62 دیدگاه

رمان”ســهم من از تو”پارت86

4.2
(5)

فصل دوم

 

سر بلند میکنم و با چشمای اشکی نگاش میکنم:

– هست که همیشه پشت من بودی هست که زندگی دلیو درست کردی

… به بچش رحم کردی، تو ذاتت خوبه بخدا ، چرا میخای به زور بگی بدی … تو اگه یه روز یه کاری کردی چون راه دیگه نداشتی… چشماتو عشق کور کرده بود!

– فعلا که تو کور شدی به لطف خدا!

میخندم:

– از مردونگیت خوشم میاد… محکمی مثل کوه، هیچ جوره فرو نمیریزی… استواری..

– مخلصیم!

 

«**آرشام**»

 

خیره نگاش میکنم… میخنده:

– میشه همینجا ازت بله بگیرم؟ چی میشه ؟

– خل شدی گندم؟

– نمیگم عاشقم شو  ….. همین دوست داشتن معمولی بسه….وقتی تو باشی و بمونی من به هرچیزی راضیم آرشام .

میخندم:

– حالا کی گفت من دوسِت دارم خودتو تحویل میگیری؟

– دوستم داری که بخاطرم خطر کردی اومدی!

 

کلافه میگم:

– هر کسی بود می اومدم… چرند نگو!

– باشه ولی کاری میکنم خودت اعتراف کنی!

میخندم:

– اره حتما تلاشتو بکن ایشالا به نتیجه میرسی..

در باز میشه و لیام با اسلحه‌ی توی دستش میاد… گندم بیشتر از ترس خودشو بهم

می چسبونه…. لیام میخنده:

– خب انتخاب کردید؟ چاقو، اسلحه، زهر، گاز چه طوری؟کدومو بیشتر دوس دارین

پر از نفرت نگاش میکنم:

– مردن ما چیزی از حقیر بودنت کم نمیکنه آشغال پست .

گندم التماس میکنه:

– عصبیش نکن توروخدا!

جلو میاد… مقابلم رو پاهاش میشینه:

– خیلی دوسش داری هوم؟

– به تو ذره ای ارتباط نداره..

_ نه دیگه میخوام بفهمی من چرند نمیگم اینو میخوای که اینجایی..

اسلحه رو روی بازوی گندم میزاره:

– دوسش داری یا نه؟

– اون اسلحه رو بکش بی ش.ر.ف.

– جواب بده ..وگرنه میزنم؟

 

گندم خیره و نفس نفس زنان نگام میکنه

اشک توی چشماش میجوشه… مات و کلافه نگاش میکنم… حسمو نمیفهمم … لیام میگه:

– خیلی خوب… اگه علاقه ای نیست که میزنم تو هم اصلا انگار نه انگار!

– تو واقعا مریضی! یه مریض متوهم

ماشه رو میکشه… بلند میشه اسلحه رو سمت دست راستش میگیره:

– اول دست راست بعد دست چپ همینطوری جلو میرم..

گندم چشم میبنده هق میزنه لیام میخواد شلیک کنه که بی اختیار داد میزنم:

– دوسش دارم بکش دست کثیفتو.

گندم مات نگام میکنه. لیام پر خشم شلیک میکنه گندم جیغ میزنه و گلوله کتفشو خراش میده:

– حیوو، بی همه چیز، آشغالللل

گندم از درد به خودش می پیچه

و لیام دست دیگشو نشونه میره… بلند میشم و با پا تو شکمش میزنم… در باز میشه و دو تا از محافظا بازوهامو میگیرن… عقب میبرن… لیام

با درد صاف می ایسته و میگه:

– التماس کن نزنمش زود باش…

– این پلیسا پس کجان؟

بیا منو بزن مردی بیا جلو!به گندم کاری نداشته باش

_ نشد… گفتم التماس کن.

یکی از محافظا پشت زانوم میزنه با زانو زمین میخورم… داد میزنم:

– نزن نزنش

سخت میگم:

– خواهش میکنم دیگه نزن لیام

میخنده… با لذت…

دیدن درد کشیدن گندم قلبمو درد میاره… نمیدونم چمه… لیام میخنده:

– نه خوشم اومد… التماسم میکنی سرش!

 

 

سمت گندم برمیگرده:

– دیدی میگم میخوادت…. باور کردی؟باور کردی این تورو ازم گرفت

 

«**آرشام**»

 

جلو میاد…. اسلحه رو روی پیشونیم میزاره… چشمامو میبندم:

– خب گندم خانوم… حالا تو ثابت کن بهش حس نداری!

گندم جیغ میزنه:

– تورو هر چی میپرستی لیام… ولش کن… اون بی گناهه… بخدا اون نگفت ازت جدا شم… بخدا اون دوسم نداشت…. وقتی زنت بودم هیچی بین ما نبود… قبل اومدن آرشام من میگفتم طلاق

اسلحه رو بیشتر فشار میده:

– آره… ولی نه با جدیت.

.. از سر عصبانیت… اینو میزنم و تو اگه هیچی نگی یعنی حسی نداری…

– گوربابای حس من…. اون آدمه میفهمی؟ چه گناهی کرده که بمیره؟

عصبی میگم:

– گندم… ولش کن!

گندم خودشو جلو میکشه… از دستش خون میره… پای لیامو میگیره:

– آره من عاشقش شدم… خیالت راحت شد؟

گیج نگاش میکنم زار میزنه:

– ولی به روح گرشا بعد از طلاق بود این حس… من خیانت نکردم… بیا خودمو بزن. بکش. فقط کاری به اون نداشته باش.

نفس توی س. ی. ن. م حبس شده… باور نمیکنم این گندم که اینطور به خاطر من التماس میکنه..

.. لیام میخواد ماشه رو بکشه که در باز میشه و پلیسا میریزن توی اتاقک اسلحه رو سمت لیام نشونه میرن

دو تا از مامورا دو تا دست لیام و پشت سرش میبره و اسلحه از دستش می افته.

.. وقتی بیرون میبرنش نفسمو فوت میکنم….

دایی که نگران و ترسیده نگامون میکنه… سمتمون میاد… دستای گندمو باز میکنه…. یکی از مامورا آمبولانس خبر میکنه… دایی دستامو باز میکنه و میگه:

– فقط دنبال دردسری تو!

بلند میشم و سمت گندم میرم… سرشو روی دستم میزارم:

– آروم آروم نفس بکش تا آمبولانس بیاد خب؟

– تشنمه..

مامورا ليام و محافظا رو میبرن..

. خون کنار لبشو پاک میکنم:

– تحمل کن…. باشه؟

– واقعا دوسم داری؟

میخندم:

– از آب گل آلود هی نهنگ بگیر بچه پررو

با درد میخنده… دایی میاد کنارمون و میگه:

– گندم بابا نخواب تا امبولانس بیاد

گندم آروم لب میزنه:

– گوشتو بیار

سرمو پایین میبرم… توی گوشم پچ میزنه:

– اونجا که داد زدی دوسش دارم… بیشتر عاشقت شدم… میشه مال من شی؟

خیره و بی پلک زدن نگاش میکنم…

اون قدر گیجم که حتی دردشو نمیتونم بفهمم…. هزار تا حس متفاوت ریخته توی وجودم…

موهاشو کنار میزنم… سرشو توی س. ی. ن. م پنهون میکنه

– خوابم میاد!

لبخند میزنم… یه لبخند پر درد…

حسرت یه بار خوابیدن با آرامش و بدون زور دل آرام موند به دلم،

حسرت یبار دوست دارم شنیدن موند به دلم

،با این حسرتا میتونم کسی رو کنارم داشته باشم؟

– نخواب گندم… نگام کن!

نگام میکنه…

مژه های بلند تاب دارش دلمو میلرزونه. دلم میخواد بتونم دوسش داشته باشم…

دلم میخواد یه ر. ا. ب. ط. ه ی دو طرفه رو تجربه کنم…. بسه زور…

بسه دست و پا و زدن… بسه عشق یه طرفه ی بی نتیجه..

. بسه خواستن و خواسته نشدن… منم دلم میخواد یه بار توی زندگیم یه دختر منو از ته دل بخواد و منم بخوامش.. شاید دیگه نتونم هیچ وقت اون عشقو تجربه کنم… ولی دوست داشتنو شاید…..

– اگه بمیرم حسرت به دل میمونیا نگفتی بهم مال من میشیا!

– نمیمونم خیالت راحت!

– یخمک

میخندم… موهاشو نوازش میکنم… اشکش میچکه:

 

– ببخشید بخاطر امروز و اتفاقاش…. دردسراش… باشه؟

– بهت گفته بودم زیادی خوشگلی؟

متعجب و مات نگام میکنه… میخنده… از درد آی ضعیفی میگه… دایی سمتمون میاد :

– آمبولانس رسید!

سری تکون میدم …

برانکاردو که میارن میخوان بلندش کنن که یقه مو چنگ میزنه:

– میای باهام؟

– میام!

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
photo 2020 01 18 21 23 452

رمان آبادیس 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و…
Screenshot 20220925 090711 scaled

دانلود رمان شوگار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مَــــن “داریوشَم “…خانزاده ای که برای پیدا کردن یه دُختر نقابدار ، وجب به وجب خاک شَهر رو به توبره کشیدم… دختری که نزدیک بود با سُم های اسبم زیرش بگیرم و اون حالا با چشمهای سیاه بی صاحبش ، خواب…
IMG 20240606 191033 683

دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
IMG 20240525 135305 737

دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری 3.5 (6)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت:…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۶ ۱۰۵۵۵۹۲۹۹

دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو.
IMG 20230127 015421 7212 scaled

دانلود رمان بیراه عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه …
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.4 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان از هم گسیخته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

62 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

سلام ندا چطوری؟ چه خبر

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

کییییییی؟

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

برا چن روز پیشو چن بار خوندم😂
ولی امروزو نه

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

تو برو بساط پذیرایی رو آماده کن تا بیام😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

یا خدا 😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ندا جان عمت عکس بزار برا رمانا
الان برم بزارم تا فردا تو سایتم این چن رو کلا نیومدم⁦🤦🏼‍♀️⁩😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

آره میدونم همش تقصیر قادره
بزار بهش بگم

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

یس یس

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

بچه ها ندا قبل ترها مهربون تر نبود؟؟؟

شیدا
شیدا
11 ماه قبل

الن حس بچه ای رو دارم که دوسالشه و مامانش داره کم کم از شیر خوردنش کم میکنه فکر کن ساعت۹ صبح فقط شیر خوردی و یِ ۹شب چقدر سخته

مینا
مینا
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

سلام ندا جون خوبی خدایی خیلی باحال بود به منم این حس دست داد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

مینا
مینا
پاسخ به  شیدا
11 ماه قبل

نترکی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

الان یه ماه شد اینا عاشف هم شدن ینییییی

شانسوووو🗡💔😂😂
حالا پریا روووو

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

عاقااااا عشق چه زودددددد اتفاق میفته

....
....
11 ماه قبل

یعنی انی آرشام عاشق همه شد غیر از پریا
با نازگلم بود ی مدت ک با پریا نبود

مینا
مینا
پاسخ به  ....
11 ماه قبل

بخاطر دوستش یعنی برادر پریا هست که دوری میکنه

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  ....
11 ماه قبل

دقیقن؛ قلب من هم شکست••••••• 🤒🤕😔💔😳😵😨😱😖😢😭

Haniyeh
Haniyeh
11 ماه قبل

هعی روزگار

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Haniyeh
11 ماه قبل

دل انگیز🤣

Haniyeh
Haniyeh
پاسخ به  Asaadi
11 ماه قبل

😂

هوی
هوی
11 ماه قبل

چقدر رمان چرت شده چقدرررر

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

من با دوست گل هوی موافقم 😐😕
من هم یک مدت کوتاه فکرکنم بعد پارت ۸۳یا۸۴ فقط میام نظرات این داستان•••• میخونم•

هوی
هوی
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نویسنده داشم بعد از حورا و ملورین و اینا
این سوسکم نیست در برابرشون

کاربر
کاربر
11 ماه قبل

خب یه پارت دیگه طلب داری به ما دیروز اصن نزاشتی

مینا
مینا
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نااااچچچچچچچچ😝😝😝

آدم معمولی
آدم معمولی
11 ماه قبل

ندا جون نویسنده گل خودم امشب یه پارت دیگه بزار به نون شبم برسم😂😍

مینا
مینا
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

حیفه فصل سومم بزار بی آرشام میشیم😂😂😂😂

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

ننه یک پارت دیگه تروخدا😚😚😚

لی لی
لی لی
11 ماه قبل

جلد سه شم برامون میذاری ادمین؟:”)

ساناز
ساناز
پاسخ به  لی لی
11 ماه قبل

سه هم داره 😐😐

لی لی
لی لی
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

میدونم منظورم بعد از اینکه فصل دو تموم شد=)

آنه شرلی
آنه شرلی
11 ماه قبل

خدا روشکر بچمم یکی رو پیدا کرد ک دوستش داشته باشه

مینا
مینا
پاسخ به  آنه شرلی
11 ماه قبل

بچت که کلی عاشق سینه چاک داره چشمش نمیگیره🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ساناز
ساناز
11 ماه قبل

خببب گندم خانوم موندنی شدددد هوورااااا
بالاخره یکی تونست یخِ آرشامو آب کنه
حالا ایشالله به شوهر خوووووبیییی هم گیر پریا کون میاد 😂😂😬

ساناز
ساناز
پاسخ به  ساناز
11 ماه قبل

پریا جون
خاک به سرم نشد ویرایشش کنم

زلال
زلال
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نداجون بازم مث قبل۳پارت میدی؟

کاربر
کاربر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ندا کجایی

مینا
مینا
پاسخ به  ساناز
11 ماه قبل

خدایی هنگ کردم من🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

دیانا
دیانا
پاسخ به  ساناز
11 ماه قبل

وای بخدا کلی خندیدم خیلی باحال بود
😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂

بانو
بانو
پاسخ به  ساناز
11 ماه قبل

🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 خدا نکشتت دختر مردم از خنده

زلال
زلال
11 ماه قبل

وایییی قلبمممم.واقعا حقشونه رابطه و عشق دوطرفه و آرامش. داستانه اینا از آرتان و دلی باحال تره واقعا آرشام مردتر از آرتانه بقولی آرشام اونموقع چاره و راه دیگه نداشته تا دلی رو بدست بیاره.بعضیا میگن چرا گندم پریا خوبه ولی پری لوس بود و تلاشی نکرد بجز گریه کردن گندم مثله آرشامه همم لجوج دیدین چطوری دلشو برد.ی مرد و تکیه گاهی بشه برا گندم بیا و ببین

بانو
بانو
11 ماه قبل

عزیزم🥲
آرشام بچم اگه عشق و دوست داشتن دو طرفه رو تجربه کنه مثل ی جنتلمن واقعی عاشقی میکنه😍

از الان معلومه چه بلایی 😄😄

،،،
،،،
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

دستت دردنکنه ننجونم

دسته‌ها

62
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x