153 دیدگاه

رمان”ســهم من از تو”پارت آخر

3.6
(21)

#فصل دوم

 

 

 

سمتم میاد… منم بغل میکنه….

 

– مبارکه گندم جان… ولی عروس شَل ندیده بودم .

 

میخنده به دستم اشاره میکنه

اطرافش و نگاه میکنه و اروم میپرسه :

 

_آرتان نیومده؟ دلم واسش تنگ شده گوسفند.

ارشام بی تفاوت میگه:

 

– هنوز که نیومده

 

– میاد… بشینید من برم یه قری بدم.

میخندیدم و میشینم… آرشام میگه:

 

– چیه تو فکری؟

 

– جای گرشا خالیه

 

دستمو میگیره:

 

– فکرای بد نکن… شب عروسیت خوشحال باش با وجود من وقت واسه غصه زیاده!

 

میخندم:

– تو دلمو خالی نکن

 

– چشماتو در میارم صبر کن… زن من میشی آره؟

 

میخندم..

آرشام اما میخ و مات مقابلش میمونه…

مسیر نگاهشو دنبال میکنم…

آرتان و دل آرام وارد حیاط شدند… شکم دل آرام مشخص باردار…

خیلی بانمک …

مثل یه توپ گرد و کوچیک…شاید مسخره باشه که بهش حسودیم میشه..

. چون آرشام حتی حالا با دیدنش بهم میریزه

– حالت خوبه ارشام؟

 

– خوبم… فکر نکن دلم رفت

…. ….. فقط جا خوردم اومدن.

 

از ته دل آروم میشم میبینم سمتمون میان…

منم استرس دارم… نمیدونم قراره چه برخوردی کنن با هم… هر دو می‌ایستیم… آرتان جلو میاد و دست جلو میبره….

خشک و سرد میگه:

 

– تبریک میگم

 

آرشامم سرد لبخند میزنه:

– مرسی .

 

همین!

 

 

دل ارام خون سرد و معمولی میگه:

 

– سلام آقا آرشام… تبریک میگم .

 

چقدر آروم و معصوم این دختر… منم بغل میکنه و تبریک میگه… آ

رشام سرد میگه:

– خوش اومدید…. ممنون

 

میبینم که مادر آرشام نگران نگاشون میکنه…

آرتان و دلی سمت صندلی ها میرن و ما هم میشینیم… آروم میگم:

 

– دیگه نگاش نکن من حسودیم میشه… باشه؟

میخنده:

 

– حناق!

 

– دوسش نداشته باش دیگه… تولو خدا!

 

– باشه عموجون غصه نخور شکلاتم میخرم .

 

میخندیم… و سعی میکنیم با هر چی ازارمون میده کنار بیاییم…!

 

 

«**آرشام**»

 

 

دیدن دل آرام شاید حالمو بهم ریخت…

شاید خیلی از روزهای هدر رفته ی لعنتی مو زنده کرد…

آبرویی که رفت اعتباری که مرد… و خیلی از چشما که حتی امشب بد نگام کردن اما دیگه در کمال ناباوری دلم ذره ای نه ریخت نه تکون خورد….

 

کنار اومدم… با همه چی…. و شاید بعد از اون همه جنگیدن و دست و پا زدن…. دل آرام و پس زدنش باعث شد این عشق از چشمم بیفته…

 

دست گندم محکم تر میون دستم میگیرم… اخمامو باز میکنم تا آرتانو

بقیه فکر نکنن به زور نشستم اینجا…

دلم نمیخواد هیچیو مرور کنم اما هر بار با دیدنش…. همه چی مرور میشه…. و شاید خودمم باور نمیکنم روزی همه چیو بی رحمانه به اسم عشق از دل آرام گرفتم…

 

عشق قشنگه… خوبه که واسه به دست آوردنش بجنگی. با بی رحمی و خودخواهی کثیفش میکنه….

 

شاید اون موقع نفهمیدم وقتی دل، دل آرام قبلا واسه یکی دیگه رفته… دیگه تلاش من بیهودس… چون دلی نداشت که دیگه بهم علاقمند شه….

 

شاید باید اون روز ت. ج. ا. و. ز بیشتر فکر میکردم…

که اگه عاشقشم پس چرا دارم عشق و زندگی و روحیه و اعتمادشو میگیرم؟

 

شاید بیشتر عاشق خودم بودم… و میخواستم هر چی میخوامو داشته باشم.

 

چشمای دل آرامم امشب آرومه… با دیدنم دیگه نترسید… و این کافیه…. چشمای آرتان پر از کینه بود. اما نفرتی ندیدم….

 

و مامان و بابا که امشب سنگ تموم گذاشتن…

و عمو و زن عمویی که مثل آرتان سرد و تلخ تبریک گفتن و یه گوشه نشستن.

 

پایکوبی و رقص مهمونا که تموم میشه نوبت رقص ما میشه..اما دایی فریدون سمتمون میاد و گیتارو سمتم میگیره.

– یه آهنگو زود انتخاب کنید باهم بخونید… فیلمبردار میخواد فیلم بگیره… مهمونام منتظرن!

گندم با استرس میگه:

 

– وای نه عمو… من اصلا…

 

– میتونید… حیفه صداتونو نشونن…!

 

 

ناچار گیتارو میگیرم… گندم نگام میکنه:

– من نميتونم خودت بخون

.

کمی فکر میکنم و آهنگی که چند بار توی رستوران خوندمو یادم میاد… به گندمم میگم… ذوق میکنه اما استرس داره… همه ساکت نگامون میکنن… موسیقی قطع میشه دایی میکروفونارو جلومون میزاره… من شروع به زدن میکنم… یک دو سه میگم و همراه گندم میخونیم:

 

«عاشق که میشی زندگی انگار رویاهای زیباتری داره

بیتابی اما ساکتی مثله یه دریا که تو مرز رگباره

عاشقی یعنی حسرتو ای کاش عاشقی یعنی اهل موندن باش عاشقی مثله بغضه پروازه عاشق فقط میمیره میبازه

عاشق کیه یه بچه که گاهی تویه یه شب یک دفعه پیرمیشه

یکی که تویه اوج خوشبختی یک روز از زندگی سیر میشه

سکوت میکنم و گندم میخونه:

تا وقتی تو چشمات غم عشقه از قلبه هر طوفانی رد میشی

حس میکنی دنیا تو دستانه اگر چه تویه قلبه آتیشی

عاشقی یعنی حسرتو ای کاش عاشقی یعنی اهل موندن باش

عاشقی مثله بغضه پروازه عاشق فقط میمیره میبازه

این بار گندم ساکت میشه… و من میخونم… و عجیب که اشک دل آرام و مامانو می بینم که میریزه و بابا و ارتان و عمو که غمگین و خاص نگامون میکنن… حتما خبر دارن جون کندم تا شد این.

 

 

– عاشق که میشی لحظه ها دیگه قد هزاران سال عمق دارن

روزایه سال انگار همه بغضه پاییز و رو دوشه تو میذارن

عاشقی یعنی حسرتو ای کاش عاشقی یعنی اهل موندن باش عاشقی مثله بغضه پروازه عاشق فقط میمیره میبازه.

 

عاشق کیه یه بچه که گاهی تویه یه شب یک دفعه پیر میشه یکی که تویه اوج خوشبختی یک روز از زندگی سیر میشه. ”

 

همه به افتخارمون می ایستن و دست میزنند و صدای جیغ و سوت دخترارو میشنویم.

 

بعد از اتمام جشن و دور زدن توی خیابون و خداحافظی از همه بلاخره به خونه میرسیم خونه ای که دیگه خالی از هر خاطره‌ای…. وارد اتاق خواب میشیم گندم اون قدر استرس داره که یه گوشه ی تخت نشسته و نگام میکنه… کت و کرواتمو که در میارم سمتش برمیگردم:

_تو چرا این قدر مظلوم شدی؟

 

حس میکنم بغض داره:

 

– این قدر اخم داری ادم میترسه خب!

گیج و متعجب سمتش میرم:

 

– من اخم دارم؟

 

– اره تو ماشینم یه کلمه حرف نزدی باهام… انگار جای عروس جنازه میبردی .

با اخم میگم:

 

– درست حرف بزن عه!

بغضش میشکنه:

 

– بداخلاقی خب از وقتی دلیو دیدی اینجوری شدی..

 

اشکاش میریزه کلافه دستشو میکشم… بغلش میکنم:

 

– روانی من بخاطر دلی بهم نریختم .

 

– ریختی، خودت گفتی فراموشش نکردی. من…

 

– هیس گندم چرند نگو… من همه ی ماجراروها رو مرور کردم باز… فقط از خودم بدم اومد… همین. من اگه تورو نمیخواستم الان زنم نبودی .

 

اشکاشو پاک میکنم:

 

– این قدر دیگه منو عوضی نبین!

 

مثل بچه ها مشت میکوبه به بازوم:

– من نمیخوام جز من کسی دیگه رو بخوای .

 

– لوس نشو خدا شاهد من ناز کشیدن بلد نیستم!

میخنده زیپ لباسشو پایین میکشم:

 

– پاشو لباستو عوض کن بیا !

 

– دیگه بداخلاق نباشیا… اخمو میشی ترسناک میشی

– دیگه تو تخت عن اخلاقاشم، خوش اخلاقن .

 

جیغ میزنه و بالشتو توی صورتم پرت میکنه… بلند میخندم…

 

– یه بارم که مزت رفته زیر زبونم

– آرشام خیلی بدجنسی

 

میخندم میخواد بره که دستشو میگیرم… دستمو بالا میبرم و برقو خاموش میکنم…. لباسشو در میارم. امشب اما طور دیگس… حتی بیشتر خجالت میکشه…. تن ب. ره. ن. ش. و بغل میکنم… گردنشو می. ب. و. س. م… و همه‌ی گذشته رو همین جا و همین امشب دور میریزم:

– دختر دوست داری یا پسر؟

 

گندم با خنده میگه:

– سفارش میگیری الان؟

 

بلند میخندیم. قلقلکش میدم:

– الان که نه ولی دو سال دیگه من یه دختر میخوام… اسمشم دریاست .

 

با خنده جیغ میکشه:

– دریا من عاشق این اسمم… وای  چه تفاهم .

 

میخندم… ل. ب. اش. و می. ب. وس. م…. و سعی میکنم این خوشبختی و زندگی کنم… بدون حسرت… بدون فکر به هر چی خواستم و نشد. مهم اینکه الان… کنار دختریم که باهاش آرومم دوسش دارم و اون طرف شهر… دل آرام کنار عشق همیشگیش… و پسرش….. خوشبخته. همین کافیه… دیر شد… دیر فهمیدم… با تاوان سنگینی فهمیدم… اما بلاخره فهمیدم عشق بی رحمی نداره.

*پایان*

 

 

•••••

 

(خیلی خوشحالم از همراهی رمانمون، هم تو سایت هم تلگرام، ❤️😍

و اینکه من چن تا نکته بگم از این رمان ورمان های دیگمون،

بعضی وقتا باید بگذریم از کسی که دوستش داریم بخاطر خودش یا شاید خودمون، عشق که بیاد

باید گذشت کردنم باهاش بیاد، چه قبل ازدواج، چه بعد،

وگرنه هر دوطرف نابود میشن… و با دل شکستن  و تحقیر کردن نمیشه بعدا دل کسی رو بدست آورد شاید باهات بمونه بسازه اما همیشه ته دلش یچیزای هس که کسی خبر نداره مخصوصا ما زن ها، می‌بخشیم اما فراموش نمیکنیم 🙂❤️

 

و اینکه کاش وقتی دخترمون چه “خاسته” چه “ناخاسته” آسیب میببنه بهش یه فرصت دیگم بدیم! اشتباه واسه آدماست…

 

ایشالا تا رمان های بعدی 😂👋🏻

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 21

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240623 094802 068

دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا    
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۲ ۱۸۱۰۳۸۳۶۶

دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی…
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته 4 (4)

5 دیدگاه
خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۳ ۰۱۲۶۵۰۱۱۲

دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری 5 (3)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۹ ۲۳۱۰۴۵۹۰۵

دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی 1 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی…
Romantic profile picture 50

دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

153 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
z. m
z. m
6 ماه قبل

سلام
من تازه این رمانو خوندم و تمومش کردم خواستم خداقوت بگم به نویسنده
داستان عشق ارتان و دل ارام داستان جذابی نبود من رابطه ارشام و گندم رو بیشتر دوست داشتم و از نظرم یه سری ایراد هایی داشت توی داستان که به شدت حرص خوردم سرش یکی نگفتن تجاوز ارشام و مظلوم بودن دل ارام اون مدت و…. اما جدای همه ی اینا به شدت اشک ریختم و سوختم با عشق ارشام با مظلومیت دل آرام و عذاب ارتان و احساسی ترین قسمت رمان برام خدا حافظی ارشام از دلارام بود که من اونجا باهاش زندگی کردم:)
موفق باشی عزیزم برعکس خیلیا که دیدم تو کامتا میگفتن که قلم نویسنده خوب نبود تو حس نرفتیم و… ،از نظر من به غیر از اولای رمان که کلیشه ای و بی منطق بود، تمام سِیر رمان واقعا حس و حال واقعی ای داشت. من به شخصه سعی میکنم توی دنیای رمان ها زندگی کنم و رمان شما و قلمتون به ویژه دیالوگ های شخصیت ها به شدت روی روحیم تاثیر گذاشت. کاملا با حس و حالش زندگی کردم اشک ریختم گریه کردم احساساتی شدم و از نظرم این به شدت زیباست. 
کلا من معتقدم که هر رمانی به غیر از یه سری رمان های کلیشه ای و بی محتوا، یه وجه تفاوتی با سایر رمان ها داره که اگه خواننده اونو پیدا کنه رمان براش دوست داشتنی تر میشه و با دیدگاه بهتری به رمان نگا میکنه و تو حس و حالش میره؛ و از نظرم تفاوت این رمان همین احساسی و بودن و حس و حال و حال و هوای غمگین و احساسی رمان بود که من به شخصه نیاز داشتم بهش که با یه چیزی اشک بریزم گریه کنم و متوجه بشم که عشق به تنهایی کافی نیست که عشق تلخی داره خودخواهی داره و ته هر دوست داشتنی رسیدن نیست:)))) 
در کل تنها چیز و بیشترین چیزی که تو رمان جذبم کرد حال و هوای غمگین رمان بود من با این رمان فقط اشک ریختم و واقعا بهش احتیاج داشتم:)

A Rahmani
A Rahmani
6 ماه قبل

سلام خیلییی رمان قشنگی بود من این دومین بارم بود که خوندم، فوق العاده بود واقعا.❤️✨️

. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

مرسی ننه جون واسه رمان قشنگیه ک گزاشتی❤

رویا
رویا
10 ماه قبل

خیلی رمان خوبی بود امید وارم تو کارت موفق بشی و منتظر رمان بعدیت هستم ندا جان😊

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

همین دومیی خوبه😂🤍

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

میشه اولیو تایید نکنید مرسی🤍😂

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

سلام

خیلی رمان قشنگی بود و من به شخصه خیلی دوسش داشتم و به دلم خیلی نشست قلم نویسنده هم عالی بود مرسی نویسنده جان منتظرم به همین زودی رمان جدیدتون رو بخونم موفق باشید 🧡

مرسی از شما ادمین عزیز ننه جون 🧡

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

فدای شما♥️

Asaadi
Asaadi
11 ماه قبل

سلام
خیلی رمان قشنگی بود و من به شخصه خیلی دوسش داشتم و به دلم خیلی نشست قلم نویسنده هم عالی بود مرسی نویسنده جان منتظرم به همین زودی رمان جدیدتون رو بخونم موفق باشید🤍
مرسی از شما ادمین عزیز ننه جون 🤍🤍

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

ای خدا😂

Kmkh
Kmkh
11 ماه قبل

خیلی خیلی عالی بود حرف نداشت

نیلا
نیلا
11 ماه قبل

نمیشه جلد دو داشته باشه ندایی؟

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

بچم خنگ میزنه😂

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

تو ایران هر گوهی بشه تقصیر آمریکا میشه😂
چخبر شطولی
شوخر جونم خوبه
ماهرو جون چطوره

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

آره والا 😂
آره بابا دیشب پیش خودم بود 🤣
اصن ماهرو خیلی منو دوست داره😂

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

خوب پیش من بود بعد اومد پیش شما
آره مهربونه
نگا حرفای مادر شوهرای بدو نزن تو خوبی❤

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

آره والا همیشه بفکرمه میگه براش خوابو خوراک نزاشتم آنقدر بهم فکر میکنه دوسم داره دیگه😂
آره دیشب دیگه واسه اولین بار دایم عملیات مادر بزرگ شودنتو انجام دادیم🤣

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

دوست داری بچمون دختر باشه یا پسر ولی رهام خمش میگه دختر یکی مثل من 🤭

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

آره والا
رهام خیلی عجوله حتا اسمم انتخاب کرده😂

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

خوفم ملسی رهام بهم میلسه😂
منم آرزو میکنم خوشبختی بچه هاتو ببینی عزيزم
ب سلامتی مهرم نزدیکه منظورت چیه

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

عع شابد دوست پسرش باهاش کات کرده 😂
میگم امیرم خواهر زاده بود اونم شوهره دیگه😂🤔
عزيزم پس من بیشتر برای بچه هات دعا میکنم
حسه قشنگیه ندایی مادر بودن

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

عزيزم مادر دیگه خداحفظشون کنه برات
ولی اونی ک میگی ۱۴ سالشه عتما دوست پسر داره
امیرم شوهرممم ایشالا زود بر میگرده

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

هرچی بیشتر بهتر میدونی من ب همشون میرسم کم نمیزارم😂
داره داره مطمئنم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

ن من حال میکنم 😂
دارهههههه😂
داره داره شک نکن 😂

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

الان اون صد تا مثل منو تو رو درس میده ننه😂

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

خوب دیگه من برم بخوابم خوابای خوب بینی خواب بچه یه منو رهام ببینی
وییییییی

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

🤭😌
😂😘

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

دیگه چه رمانی میزاری ندایی

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

چرا به عشق فاطی ها دیگه منو دوشت ندالی🥺😥

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

ملسی عشقم
آها خوبه فاطمه مونده نینیش بیاد
رمان خودت مینویسی
یا مثل همین دلارام

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

کاش خودتم بنویسی دوست دارم قلمتو بخونم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

وایییی آره آره بنویس

ساناز
ساناز
11 ماه قبل

پس کی رمانی که بجای اینه رو میزارید 🤕

میشا
میشا
11 ماه قبل

من پسر و دختری رو میشناختم که خیلی عاشق هم بودن و با هزار مکافات بعد چند سال،دو سال پیش ازدواج کردن و یه دخترم دارن.و در کمال تعجب و حیرت همین امروز از کلاس برگشتنی متوجه شدم پسره خیانت کرده و دختره هم با مصرف دارو خودکشی کرده.تلخه.این برای منی که تازه 18 سالمه و دوست دارم عشق و جور دیگه معنی کنم سخته.
این فقط یچیز رو نشون میده…که عشق همیشه کافی نیست.همچی عشق نیست باید اعتماد و احترام هم باشه.نمیدونم واقعا…از وقتی شنیدم تو شک‌ام. کاش لااقل کاری نکنن بترسیم از عاشق شدن

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  میشا
10 ماه قبل

حرف حق جواب نداره

ایسان
ایسان
11 ماه قبل

ندا جان ممنونم از رمانت عالی بود خودتم عالی بودی خیلی وابسته شدم بهش ناراحتم که تموم کرده 🫀🙏

بانو
بانو
11 ماه قبل

چقد بد که دیگه از این به بعد نمی‌تونیم هر روز منتظر سهم من از تو باشم😔😔😔

Bahareh
Bahareh
11 ماه قبل

خدا قوت ممنون به خاطر رمان خوب و پارتای منظم و طولانی .

آنه شرلی
آنه شرلی
11 ماه قبل

خیلی خوب بود رمانت مرسییییییییی
ن اذیت کردی مارو برا پارت گذاری
ن پارت هات حجمش کم بود
هم داستانت جالب و دوست داشتنی بود
خلاصه دوست داشتم ممنون ازت 😗❤️

Hadis
Hadis
11 ماه قبل

سلام عزیزم
میشه اسم بقیه رمان هات رو بگی؟

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
پاسخ به  Hadis
11 ماه قبل

اتش شیطان یکیش اینه

Hadis
Hadis

دیگه ؟

شیدا
شیدا
11 ماه قبل

یِ چند تا جملات غمگین بگید دلم بیشتر بگیره

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
پاسخ به  شیدا
11 ماه قبل

یه دختری میشناسم عشقش رو ۵ ساله ندیده عشقش باهاش دوس شد بعش خیانت کرد باز بعد چند وقت برگشت ولی دختر بازم قبولش کرد
پسر هم ازش خواستگاری کرد ولی خانواده ش نزاشتن دختر غمه عالمو تحمل میکرد پسر تلاشی برای داشتنش نکرد و گفت قسمتع چون پول و ثروت دختر رو میخواست دختر التماسش کرد ولی بعد چند وقت پسر بازهم بهس خیانت کرد دختر به این نتیجه رسید که قسمت این نیس دختر برای پسر مهم نیست به این نتیجه رسید ولی دیر 🙂 دختر وقتی عکس اونا رو باهم دید احساس کرد نفسش رفته با زانو خورد زمین کمرش خم شد ولی هنوز بعد یه سال بازم عاشقشه🖤🥀

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
پاسخ به  شیدا
11 ماه قبل

گرفت دلت؟

شیدا
شیدا
11 ماه قبل

بچه ها هستید؟

شیدا
شیدا
11 ماه قبل

و منی که دلم گرفته بدون این رمان

دسته‌ها

153
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x