رمان عشق صوری پارت 165

5
(1)

 

از سیگارش کام عمیق گرفت و آهشته جواب داد:

-همین که باهش کافیه!
همین که وجود داشته باشه!

درحالی که انگشتای دستش رو سفت نگه داشته بودم سرمو به سمتش چرخوندم و نیم رخش رو تماشا کردم.
اون با اندوه و به روش خودش نبود مادر رو تو زندگیش بیان میکرد.
انگار دلش میخواست مادرش زنده باشه حتی اگه به سبک مادر من بود و نبودش فرقی نکنه.
زبونمو بیرون آوردم و دوباره بستنی قیفی توی دستمو لیس زدم و همزمان گفتم:

-در هر صورت من که بهش زنگ نمیزنم! دختر خودشم…عین خودش باهاش رفتارمیکنم

یه نگاه به پسرایی که از از رو به رو اومدن و رد شدن انداخت و بعد سرش رو چرخوند سمتم.
عبوس بود و اخمالود.
سیگارشو پرت کرد رو زمین و با بیرون فرستادن دود اخرین پک گفت:

-این چه کاریه انجام میدی! دیگه تکرار نشه!

متعجب تماشاش کردم.
جنی شده بود؟!
دستمو پایین گرفتم و پرسیدم:

-چه کاری !؟

با همون صورت عبوس جواب داد:

با همون صورت عبوس جواب داد:

-لیس زدن بستنی تو خیابون! اصلا بده ..دیگه نیمخواد بخوری! بِدش به من

متعجب سر خم کردم و نگاهی به بستنی خوش طعم توی دستم که خودش واسم خریده بودانداختم.
احتمالا این واکنشش به خاطر نگاه های نعنی دار و لبخندهای اون چند پسری بود که از کنارمون رد شدن و گذشتن‌
در هر صورت من دلم میخواست بستنی قیفی خوش طعمم رو بچشم برای همین دستمو پس کشیدم و گفتم:

-هنوز مونده تا تموم بشه!

دستشو دراز کرد و با تکون انگشتاش خیلی جری گفت:

-گفتم بدش!

لحشن اونقدر جدی و نگاهش اون قدر ترسناک بود که در نهایت تسلیم شدم و دادمش دستش و گفتم:

-باشه بابا بداخلاق!

بستنی رو ازم‌گرفت و بعد چند قدمی جلوتر رفت و پرتش کرد تو سطل زباله!
قلدر !
حالا چی میشد من اون بستنی رو تا ته میخوردم؟
دستامو توجیبهای لباس تنم فرو بردم‌ و زیر لب زمزمه کردم:

” بدجنس”!

وقتی انداختش برگرد سمتم و دستشو با دستمال تمیز کرد.
چپ چپ تماشاش کردم و پرسیدم:

-الان راضی شدی؟

سرش رو تکون داد و گفت:

-الان آره…

او بعد سرش رو کج کرد و تو گوشم گفت:

-میفهمن چه جوری منو لیس میزنی!

چون اینو گفت بلند بلند خندیدم و دستمو به بازوش زدم و گفتمد

-منحرف!

نیشخندی زدمو دستمو سفت و محکم توی دستش گرفت‌…

اولین کاری که بعد از شستن صورتم انجام دادم این بود که بدو بدو و قبل از اینکه شهرامی که نمیدونم درحال حاضر دقیقا تو کدوم قسمت خونه بود ازم بخواد تو اون یکی اتاق بخوابم دویدم سمت اتاق خوابش.
درست مثل یه جت…
یا حتی به سرعت اون ماهواره های که میخوان پرتاب کنن هوا و از زیرشون آتیش بلند میشه !
پشت موهام تو هوا بلند شده بودن و لباس شهرام که تنم بود باد رفته بود زیرش.
من عاشق اون اتاق بودم.
عاشق دراز کشیدن رو اون تخت گرم و نرم.
همینطور داشتم به سمتش میرفتم
اما درست قبل از ورود به اتاقش دستهاش از پشت دور کمرم حلقه شدن و یه کوچولو تو هوا بلندم کرد.
خندیدم و پاهامو که به لطف اون یه مقدار از زمین فاصله گرفته بودن تکون دادم و گفتم:

-شهرااااام!

پشت سرهم پرسید:

-کجا کجاااا….

خنده کنان گفتم:

-اتاق تو برای خواب دیگه….حالا بزارم زمین!

چرخوندم.جوری که سمت اتاقش نباشم و بعد هم خیره شد به صورتم و گفت:

-اگه میخوای یه مدت اینجا بمونی به نظرم بری تو اون یکی اتاق بهتره!
یکم شلوغ پلوغه ولی واسه خوابیدن و استراحت کردن همچین بد هم نیست!

-اگه میخوای یه مدت اینجا بمونی به نظرم بری تو اون یکی اتاق بهتره!
یکم شلوغ پلوغه ولی واسه خوابیدن و استراحت کردن همچین بد هم نیست!

چون اینو گفت دست به سینه و عبوس تماشاش کردم.
آخه چرا اینقدر اصرار داشت من پیش خودش نباشم و برم توی اون یکی اتاق !؟
این انصاف بود آخه !؟ نه آخه واقعا این انصاف بود !؟
اصلا وات د فاز !اون که باید از خداش باشه من پیشش باشم.
باید خودش منو به زور ببره پیش خودش.
اصلا باید از این موقعیت منتهای استفاده رو ببره اما انگار اون چندان هم از این وضعیت استقبال نکرده بود و نمیخواست بکنه.
دلخور پرسیدم:

-چرا من نباید بیام تو اتاق
تو !؟

کف دستشو روی بازوی لخت خودش بالا و پایین کرد و با یه مکث نسبتا طولانی بالاخره جواب داد:

-تو اون یکی اتاق بخوابی بهتره!

عجب جواب مفیدی!
واقعا الان انتظار داشت من جواب سوالم رو گرفته باشم؟
سگرمه هامو بیشتر توی هم گره زدم و چون اون جواب روشن و قانع کننده ای بهم نداده بود حدس خودمو به زبون آوردم:

-تو دلت نمیخواد من پیشت باشم؟

خیلی سریع جواب داد:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Saie
Saie
1 سال قبل

کیفیت متن و محتوای رمان به نظرم اصلا خوب نیست.
همش یه شیوای آویزون داریم،
یه شیدای کتک خور و ناراضی
و یه مادر خوش گذرون!
از اوایل تا الان همینه…
شخصیت اول داستان،شیوا، هم خیلی مزخرفه.دختر ضعیف و آویزونیه.
یه ذره غرور نداره!

...
...
1 سال قبل

چرا احساس میکنم شهرام شیوا رو نمیخواد

Mobina
Mobina
پاسخ به  ...
1 سال قبل

بنظر من که دوسش داره ولی می‌ترسه نزدیکی شیوا به خودش باعث بشه کار دست هر دوشون بده اونوقت این کار بیشتر به ضرر شیوا میشه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Mobina
...
...
پاسخ به  Mobina
1 سال قبل

رفتارش یجوریههه مثل قبل نیست

Mahi
Mahi
1 سال قبل

ککککککش ندین🙏
آدامس خرسی که نیست☹☹☹☹

عاطفه
عاطفه
1 سال قبل

یکم بیشتر وقت بذارید ..پارت طولانی بنویسید..این چه وضعشه

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x