95 دیدگاه

رمان”ســهم من از تو”پارت88

3.7
(3)

#فصل دوم

 

 

 

جلو میاد خیره من،

اما سمت من نمیاد میره سمت آرشام چاقو رو که توی س. ی. ن. ش نشونه میره جیغ میزنم:

– آرشاممممم؟

یکی توی گوشم میزنه…..

– گندم؟ دستتو تکون نده لامصب… خواب میبینی!

 

گیج چشم باز میکنم… آرشامو میبینم با ترس نفس نفس میزنم:

– کابوس بود. تموم شد… هیچی نیست!

– ليام، ليام داشت تورو میکشت.

 

سرمو توی س. ی. ن. ش میگیره. زار میزنم

– لعنت بهش..

– هیش آروم!

– ازش بیزارم.

موهامو نوازش میکنه:

– میدونم

آروم میشم… توی این آغوش نمیشه آروم نشد…؟؟ ؟؟

در باز میشه و پرستار نگران وارد میشه… آرشام جلو میره و واسش توضیح میده. پرستار توی سرم آرامبخش میزنه و بیرون که میره آرشام میگه:

– نترس بخواب آروم… من اینجام.

لبخند میزنم. چشمامو میبندم. دستشو اما رها نمیکنم!

*

 

امروز از بیمارستان مرخص شدم. آرشام منو تا خونه و اتاقم همراهیم کرد…

و تلخترین اتفاق اینکه من حتی کسیو ندارم ازم مراقبت کنه…

باهام سرسنگین و تلخ شده…. انگار توی خودش جنگ انگار با خودش در جدال..

. منم دیگه در مورد علاقم حرفی نمیزنم:

– چیزی میخوری سفارش بدم؟

– نه فقط بی زحمت قرصامو بده بخورم درد دارم باز!

سمت عسلی کنار تخت میره پاکت دارو هامو دستم میده با همون اخم و جدیت

میگه:

– میرم آب بیارم

بیرون که میره به لباسای کثیف تنم فکر میکنم و اینکه چطور میتونم تنهایی عوضشون کنم..

. وقتی میاد لیوانو ازش میگیرم و داروهامو میخورم….

_‌تو برو دوش بگیر بعدم بخواب خیلی خسته ای

– لباسات کدوم کمد؟

با خجالت میگم:

– نه دیگه مزاحمت نمیشم… خودم یه جوری…

– امروز حموم نرو… فردا اون کاورو ببنده دستت یه دوش کوتاه بگیر… کدوم کمد؟

– چرا این قدر بداخلاقی؟

کلافه نگام میکنه… به کمد پشت سرش اشاره میکنم برمیگرده و بازش میکنه…

شلوار صورتی و پیرهن آستین کوتاهو که دم دست ترینه بیرون میکشه…

عادی و بی تفاوت میگه:

– لباس زیرم میخوای؟

انگار نه انگار یه بار با این مرد ر. ا. ب. ط. ه داشتم. از خجالت یخ میزنم:

– نه مرسی

کنارم رو تخت میشینه… میخواد لباسمو در بیاره که میگم:

– آرشام؟ از من ناراحتی؟

– نه خستم

لباس مو که در میاره دوست دارم بمیرم…

چشمامو میبندم…

– آره خب، توهم خجالتی ،بمیرم واست!

کمک میکنه لباسمو تنم کنم. شلوارمم در میاره… اون قدر نسبت به تنم و لمسم بی حسه

که حس میکنم حتما منو نمیخواد شلوارمو خودم کمک میکنم و زود می پوشم..

. لباسامو توی حموم میندازه و میگه:

– استراحت کن… برم دوش بگیرم میام… کلید خونتم پیش خودمه!

– بابت همه چی ممنون..

– جبران میکنی حتما!

میخندم… وقتی میره خیلی زود دلتنگشم میشم… چشمامو میبندم و سعی میکنم یکم بخوابم.

 

 

«**دل ارام**»

 

حال خودمو زندگیم خوبه …

یه آرامش خاص

بدون ترس از نبود آرتان.

بدون ترس از بودن آرشام

بدون دلهره از شک و تردید بینمون

یه آرامشی که گاهی فکر میکنم خوابم و باورم نمیشه

اما ته دلم همیشه یکم ترس دارم

ترس اینکه باز همه چی بهم بریزه

با صدای آرتان از فکر بیرون میام :

– کجایی ده بار صدات زدم عزیزم ؟

 

 

– جانم؟

– بریم خرید ؟

میخندم:

– آرتان انقدر رفتی و اومدی خرید کردی دیگه اتاقش جا نداره ؛

کم کم داره حسودیم میشه ها تازگیا همش واسه امیر سام خرید میکنی فکر نکن حواسم نیست، هست خیلیم هست آقا..

کنارم رو تخت میشینه و منو تو بغلش میگیره :

– فدای خانوم حسودم بشم من،

شما جون بخواه دستور بده هر چی میخوای میخرم برات … بعدم هنوز چند تا از وسیله هاش مونده تا تکمیل شه …

با عشق نگاهش میکنم :

– باشه خر شدم بزار لباس بپوشم بریم.

– شما تاج سری …

دستمو رو شکمم که حالا برآمدگیش کامل پیداس میکشم و آروم لب میزنم :

– کاش شبیه بابات باشی مرده عاشق..

لباسامو میپوشم و از اتاق بیرون میرم که آرتان با ذوق میاد سمتم و با هم از خونه خارج میشیم.

تو کل مسیر با آهنگ شاد خودشو تکون میده و از ذوقش ذوق میکنم منم

…. با خندیدنش حس میکنم خوشبخت ترین آدم دنیام …

وارد پاساژی میشیم که پر از لوازم سیسمونی و لباس های بچه‌س ….

آرتان بدتر از من هر چی میبینه دوست داره بخره …

از پشت ویترین چشمم به لباسهای ست خانوادگی میخوره دست آرتانو میکشم و سمت مغازه میبرم …

آرتانم با دیدن لباسهای ست چشماش برق میزنه …

بعد از کلی کلنجار و دیدن انواع مدلها بالاخره یه ست که پیرهن و شلوار سفید با جلیقه ی مشکی که روش خورده رو می پسندیم جلیقه ی پسرونش با اون زنجیر کوچیک کنار جیبش محشره بعد از اینکه تن میزنیم و می خریم با خوشحالی رو به آرتان میکنم :

 

– بی صبرانه منتظر روزیم که این لباسها رو سه نفری باهم بپوشیم ….

دستمو تو دستای گرمش فشار میده .

– من بیشتر عزیزم …

 

 

«**ارتان**»

 

 

خریدارو تو ماشین میزارم و حرکت میکنم …

سعی میکنم الکی فکر و خیال نکنم تا حس خوب کنار دلارام بودن خراب نشه …

من آرشامو خوب میشناختم.

چشماش چیز دیگه میگفت …

اما میخوام فکر کنم ازدواجش راسته … فکر کنم دیگه دلارامی تو ذهنش نیست ….

حتی از فکر اینکه اسمی از دلارم تو ذهنش باشه بهم میریزم ….

کنار رستوران سنتی که دلارام عاشقشه نگه میدارم:

– بریم سه تایی ناهار بخوریم بعد بریم خونه …

لبخند میزنه و پیاده میشه.

دست دلارام رو میگیرم و سمت رستوران میریم .

وارد که میشیم یکم جلو تر سمت چپ وارد باغ کوچیک و سنتی کنار رستوران میشیم

پسری که اونجاست با دیدنمون بلند میشه :

– سلام خوش اومدید …

به آخر باغ که میرسیم خوشحال میشم که جای همیشگی که میشه:

– بیا بشین

میشینه و دستمو دور کمرش میندازم :

– عه نکن زشته کسی میبینه

– زنمی دوست دارم بغلت کنم بزار ببینن به کسی چه

اطرافو نگاه میکنه و سریع ل. ب. م. و ب. و. س میکنه و میره عقب.

 

بلند میخندم :

– ای شیطون …

_بیا یه چی سفارش بدیم تا از گشنگی تورو نخوردم.

چشمی میگه … با خنده مشغول انتخاب میشه…

بعد سفارش نگاهم میکنه میگم

– خیلی وقته اینجا نیومدیم .. چقدر خوب که همه ی اتفاقای بد تموم شد ….

 

– به گذشته فکر نکن مهم الانه .

– اگه باز چیزی بشه که تو تنهام بزاری و…

 

دستمو تو دستش میگیره و آروم نوازش میکنه :

– چقدر خوبه که دارمت .

 

«**گندم**»

 

 

نمیدونم چند ساعت می گذره که آرشام همراه با عمو فریدون به خونه میان عمو

کنارم میشینه و پیشونیمو م. ی. ب. و. س. ه:

– بهتری عموجان؟

 

_اگه شماو آرشام نبودید مرده بودم تا حالا..نمیدونم چجوری و چطوری ممنونتون باشم عمو جون..

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۱۴۷۲۱۹۷۸

دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۳ ۱۵۱۴۲۱۶۳۷

دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا 2 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو…
unnamed

رمان تمنای وجودم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند.…
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۵ ۱۴۲۱۲۴۸۹۴

دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه 4.4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۷۴۱۹۲۵

دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه…
IMG ۲۰۲۱۱۰۲۱ ۲۱۵۴۳۱ scaled

دانلود رمان اسمارتیز 5 (1)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

95 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیدا
شیدا
11 ماه قبل

ننه به دادم بررررررررس من چجوری تا صبح طاقت بیارممممم

شیدا
شیدا
11 ماه قبل

آی ننه آی ننه جانوم آی ننه

هر کی با ریتم نخونه کچل بشه

به تو چه😐
به تو چه😐
11 ماه قبل

ندایی یک سوال کی رمانای کامل میزاره
میشه لگید رمان پادشاه زمستان رو هم بزارن 🙏❤️

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

بهش میگی مگه فاطی رو میشه دید تا پیشش اسم یک پارت اضافه یا یک رمان کامل بذار اصلا دیگه تا چند روز نمیبینیش🤣🤣🤣🤣
بش بگووووو❤️❤️❤️❤️❤️

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

من زدم🤣ننه خیرات میدی شارژ🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

چرا میتونییی 🤣 🤣 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Asaadi
11 ماه قبل

وای مرسی میگم ننه شمارتو بزار من رمزو زرم شارژ رفت برام برات برش گردونم یا بابام برام نت زد به صورت نت بزنم براتون  

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

خو پس چیکارکنم 🤣

،،،
،،،
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ایول ننه به این میگن بدون چون چراشارژمیده حالااگه ننه های مابودبایدهفت خان رستموردمیکردیم😢😢😢

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ،،،
11 ماه قبل

حققققفق 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

آره هستم ❤😂ننه راضی به زحمت نیستم

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

من هنوز تو شوکم واقعنی بود

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

من در اختیار شما❤🤣نه بخدا فک کردم شوخیه🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

واقعنیه؟😃🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نه ولی هنوز تو شوکم ۷ هزار تومان بود پشمتمم 🤣 🤣 قربونت برم دستت طلا ننه ❤ 😂

میگم الان چطوری پسش بدم؟؟💔😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

قربونت برم ننه جونم❤🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ایشالا دفله های بعدی❤🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ننه ایدی تلگرام یا روبیکا یا شادددتو بده منم جبرات کنم شارژ❤😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

اره حتما اجازرو بگیر مثل خودتون دمپایی به دست نیاد 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

وای مرسی میگم ننه شمارتو بزار من رمزو زرم شارژ رفت برام برات برش گردونم یا بابام برام نت زد به صورت نت بزنم براتون 🤣 ❤

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

یکیییی نتتتتتتت برسونهههه

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ایرانسلللل😃خواهش میکنم😂❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

جدا میفرستی؟😃😂

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

هعیییی من نتم تموم شددددههه((((برا فیلم و سریالا)))))برا اینکه بیام رمانو بخونم و این پارت از دست ندم نت یه ساعتی اظراری گرفتم💔😐😂😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

خدانکنه عشقم🤍

آخههه من عاشق شما این رمانمممم🥲

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

نه الان کلی فکر کردم رمان می خوانم ولی کامنت نمی گذارم تا فکر کنی خواننده کم شده تا دوباره روزی ۴تا بگذاری😁😁

بانو
بانو
پاسخ به  دیانا
11 ماه قبل

آره منم همین راه انتخاب میکنم😂

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

نداجون یکی دیگه از خواننده رمان که من باشم پرید
قبل تر ها مهربون بودی تا روزی ۴ پارتم می گذاشتی الان همش ۲ پارت 😟 😟

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

من بودم ننه😄
هر بار اینو گفتم کلی دیس لایک گرفتم😥

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

بیا اومدم 😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

خب بکن😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

باشه اومدم ولی دستو پام بشکنه جواب ننه بابامو خودت بده😐

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

باشه هرچی ننه ندا بگه نمیخوام دمپایی بخورم😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

میگم ننه شما رو این 😂کراش دارید چون خیلی ازش استفاده میکنید😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

آره خیلی خوشگله😂

،،،
،،،
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

دست گلت دردنکنه ننجونم ناراحت نشوعشقم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

میدونم قربونت ننه میگم فصل س روهم میزاری

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

همین که کلی پارت میده عالیه 🤣🤣🤣
از بقیه نویسنده ها جلو تره 😐🤣🤣🤣

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

منم فدات شم 🙂
یک ازمون داشتم دو هفته پیش قبول نشدم خیلیییی ناراحت شدم واسه همین زیاد نیستم🥺💔

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نداجان شما ثابت شده ای عزیزم مرسی از زحماتت .همیشه بیست ترین کار دنیا رو هم تحویل بدی ی عده هستن ک چرت میگن شما که فقط این مدت انقدر برامون زحمت کشیدی رو من ببینم تک تک انگشتاتو میبوسم و ب نوبه خودم از نویسنده هم خیلی تشکر میکنم ک حداقل حداقلش بعد ۵۰ تا پارت رمانش رو ول نکرد حاجی حاجی مکه…. بازم از شما و نویسنده ممنونم عزیزم💋❤

،،،
،،،
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

واننه توکه خبیث نبودی

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

ننننههههه فصل سومممم اینو بزاریاااا🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

چزااا اخههههههههههه🗡🗡🗡🗡🗡🗡✒✒🗡🗡🗡💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉ننههههه

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نههههههههه من نبودم دستم یود تقصیر آستینم بودد

پناههه یریددد دمپایی اومد

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

فدات بشم من عزیزی ننه ناز و مهربونم❤❤❤😘😘😘

هیوا
هیوا
11 ماه قبل

باز این اوف…کاش بجای این به رمان حورا و طلوع رسیدگی میشد تا این خزعبل

هیوا
هیوا
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

نویسنده فوش ناموسی که بهت ندادم
صفحه صفحه نظره… نظر دادنه
اره خیلی انتقاد پذیری

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  هیوا
11 ماه قبل

چافو نزاشته بیخ گلوت که بیا رمانو بخون اگه خزعبل نخون و نیا الکی کامنت بزار
دوما ادمین طلوع و حورا یکی دیگست برو از اون بپرس نه یکی ادمین دیگه.
سوما وقتی یکی (امین/ندا جون)بهت احترام میزاره بهش احترام بزار

هیوا
هیوا
پاسخ به  به تو چه😐
11 ماه قبل

تو برو دوغتو بنوش گلم
دخالت نکن

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  هیوا
11 ماه قبل

راه باز جاده دراز
دعوتنامه نفرستادن که کلمات غیر خزعبلت و بنویسی

هیوا
هیوا
پاسخ به  رضا میر
11 ماه قبل

به تو ربطی نداره

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  هیوا
11 ماه قبل

(دختره گلم) یا دوست عزیز•• آدم که از هرچی خوشش نیاد که نباید توهین بکنه🙅 میشه با ملایمت هم حرف زد• مثلن اینکه؛ این داستان رمان اوایل تا اواسطش خوب بود اما الان دیگه باب سلیقه من نیست و داره بدجور اعصاب منو خورد میکنه••••😠😡
{این صحبت خوده من هم بود برای همین بزرگش کردم*) اما میام نظرات بچه ها، دوستان رو میخونم••
بازهم دست مدیر و ادمینهای همه این سایتها دردنکنه دارن زحمت میکشن••••••• خواهشن به رمانهای دیگر هم رسیدگی کنید*
باتشکر😘💓💗😇💕💞💝

هیوا
هیوا
پاسخ به  نیوشا
11 ماه قبل

من فوش یا چیز بدی نگفتم نظر واقعی گفتم بجای چاپلوسی

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  هیوا
11 ماه قبل

پوزش میخوام•••• محترمانه صحبت کردن با چاپلوسی زمین تا آسمون فرق داره
😐

دسته‌ها

95
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x