84 دیدگاه

رمان”ســهم من از تو”پارت20

5
(3)

💕📚

 

با نفرت نگاش میکنم… دلم میخواد تف کنم توی صورتش… دلم میخواد بزنم زیر گوشش:

– کاری نکردم که بگم غلط کردم .. همه ی غلطا رو تو کردی داغی حالیت نیست … بهت میگم از این اتاق حالم بهم میخوره و تو عمدا منو میاری اینجا،میزنی زیر گوشم، موهامو مثل وحشیا می کشی، فحش میدی و دعوا میکنی! هِه؛تو یا معنی عشقو دوست داشتنو نمیفهمی یا فکر کردی من اینقدر خر و نفهمم که فرق هوس و عشقو نفهمم!

عصبی نگام میکنه..،،هولم میده،روی تخت می افتم… برقو خاموش میکنه… فاتحه ی خودمو میخونم عصبی ترش کردم سمتم میاد… نگام به بازوهای عضلانیش می افته … وقتی روی تنم خیمه میزنه نفسام میره …

اما دلم نمیخواد التماس کنم… خم میشه و لبام و محکم و خشن می بوسه… ناخونامو توی کمرش فشار میدم… لباشو از لبام جدا میکنه… اشکام  میریزه … خم میشه و توی گوشم میگه:

– هر وقت فهمیدی عاشقتم بگو پاشم کپه ی مرگمو بزارم!

لباشو زیر گردنم میبره و می بوسه… توی موهام دست می کشه… قلبم تیر می کشه…

– برو کنار… تو دیونه ای بخدا دیونه ای!

– اره… یه دیونه ی خطرناک… که وقتی عصبی بشه هیچی حالیش نیست!

میخواد لباس مو از تنم در بیاره که دستاشو می گیرم:

– ارشام؟! چرا این قدر اذیتم میکنی؟ معلومه که من زورم بهت نمیرسه و…

– غلط کردمو نشنیدم!

تاپ مو بالا میاره تا از تنم در بیاره … می نالم:

– غلط کردم!

این مرد سادیسم داره… شک ندارم:

– نشنیدم!

میون گریه هام میگم:

– غلط کردم … فقط ولم کن!

_من دوست دارم یا هوس؟

با مشت میزنم توی سینش:

– صدامو نبر بالا… مامانت خوابیده … ولم کن… فقط امشب!دست از سرم بردار!

– جواب!؟

محکم میزنم توی کمرش و میگم:

– دوسم داری… فقط برو!

انگشتش و روی لبام می کشه:

– امشبم بخواب… !

از روی تنم پایین میاد… طرف دیگه ی تخت میخوابه… میخواد بغلم کنه خودمو عقب میکشم…

– بیا اینجا بخواب دلی!

– اینجا نمیتونم بخوابم… صدای جیغام توی گوشمه… میرم بیرون!

نیم خیز میشم … مچ دستمو طوری می کشه که همه ی دستم تیر میکشه:

– گوشات و بگیر همینجا بخواب… جای تو فقط تو بغل منه.

 

«آرشام »

خودمم خستم از این همه دعوا کل کل … کشمکش ولی غیرتم درد اومده. بهم برخورده حسادت داره جونمو می گیره.

لبشو گاز می گیره و دستشو می گیرم میدونم دردش اومده ولی دیگه جون تقلا و دعوا نداره بی صدا روی بازوم می خوابه…

بازوم که خیس میشه متوجه ی اشکاش میشم چشمام و روی هم فشار میدم به پهلو می خوابم و محکم تر بغلش میکنم نقطه ضعفش شده رابطه.

و این و خوب میدونم واسه اینکه دستم بهش نخوره هر کاری بگم میکنه

لبمو روی گوشش میزارم با ترس توی خودش جمع میشه.

اروم لب میزنم:

– نمیزارم ازم بگیرنت

شونه هاش میلرزه سینم خیس اشک میشه.

_نمیزارم خودتو ازم بگیری دلی

پتو و روی تنمون می کشم و میگم

– حالا بخواب

صداش میلرزه بدنش یه لرز خفیفی دارد. آروم میگه:

– تو همین الانشم منو نداری شب بخیر!

سعی میکنم اون فک شو نیارم پایین!

بازی کردن با اعصاب من کارش شده. سعی میکنم

خورد نکنم، خیلی سعی میکنم باز وحشی نشم فقط گوشش و گاز می گیرم آی خفیفی میگه و دستش و روی گوشش میزاره…

– من تو رو دارم که اگه نداشتم الان تو بغل من نبودی زوری و غیر زوری تو واسه منی بهتره مقاومت نکنی تا بیشتر از این جنگ اعصاب درست نکنیم واسه هم.

چشم می بنده گونش و می بوسم و چشمامو میبندم شاید خواب یکم آروممون کنه.

کم کم چشمام گرم میشه که با صدای ناله و گریه از جا می پرم با دیدن دل ارام که صورتش خیس عرق و هذیون میگه بلند میشم.

با گریه و التماس میگه:

_ولم کن … تورو خدا ارشام نه !

کف دستم و روی پیشونیم میزارم و محکم فشار میدم

خسته لب میزنم:

– لعنت به من

صورتش و با جفت دستام قاب می گیرم

– دلارام؟

گریه میکنه دست و پا میزنه. مثل کوره میسوزه

– دل آرام جان پاشو داری کابوس می بینی.. باز کن چشماتو .

چشماش و با ترس باز میکنه با دیدنم بیشتر میترسه گوشه ی تخت مچاله میشه

دستمو سمتش می برم

_کاری ندارم باهات دلی بیا ببینم چته!

گریه میکنه کلافه میگم:

– کابوس دیدی فقط… بیا اینجا

فقط می لرزه و میباره… جلو میرم به زور بغلش میکنم.

_نترس.. کاریت ندارم. پاشو بیرمت از این اتاق بیرون پاشو .

– سرد…سردمه

دست میبرم و پتو و روی تنش می کشم…

لبامو روی سرش میزارم و میگم:

– میدونم خیلی بدم

گریش بیشتر میشه از داغی تنش میترسم

_پاشو ببرمت دکتر.. تب داری

اروم میگه:

– خوبم فقط خواب بد دیدم!

– چه خوابی دیدی؟

_خواب دیدم ارتان … ارتان مرده!

دندونام روی هم فشار میدم. مخم داره می ترکه

_بعد من رفتم سرخاکش بعد تو اومدی.. دعوا کردی کتکم زدی بعد….

_فقط کابوس بود. تموم شد!

 

آروم تر که میشه کمک میکنم و تا دستشویی می برمش

جلوی روشویی می ایسته و به چشمای سرخش نگاه میکنه

دست جلو میبرم و شیرو باز میکنم

_بشور صورتتو

دستاش اما بی حس کنارش افتاده پشت سرش می ایستم و دستمو زیر آب می برم..

صورتشو و اروم میشورم

برمی گرده و نگام میکنه

دستامو زیر چشماش میکشم اما باز اشکاش می ریزه.

کلافه دستمو زیر شیر می برم و باز پای چشماش و با دستم پاک میکنم

_تبت کم شده خوبی؟

بی حرف از کنارم رد میشه

ساعت ۷ صبح

مانتوشو که می پوشه موهام و چنگ میزنم

_کجا ایشالا؟

_برم ببینم آرتان و

جلو میرم و عصبی شالشو میگیرم

_تورو خدا رو مخ من نرودلی بزار ادم باشم سگم نکن لامصب

با بغض میگه

_خودت ببرم از دور می بیینمش! خب خواب بد دیدم حالم بده فقط یه لحظه

کلافه نفسمو فوت میکنم

– زنگ میزنم از بابا می پرسم بگیر بخواب گند زدی تو روان من لعنتی

جلو میاد

– بخدا نمیخوام لج کنم فقط حالم بده بزار چند دقیقه از دور پیش خودت .

مات نگاش میکنم

نه انگار واقعا حالش بد..

این قدر عاشقشه؟

شالشو سمتش میگیرم و پیراهن مو برمی دارم

_اروم بیا مامان بیدار نشه نگران شه

لبخند کمرنگی میزند

توی راه جیک نمیزنه

میدونم میترسه عصبی شم و برگردم

وقتی مظلوم میشه دوست داشتنی تر میشه بیمارستان که میرسیم چون دیگه مارو می شناسن چیزی نمیگن

خبری از بابا نیست.

به اتاقش که میرسیم پشت شیشه می ایستیم. دستش محکم توی دستامه

با دیدن ارتان دستش و بیشتر فشار میدم

پرستار بالای سرش ایستاده و وضعیتشو چک میکنه.

بابا هم روی صندلی کنارش نشسته و قرآن میخونه دلم میگیره، وجدانم درد میگیره

دلم واسه چشمای بازش تنگ میشه

دل ارام مثل ابر بهار گریه میکند.

سمت در که میره دستش که اسیر منه مجبورش میکنه برگرده نگاش میکنه

– وایسا سرجات!

-:میخوام ببینمش یه لحظه فقط

دستش و طوری فشار میدم که از درد لبشو گاز میگیره

– زیر حرفت نزن که بد می بینی دل ارام؟

سکوت میکنه و بی حال سرشو به شیشه میزند.

بابا که نگران آرتان نگاه میکنه و می ایسته.

پرستار که با عجله بیرون میاد و رو به پرستار دیگه میگه:

– دکتر نظریو صدا کن

میفهمم خبری شده سمتش میرم دل ارام زار میزنه

– چیشده خانوم؟

چند تا پرستار همراه دکتر با عجله وارد اتاق میشن

بابا رو سعی میکنن بیرون بیارن.

زن نگام میکنه

_سطح هوشیاریشون خیلی اومده پایین دعا کنید!

دل آرام میخواد بره که پرستار میگه

_لطفا خانومتون و ببرید بیرون

وارد اتاق میشه و در و میبنده

حتی پرده ی این شیشه ی کوفتی و میکشه

– بزار برم آرشام توروخدا!

به حد کافی حالم بده و نگرانم اما نمیفهمه.

 

– هیس

دستشو میکشم

همه ی نگاه ها رومون

اون التماس میکنه و میخواد برگرده ولی من باید ببرمش.

می ندازمش توی اسانسور و دکمه رو میزنم

جلو میاد و میزنه توی سینم…

_سنگدل بی رحم… بی احساس و بی وجدان

تکیه میدم و چشم میبندم… خدا کنه فقط ..نمیره..

– من میخوام برم پیشش … با توام زورگو خودخواه…. با توام .

جیغ اخرش خط میندازه رو اعصابم… دستامو جلو میبرم و محکم بغلش میکنم…..

دهنش و محکم به سینم میچسبونم تا صداش در نیاد

توی گوشش میگم

– هیچی نمیشه… نترس.. خوب میشه…. شلوغ نکن دل ارام بسه.

«دلارام»

به طبقه ی پایین که میرسیم از آسانسور بیرون میاییم جلوش می ایستم و ملتمس میگم:

_ارشام… نریم خونه. توروخدا… جون هرکی دوست داری

بی توجه جلو میاد و من مجبورم عقب عقب برم و تند تند حرفامو بزنم.

تنم یخ کرده.

چشمام میسوزه از پس گریه کردم …

نگرانم و اون لعنتی مثل یه بت سنگی میمونه.

– ارشام… لعنتی یعنی واست مهم نیست بمیره!

– دلی می بندی دهنتو یا ببندشم؟

به در خروجی که می رسیم دستاشو می گیرم:

– بزار خیالمون راحت بشه خوبه بعد هر جا بگی میام!

عصبی میگه:

– دق نکنی یه وقت از حالش!

میخوام حرف بزنم که مچ دستمو می گیره و می کشد.

از پله ها پایین میریم

همه نگامون میکنن…

در ماشین و باز میکنه و پرتم میکنه روی صندلی درو میکوبه

باز رگ غیرتش باد کرده… باز حساسیتش گل کرده…

پشت فرمون میشینه و سمتم برمی گردد.

_وقتی واسش اینجوری بی قراری میکنی و گوله گوله اشک می ریزی توانایی این و دارم گردنتو بزنم دل آرام.

لبمو گاز می گیرم و اشکام می ریزه عصبانیه.

اون قدر که واقعا ازش می ترسم.

اون قدر که واقعا میتونه گردنم و بزنه…

– میشینی تو ماشین تا برم ببینم حالش چطوره… دلی به جون خودت از این ماشین تکون بخوری بلایی سرت میارم مرغای اسمون به حالت گریه کنن. فهمیدی؟

نگاش میکنم. چرا این قدر بداخلاق و نامرده اشکام میریزه..

داد میزنه:

– فهمیدی؟

چشمام و می بندم و با بغض میگم:

– آره!

کلافه نفسش و فوت میکنه….

رو به رومو نگام میکنم …

میبینم که مامان و بابام از ماشین پیاده میشن دلم واسه دیدنشون پر کشه بغضم می ترکه….

دستم سمت دستگیره میره… بازم داد میزنه:

– بتمرگ گفتم

برمی گردم سمتش

– مامان بابامم نبینم؟

– نه… میشینی تکون نمیخوری تا بیام، کل دنیا واست مهمن جز من!

میخواد پیاده شه که می نالم

_داری باهام بد تا میکنی آرشام… چه گناهی کردم مگه؟

– از این ماشین پاتو بزاری پایین مثل سگ میزنمت دلی!

درو می کوبه… سمت بیمارستان میره…

مشتام و روی پاهام میزنم و جیغ میزنم پشت هم با گریه…

دارم از بی خبری دق میکنم…

دارم از این همه بی رحمی میمیرم… دارم از این همه دلتنگی دق میکنم…

کسی به دادم نمیرسه… واسه کسی مهم نیستم

با دیدن نازگل که سمت بیمارستان میره شوکه دستمو توی سرم میزنم

همینو کم داشتم… همین بدبختی کم بود…..

میخوام پیاده شم اما یاد چشمای عصبی ارشام نمیزاره.

نازی که وارد بیمارستان میشه ناچار درو باز می‌کنم و پیاده میشم و سمت بیمارستان میدوم.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…
رمان هم قبیله

دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند 4.2 (6)

1 دیدگاه
      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و…
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
InShot ۲۰۲۳۰۵۳۱ ۱۱۰۹۳۹۲۵۷

دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست 5 (1)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون…
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۹ ۲۱۱۶۴۸ scaled

دانلود رمان قصه مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۲۸۲۵۳۰۴

دانلود رمان عاشک از الهام فتحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم…
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !    
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۵۴۰۱۳۵

دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

84 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساجده
ساجده
1 سال قبل

تو رو خدا کاری کن دلارام به آرتان برسه🙏🙏🙏🙏🙏😭😭😭😭😭
سنگدل نباش😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

،،،
،،،
1 سال قبل

آی ننه

. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

ننههه پسرت زن داره دیگ منم عروستو فراموش کردی تازه ما می‌خواستیم تورو مامان بزرگ کنیم 🤣😂
نهههههه خیلی بدی من این همه از تو خواستم برام عکس از ماهرو بفرست نفرستادی قهرم باهات 🥲🥺💔
راستی مرسی برای پارتا خوشکلم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
1 سال قبل

معلومه ک عروستم جرعت داری خلافش بگو ببین رهام چیکار میکنه😌😂
بزار پس منم ببینف پروف
عشقی

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

برا دیروز و هم میتونین امروز صلواتشو بفرستبن یام آخر
.
انشاءلله که هرنیتی که کردین قبول باشه 
انشاءلله که تمام مشکلاتمون حل بشه….

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

سلام
بچیا هستن برا چله صلوات:
(ینی از اول محرم(که دیروز بود)تا آخر محرم هر روز ۷۲تا صلوات بفرستین حالا به هر نیتی که میخواین یا ام به نیت امام حسین(ع))

من خودم از دیروز شروع کردم

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

به به ننه جون برا شمام قبول باشه 😂 😂

شیما
شیما
پاسخ به  Asaadi
1 سال قبل

حتما من هستم

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  شیما
1 سال قبل

به به قبول باشه🥲

ʕ´• ᴥ•̥`ʔ
ʕ´• ᴥ•̥`ʔ
1 سال قبل

من الان فقط سه تا چیز میخوام پاااارت پاااااااارت پااااااااااارت

رضا میر
رضا میر
1 سال قبل

واییییییییییی بگین چه گندی زدم😬
امروز تولد مامانم بود یادم رفت الان نمیدونم کادو از کجا بیارم😱

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

شما دیگه چرا؟😭

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من ک الان مجبورم واسه اینکه دمپایی نخورم کادو گیر بیارم

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نمیدونم شاید باکس گل بگیرم گل دوس داره آخه

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

منم خودم گل دوس دارم حوصله مراقبت ازشو ندارم😅😅😅
آره خوب میشه

شیما
شیما
1 سال قبل

رمان کی میذاری تو رو خدا همه ی دنیا با من بده خواهشا شما نباش درا همش بسته س به روم حتی خدا هم منو نمی خواد نه خدا پیغمبر نه امام هیچ کس از همه جا از همه جا مونده شدم رونده شدم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط aiso قهرمانی
رضا میر
رضا میر
پاسخ به  شیما
1 سال قبل

چرا اینجوری میکنید ادمین ی زمان مشخصی برای پارت گذاری داره بلاخره باید ب زندگی خودشم برسه یا نه؟نمیشه ک اینجوری

شیما
شیما
پاسخ به  neda
1 سال قبل

روزی سه تا شد دو تا؟؟؟!

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ندا جان امروز یه پارت گذاشتی چجوری میگی دوتا

سگ اعصاب
سگ اعصاب
1 سال قبل

من دیگه واقعا فهمیدم چیشد
الان این ارشام که میبینه دلارام انقدر ارتانو دوست داره و هر چی زور میزنه نمیتونه از عشق دلارام به ارتان کم کنه میاد خر میشه و میگه اوکی من گورمو از زندگیت گم میکنم تو برگرد به ارتان ولی شرط دارم اونم اینکه نباید به هیچ کس بگی من بهت تجاوز کردم
بزار همه فکر کنن بهم علاقه داشتیمو اینا ، دلارامم برا اینکه به ارتان برسه قبول میکنه
میره سراغ ارتان ولی ارتان دیگه محل سگم بهش نمیزاره خلاصه دلارام به پاش میشینه که سرجدت منو نگاه کن و اینا
ارتانم میگه اوکی عقدت میکنم ولی میرم دوست دختر میگیرم توهم حق اعتراض نداری
خلاصه جلو چشم دلارام با هزار نفر میریزه رو هم و در نهایت یه جا میفهمه کار ارشام بوده بعد با دلارام اوکی میشه و دهن ارشامو سرویس میکنه
این وسط فقط نتونستم تو سناریوم هیچ نقشی برا نازگل بزارم به بزرگواریتون ببخشید

سگ اعصاب
سگ اعصاب
پاسخ به  neda
1 سال قبل

درست گفتم مگه نههه؟😍

یاسی
یاسی
1 سال قبل

بچها رمان دلوین چرا دیگه نمیزاره؟

،،،
،،،
پاسخ به  یاسی
1 سال قبل

اونولولوخورد😂😂😂

دختری در مزرعه😃
دختری در مزرعه😃
1 سال قبل

ما پارت هدیه حقمون نیست عایا؟؟😉

یاسی
یاسی
پاسخ به  neda
1 سال قبل

دخترای خوبی بودیم🥹💔

یاسی
یاسی
1 سال قبل

ننننددددداااااااا من دارم دیوانه میشم لامصب ی کاری کن😭💔

،،،
،،،
1 سال قبل

ای خداتااین رمان تموم شه ۰دل ماهم‌ازغصه میترکه😭😭😭

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ای قربون توبرم من ننه پارت بده🥺🥺🥺

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ن توعشق خودمی گفتم حالاکه اینجایی دیگه پارتتم بزاری بعداوقتتونگیره

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

آره دیگه بانوی بزرگواری مثل شماوقت گران مایشونومیزارن دیگه بایدقدرتوبدونم دیگه

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

😱 😱 😱 😱

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

راستی ننه رهاموترشی انداختی

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ازدوس دختراش چه خبرازاون دردافای همکارش

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ننه عکس ماهوره بده🥺🥺🥺

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ببین الان هستم زودبزاردیگع

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

دلت میاد😢😢😢

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

وای ننه چه خوشگله دلم رف واسش😍😍😍😍

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ننه جووووونم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من غلط بکنم پارت بخوام ی چ دیگه میخوام

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

پس پارت بده

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نمیدی🤓🤓🤓

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

میخوام ببینم بچه هات شبیه توهستن یاحاجی

Mobina
Mobina
1 سال قبل

من اگر نویسنده ی این رمان بودم
الان آرتان و میکشتم بعد که دل آرام میفهمید آرتان مرده سکته اش میدادم(سکته ی قلبی)
بعدم آرشام که عاشق دل آرامه مجبور میشد تا آخر عمر با دل آرام که مشکل قلبی هم داره زندگی کنه و حرص و جوش بخوره و عذاب وجدان بگیره
سر زایمان هم دل آرام بخاطر مشکل قلبیش بمیره

والسلام…

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  Mobina
1 سال قبل

دختر آروم باش رمانه

تارا
تارا
1 سال قبل

یکی دیگه تروخدااااا😭

Haj.ali
Haj.ali
1 سال قبل

هی این رمانم از دست رفت😐پارت هاش قراره کم بشه

دختری در مزرعه😃
دختری در مزرعه😃
1 سال قبل

ایی خدا!!یه خماری دیگه😩😂

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

ممنون ندا جان پارت بعدی حدودا کیه؟

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نکن این کارو توکه خیلی مهربون بودی دخترم

بانو
بانو
1 سال قبل

ننه دل رحم باش امروز سه تا پارت بزار
باشه🥺🥺🥺

بانو
بانو
پاسخ به  neda
1 سال قبل

🥺 🥺 😭 😭

بانو
بانو
1 سال قبل

صلووااااااات برای سلامتی ننه و خانواده 😍😍

دسته‌ها

84
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x