلقین کردم که باید دوست داشته باشم انقدر گفتم گفتم که بلاخره شد.
تلاش کردم برای بهتر شدن وضعیتمون.
تو هم کردی اما نشد دیگه. نشد که بشه.
بهشون گفتم یکی دیگه رو دوست دارم.
هر چند میدونم مامان ولم نمیکنه، اما خب حالا تا اون روز وقت زیاده.
نمیخوام مقصر بدونی خودتو یا عذاب وجدان داشته باشی چون میدونم چقدر داری عذاب میکشی.
تو از همون اولم گفتی حسی بهم نداری اما خب من لجباز بودم و یک دنده.
ما قبل اینکه نامزد باشیم دو تا دوست خوب بودیم.
میخوام برگردیم به همون دوران!
نمیگم دوست ندارم دیگه چون هنوزم داره عادته!
کم کم درست میشم. زمان به هممون کمک میکنه .
دستی به صورتم میکشم.
ناتوانم در ادا کردن کلمات!
– نفس موجی از کلمات توی مغزمه اما هیچ کدوم رو نمیتونم کنار هم بچینم و حرف بزنم.
صدایش بغض دارد؟!
چگونه میتواند خوب باشد؟
– چیزی نگو فقط بچسب به زندگیت و حل این همه مشکل. خوشحالم تنها نیستی فعلا بازم خوبه.
منم درست میشم نگران نباش.
ولی خب به قول یه بنده خدایی همیشه بخشی از آدم جایی جا میمونه.
آدم میره
اما بخش مهمی از اون جایی جا میمونه
در اتاق کودکی
زیر درختانی
یا در چشمهای عابری
آدم نمیدونه چی گــم کرده!
همیشه بخشی از او نیست…
تقه ای به در میخورد و ترانه با سینی در دستش وارد میشود.
نفس بلند میشود.
– مرسی عزیزم ولی خیلی وقت ندارم باید برم خونه دیر وقته. فردا منتظرتم.
نمیفهمم کی میرود.
من میمانم و خودم!
با افکاری که دورم تنیده است!
تنها نیستم؟
منظورش ترانه و هامون است؟
” وﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ میﻧﺎﻟﻨﺪ
ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺸﺎﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
هیچکس ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﺪ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ
به کدام تنهایی خندیدم که تنها ترینم…”
چراغ اتاق را خاموش میکنم و روی تخت دراز میکشم.
فراموشی!
فقط یک واژه است برای کسی که گذشتهاش
بخشِ بزرگی از زندگی اکنونَش شده است.
نمیشود فراموش کرد
خیلی از کارها
و آدمهای گذشته را …
شاید آدم بتواند کمتر به آنها فکر کند
خیلی کم …
امّا
نمیتواند فراموش کند!
دروغ است که میگویند:
دوری و ندیدن فراموشی میآورد…!
ساعت چهار صبح را نشان میدهد و من هنوز پلک روی هم نگذاشتم.
بلند میشوم و چراغ را روشن میکنم.
اميدوارم هامون و ترانه را بیدار نکند!
پارچه را از روی بوم کنار میزنم.
چند شبانه بیدار ماندم تا تمام شد اما ارزشش را داشت.
خیره چشمانش میشوم.
فکرش حتی یک ثانیه دست از سرم برنداشته است!
چقدر سکوتت آشناست.
ما در کدام تنهایی باهم بوده ایم؟
لیوان آب و قرص را از میز کناری برمیدارم و روی صندلی مینشینم.
حاضرم هر کاری بکنم، اما یک بار دیگر آن چهره معصوم را ببينم!
” کس دیگه ای رو دوست داری هاکان؟”
صدای نفس در سرم اکو میشود.
و بعد هم پیمان!
دوست داشتن؟
نمیدانم چه هست!
بلد نیستم دوست داشتن را.
من بچه ای بودم که هفت سالگی بزرگ شدم.
با شنیدن جیغ های مادرم بزرگ شدم.
با دیدن پدرم وقتی که فهمید مادرم به آمریکا رفته است بزرگ شدم!
از همان وقتی که به خاطر مادرم تمام اقوامم از من رو برگرداندند.
همان وقتی که پدرم قیدم را زد.
دلیل هیچکدام از اینها من نبودم اما آتشش مرا گرفت!
محبتی ندیدم.
عشقی ندیدم.
علاقه ای ندیدم که بلد باشم یعنی چه!
من هم چیزی از هیچ کس انتظار ندارم
انتظارات همیشه آسیب میزنند
فکرمیکنم به روزایی که چه بیهوده از دستشون دادم بخاطر افکار آدمها.
بخاطر ترسم از برداشت ادمها.
چه روزهایی که میتونستم شاد باشم و از ته دل بخندم ولی به راحتی ذهنمو درگیر”حالا راجبم چی فکر میکنه” کردم…
چه اهمیتی داره که فلان روز فلان ادم از فلان حرف من چه برداشتی کرده و ناراحت شده؟
چه روزایی که شب تا صبح به یه حرفم فکر کردم و بعد ها فهمیدم ادمها اصلا یادشون نیست من چی گفتم و من فقط لحظات زندگیمو تو غصه و فکرای بی سر و ته از دست دادم…
حالا میدونم من نباید بخاطر هر رفتار و حرفم به کسی جواب پس بدم.
حالا میدونم اونی ارزش داره تو زندگیم بمونه که اگرم ناراحته بیاد و حرفش و بزنه نه که با رفتارش بخواد به من چیزی بفهمونه…
چقدر داریم فکرامونو درگیر مسائل پوچ و بی سر و ته ميکنيم.
چقدر داریم ادمهای بی ارزش رو برای خودمون بزرگ میکنیم و بهشون ارزش و بها میدیم بی اینکه اونها لیاقتشو داشته باشن حتی تو ذهنمون جایی داشته باشن…
معلوم نیست سهم هرکدوم از ما از این دنیا چقدره اما تا اخرین روزی که زنده ایم بدهکاریم…
ما به خودمون بدهکاریم بخاطر تمام لحظه هایی که خرج فکر کردن به ادمهای اشتباه کردیم
ما به خودمون بدهکاریم بخاطر تمام خنده هایی که دریغشون کردیم و جاشونو دادیم به اشکهای بی دلیل!
ما به خودمون و زندگی با وجود تمام سختی ها خنده های از ته دل بدهکاریم!
هیچ کدوم از ما از یک لحظه بعدمونم خبر نداریم
پس
تا میتونیم
تا وقت هست
بدهی هامونو به خودمون پرداخت کنیم!
دیگر نمیترسم.
میخواهم یاد بگیرم دوست داشتن را.
هچیوقت هیچوقت به هیچ چیز
و هچیکس تو زندگیم تکیه نکردم و الان هم نمیکنم
منتظر نیستم هیچکس کنارم وایسه دستمو بگیره
هيچوقت!
شروع میکنم درست کردن زندگی ام را.
از فردا نه
از امروز نه
از همین حالا…!
” اوینار ”
کتابم را کنار و سرم را روی میز میگذارم.
فقط دو ماه مانده به کنکور و من بارها و بارها کتابهایم را مرور کرده ام.
سه سال را مرور کردم و باز هم مرور!
هر روز مرور!
از طرفی روزشماری میکنم و از طرفی دیگر استرس میگیرم.
هر چه میخوانم بیشتر استرس میگیرم.
تقه ای به در میخورد.
به هوای اینکه آرشین هست، میگویم بیاید، اما با دیدن آرتین سریع از جایم بلند میشوم.
داخل میشود و در را میبندد.
– من که در زدم پس چرا یهو برق گرفتت؟
چیزی نمیگویم و صاف در جایم مینشینم.
نگاهی به دور تا دور اتاق میاندازد و روی تختم مینشیند.
– درسا خوب پیش میره؟ مشکلی نداری؟
آرتین است دیگر!
با تمام جدیتش باز هم حواسش به همه هست.
لبان خشک شده ام را تر میکنم.
– نه داداش مشکلی ندارم.
درسا هم خوب پیش میره فقط یکم استرس دارم.
تو خوبی؟ احساس میکنم خسته ای.
دستی به صورتش میکشد.
– خوبم.
فقط همین؟
آن همه حرف زدم و در یک کلمه جوابم را داد!
هيچوقت مسائلش را به کسی درمیان نمیگذارد. دقیقا مثل پدرم نمیخواهم خانوادهاش را درگیر کند.
– با عمو صحبت کردم.
سرم را بالا میآورم و نگاهش میکند.
– بهش گفتم تا درس اوینار تموم نشده ازدواج نمیکنن. منتهی اون اصرار داشت که تو این مدت یه صیغه موقت خونده بشه. نمیدونن هدفت دانشگاه سنندج نیست.
امان از دست این دخالت های بیجا.
هر چقدر هم بگویم به دیاکو علاقه ندارم هیچکس گوش نمیدهد.
مادرم فقط با شنیدن حرفهایم گفت علاقه هم نداری عیب نداره مگه ماها از اول عاشق هم بودیم!
اما پدرم خودش هم از دیاکو خوشش نمیآيد. فقط بهخاطر حرف آقاجون است و بس.
کیست که نداند چقدر به پدرش علاقه دارد و تا به حال حرف روی حرفش نياورده است!
– داداش اگه همون دانشگاهی که میخوام قبول شم نمیزارید برم؟ يعنی به خاطر حرف کسی که از من هیچ نمیدونه من باید بگم چشم؟
نگاهش ساکتم میکند.
این علاقه پدرم به آقاجون به آرتین هم به ارث رسیده است.
او دقیقا کپی پدرم است.
شاید هم بدتر از او!
– حواست باشه چی میگی اوینار.
میدونی چقدر آدم رو یه حرف همون که داری میگی حساب میکنن نه نمیگن.
تمام سعیم را برای نشکستن بغضم میکنم.
– اما داداش…
میان حرفم میآید.
– اما من امروز به عمو هم گفتم اوینار دانشگاه تهران میخواد.
با تعجب نگاهش میکنم که ادامه میدهد.
– اولش خندید اما وقتی فهمید جدی ام عصبی شد.
میگه چه معنی داره یه دختر به این جونی بفرستیم شهر غریب اونم تهران مگه خود سنندج دانشگاه ندارد.
لبم را گاز میگیرم.
خیلی خودم را دارم کنترل میکنم زیر گریه نزنم در حال ترکیدن ام!
میخواهم چیزی بگویم که صدای در میآید و قامت آرشین نمایان میشود.
– اه آرتین تو هم اینجایی دنبالت می…اوینار چیشده دختر چرا این شکلی شدی؟
نگران کنارم زانو میزند.
– چی بهش گفتی آرتین؟
ببینمت اوینار!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
اره آیلین خودمم!
.
.
یاسی اون عکسی برات فرستادم آرایش نداشتماااا
بعدشم چشام بزرگه!
همه برا چشام فحشم میدن😂
پری بهم میگه چشات مث چشای گاو درشته😂 و قهوه ای خیییلی سوخته که به مشکی میزنه
من ندیدم من ندیدمممم
اومدم شاد نشونم بده😄
سلام الناز جونم خوبی اجی؟ عالی بود هاکان و خیلی دوست دارم شخصیتشو . افرین اجی همین جوری ادامه بده ارزوی موفقیت تو دارم گل
خوبم عزیزم تو خوبی
مرسییییی
با شماها انرژی میگیرم برای نوشتن😊
امروز خیلی به من فوش دادین!
با همتون قهرم!
تا کی قهری حالا؟؟؟؟🤔😅
چون قهرم جواب نمیدم!
آینه آينه!
باشه تو فقط قهر باش😅😅
مرصاد کوجاست!
خونشون😁
کی فحش داد؟
مگه بچه ای ک قهر کنی؟!
هوم!
من یه گوگولیه نازم!
تو دستم را نوازش کرده بودی
بعد از این حتما،
تب یک عشق بی پایان همیشه با تو خواهد بود…
هعیی!
اعصابم درد میکنه🤠!
تو اصلا اعصاب داری ک درد کنه🤣
پس اینی ک درد میکنه چیه؟!
توهم زدی😅
ن توهم نی!
میخوام بکوبونمش تو دیوار ولی نمیدونم کجاس!پیداش نمیکنم🥺
هعیییی
خو پشت هم بکوب دیوار بلاخره میفهمی کجاس😅
.
البته اروم بزن
دیوار دردش میگیره☹
مرسی از راهنماییت حتما انجامش میدم!
منم موهام میخاره!
بیا بخارونم!
دست به من بزنی جیغ میکشم!
مگه زامبیم!؟☹
نه من حساسم!
مث برگ گل!
خو بیا با روغن اسطوخودوس مالش بدم!
روغن اسطوخودوس چه کوفتیه!
خودتي!
چرا فوش میدی؟!!!!!!!!!!!!
دهنت سرویس ایلین🤣👊
ن مگه به گل فحش میدن؟
ی روغنه بوش خیلی خوبه!
عاه گلبم!
مرسی فوش ندادی!
بو دوست!
کجاتو بخارونه؟؟
اونجاااا!
هوم واسه اونجاعم روغن خراطین دارم!
عاه!
یاد دختر حاج اقا افتادم بچه!
پخخخخ فکر وسطش خوابت ببره بعد احسان بیاد خونه!
عجب صحنه خفنی!
عاه احسانم!
من خراطین لازمم
خیییلی لازمم ها
خیییلی🤣🤣🤣
واااااااااااای لنتییییییییی!
ن تو از جوراب استفاده کن!
عوضیییییس🤣🤣🤣🤣
عوضیس؟!
چی هس؟
خودتی😎
فعلا ک دارم از پد و اسفنج استفاده میکنم 😅😅😅😅😅
اسفنج بدتر میکنه!
نصیحت خواهرانه!
از اسفنج استفاده نکن بدتر جوش میشه!
کاش حداقل جوش بودش لهنتی😅
وای خاک تو سرم!
نگو ک آفته!
چی میگی تو😅
من چی میگم😅
بیا تل برات شفاف سازی کنم😅
موهاشو!
مائی واقعا پروفت خودتی؟؟؟؟؟؟؟؟
چه تیکه ای هستی!
خوشگلللللللل!
خودشه
با این تفاوت ک چشاش قهوه ای سوخته هست و یکم کوچیکتر😅
اوه مای گاااااااد!
پدرسوخته!
ینی چی؟!
خوبی آبان؟!
هومم
تو خوبی آیلین!؟
مرسی!
فقط مای بیبی داریم!
لاناتیه جذاب!
مای بیبی؟!
اره اره!
جانم پدر صلواتی😅
.
خو خودش گفت دیه😅
کی چی گفته!؟
.
پدر صلواتی ینی چی؟!
پدر سوخته ینی چی؟!
ماهی گفته چشاش مشکیه ولی اینجا ابیه🤣
.
نومودونم خودمم😅
آها!
.
عجب!
دروغ است که میگویند:
دوری و ندیدن فراموشی میآورد…!
.
.
عالی بود الی کوچولو!
عاشق اوینارم!
منم عاشق شخصیت اوینار و هاکانم😍👌
خیلی خوبن!
آیلینی بعد از کنکور حتمااا تل بنصب بیا با یاسی و نفس و الی اوقاتی رو کنار هم بگذرونیم تلافی خستگیا و غمارو در بیاریم🤗
باشه حتما!
آیلینی عشقم خوشحال شدم از همصحبتی باهات عزیزم از ته ته تههه قلبم برات آرزوی موفقیت میکنم😘❤🙏🤗
عاه منم خیلیییییییییییییییییییییی خوشحال شدم عشقم!
مرسی مرسی!
منم برات آرزوی موفقیت دارم
مرسی آیلینی 🤗
خوبی
.
فدای تو خدیجه جان
خجانم من اینجام عشقم!
سلام عزیزم خوبی😍
مررررررسی عشقم
خودت چطوری فرفریه من؟؟؟؟؟
فدااتشم منم خوبم عزیزه دل😘❤
نخبر؟
سلامتی!
هیچی!
خودت چیکارا میکنی؟
منم هیچی درگیر درس و مشاور راستی بلاخره مشکلم حل شد😅
برای توام آرزوی موفقیت میکنم عزیزم یادت نره باورت به خودتو هرگز از دست ندی یاسی به جفتمون ایمان داره که میتونیم🥺😍❤
خداروشکر که مشکلت حل شد و حالت خوبه
.
.
مرسی خجانم
این روزا خیلی به دعا احتیاج دارم!
منم واست دعا میکنم
فداتشم مرسی😘
من همیشه به یادتم عزیزم سر نماز و دعای قبل از خواب
امیدوارم بیای همینجا خبر قبولیتو بدی باهم کلی عررر بزنیم از خوشحالی 🤩😭
عرو خوب اومدی!
آره👌😅
خداوندا …
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام…
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن …
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من …
یک قدم باتو
تمام گام های مانده اش بامن..
.
.
چقد زیبا بود عشقم!
منم دقیقا عاشق همین جمله شدم کلی حرف توشه👌😍
اره هعیی!
چه خوب بود این🥺
.
👌👍👌👍
آرره خیلی🥺😍
بیا در قهوه ای….. فالت بگیرم
کمی با شیطنت…. حالت بگیرم
جواب فال تو هی بوسه باشد
و هی لب از لب…. کالت بگیرم
😁😁😁😁
اووو لالالالا یاسی شعرای یاسی از مال منم خفن تره😉😅
اینو همونی ک بهم گفت لبات شبیه آنجلینا جولیه گفت😅😅😅😅
اوه شعراشم همه در وصف لبه
متخصص لب 👌😂
اره اره😅
ایلین دیدی لامصب چقد موهاش خوشگله🥺
.
ابریشمییییییی
ادم دلش میره براااش🥺😅
یس یسسس
اصن مورد داشتیم بخاطر موهام هلاک شده👌😂
یاسی ایلینی اون عکسه قبل از کوتاهی موهامو ندیده اگه ببینه میگرخه مثه خودت❤😅
وااایی ننه
اون ک خوووب بود
عکسه بود داشتی شونه میکردی
تا صبح میگفتم خدایا شکرت موهام فر نشد😅
وااایییییی😅😅😅😅😅😅😅😅
آره آره اون خیلی بد بود تو اوج ابریشمی😂
دوستم گیر داده بود تو موهات نرمه باید شونش کنی صاف میشه بعدم که خودت دیدی چیشد😂🤦🏻♀️
از خنده ریسه میرفتن دیگه پیچوندمش گوجه اییش کردم بیجورا😪☹
اره خیلی گوگولیه نانازه!
من موی فر خیلی دوست میدارم!
اوهوم منم موی فر خیییلی میدوست🥺😍☹
قربونتووون برمم من آخه 🥺❤
منم موی صاف شماهارو دوس دارم😍😍کاش میشد موهارو عوض کرد😪
و باز هم دیدگاه دختر رو چه به فلان کار 😐
خسته نباشید
مسیر رمانتون جالبه
متاسفانه این دیدگاه همه جا وجود داره و هنوز از بین نرفته 😕
مرسی عزیزم
امیدوارم تا اخر همین طوری خوشت بیاد
بله متاسفانه هست :/
خواهش میکنم
🙂
جونم سرعت عمل.
چه زل عکس پارت عوض وابی🤣🤣🤣🤣
دستت طلا اعلا حضرت پاچوگیر.
خیلی عالی بود❤️❤️
مرسی پوری
خوبی
چه خبر
قربون یو الی جون
سلامتی شما
مرسی😊
سلامتی من که دست خودمه حال تو رو پرسیدم بچه😂
خوشملی که ژیگر!
چشمات چ رنگیه؟
نمنم چرا آبان و یه چیزایی تو مایه های خودم تصور کرده بودم😅😅
تو ک خوشگل تری!😍
قهوه ای😀😅
مگه مایه های خودت چ شکلیه ک منو اونجوری تصور کرده بودی؟😆
توعم بزار ببینمت
اینی که رو پروفمه خودمم! ولی با آرایشه😅 چشامم مشکیه ولی اینجا آبی دیده میشه!
اهم اهم
من صورتم گرده گونه دارم (ینی صورتم تپله😅 ) ولی خودم اندامم خوبه
چشم و ابرو هام مشکین
لپ چپم چال دارم🙈
دیگه نمنم چی بگم😂
ولی اومدم روبیک عکسم و میرفستم برات😅
ووییییی جون بابا!
ندیده چ جیگری هستی!😍
ای خدایاا منو ببخش این مائده منو اغفال کرد😪
.
ماعد زود ببین برش دارم!
چه اغفالی بی تر ادب😂
اغفال ب گناه دخترم گناهه گناههه!😪😂😂
نمیدونم به کدام تنهایی خندیدم که تنها ترینم… چقدر سکوتت آشناست . ما در کدام تنهایی با هم بودیم ؟؟؟
بچها برای بابایی من خیلی دعا کنید فردا آنژیو داره دعا کنید تو را خدا دعا کنید خیلی محتاجیم به دعای خیر تون
خدایااااااااااااااا من به غیر از تو کسی را ندارم بابا مو سالم بهم برگردون آمین
عالی بود خسته نباشی دختر کرد زیبا بوس رو لپات
مر مر جان من فقط یه پیمان می خوام اونم توی رمان الناز جونه و بس
عزیزم🥺
ایشالا ک بابات زودی خوب شه گلکم🥺
ممونم ازت یاسی جان
ایشاال خیلی زود بابات خوب میشه شیرینی🥺
دعا دعا
انشالله خوب بشن عزیزم💙
وای بچها ازتون ممنونم امید وارم کردید دوستای خوب همیشه لازم میشن خدایا شکرت که اگه تنهام دوستای خوبی دارم خدا جونم نوکرتم
حتما عزیزم
انشالله زود تر خوب بشن
آبان شاد که نداری
روبیکا تو نگه دار عید نصب میکنم عکست و برفستی ببینمت کنجکاوم😅💙
اوهههه تا عید ک پیر میشم!
خدارو چ دیدی! شاید گذاشتم پروف سایت!😅
بدو بدو تل
عکستو بفرس برام
عاااا ن دیگه شد
من تلان سر کلاسم
دارم فیزیک میخونم!🤣🤣🤣
معلومه چقد میخونی😅
پخخخ معلمرو دیوونه کردم🤠
من و تحریک نکنا😢😂
الان حسش نیس نصب کنم خو
یا بزلر پروف سایت
یا بده یاسی بده بهم😢
یا که پیر نشو تا بیام
یام شاد نصب کن😅
گزینه ها زیاد شد
هول کردم!😂
دیگه اختیار با خودته!
ولی میخوای الان خلوته بزلر پروف من و یاسی ببینیمت بردار😅😂
خو بزار پروف اینجا الان ببینیمت بعد بردلر
خو آخه چیو میخوای ببینی!؟😂
منم ی آدمم مث بقیه آدما😅
نه بابااااا😂😂
راس میگیا!
آبان توم مماخ داری؟ یا سهمیه مماخ تو رم دادن یاسی مماخش بزرگه😂😂
ن اتفاقا مماخ یاسیو دادن ب من😅چشامم اندازه وزقه😂لبامم عین چوب کبریته🙄لپامم عینهو سیاه چاله های هواییه🤣
خلاصه یه سومالیاییام که نگو و نپرس🤣🤣🤣🤣🤣
شدی کابوس شبام لهنتی🤣
آها کابوس حوری و پری دیگه!؟؟🤣
عاره عاره
همون ک تو میگی😅😅
میخواستم بزارم پروف ولی مائده رف!😪😂
شب کابوس نبینم!
حالا بزار ببینیمت خو
هرکی یه مدله مدل همه ام گشنگه
اااا
اون عمم بود به من میگفت مماخ عروسکی😅
نااااه!
کی؟
کِی؟
کجا؟
من نبودم که!
اونجا قرار بود زنداداشت شم یه چی گفتم باور نکن😂
برو خدیج بهت بگه مماخ عروسکی شوور مو دادی بهش😢💔
ماهی تو که هزارتا شوور داری حالا یکیشو یاسی داده بمن تازه شوهر دومیم هم شریکیم😪بخیل نباش درضمن یاسی خیلی هم ناناس و تو دل برو و مماخ عروسکیه🥰
چاکریم خدیج جونم
چشای خوشگلت منو ناناس میبینه😘
چه بده تو بده ای شد😅
😂😂
تو روحت یاسی
من ذهنم کجه!
مدیونی فک کنی چیز دیگه منظورم بود😅😅
😂😂😂😂
بود بود…!
رفتم کانال دیدم
نمیخواد کسی توضیح بده😅
.
.
اعتماد بسقفو….😅
عاا
پس چی😅
.
گفتم چشم میزنی برداشتم😁
بیزو من چشام به این شیرینی!
بیا عمت و چشم کنم😂
اره خدااایی
بیا چششون بزن
دعات میکنم😅
تو فقط دعا کن😂😂
دعا
دعا
دعاااا
😅😅😅😅😅
عه!
عکسش چی بوده؟
الان که مرده😐
.
.
یاسی فقط عکس پروف تلگرامت!😅
پروف تلش بود!
همونو گذاشته بودم😅😅
دیدم عشخم😂
مهری عکسو عوض کردم😅😅
.
.
قربونت
چشات خوشگل میبینه🤓
آقامون گفت چشت میزنن😁🤪
اوفففف جون بابا😄
😁🤭
چقد زشته عکس روی رمان 😊
اه قادر توعم فهمیدی عمم چقد زشته!😄
اره خیلی
اصلا باهات قهرم☹
اههه
پس چرا به ادم زشت لاو میدی و واسه قیافه زشتش پر پر میزنی🤪🤪
.
.
حالا منو حرص میدی بیشوور😅
عه یاسی چرا عکس پارت شدی؟!!😍🤔😂
عهه زهرماار
به روت نیار
این من نیستم😅
اوکی!
عمه منه!
بازم کوووفت😅
عه نگوووو
دور از جون عمهی زشتمممم😝😂😂
یاسیی جذابه من دیدمش!!!
جاکریم جیگر🥰😘
..
..
ابان خودشم منو دیده😊
قربونت عشق جان …
چخبر چه میکنی ؟!
عارع!
لهنتی خوشگل زشت جذاب!😅❤
نههه ابان جذابه !
آره بابا میدونم خیلی جذابه😄