رمان حورا پارت 210

4.3
(210)

 

 

 

 

 

 

 

چرخی در تخت زدم. هنوز گیج خواب بودم که صدایی مردانه بلند یاالله گفت. در جا پریدم، تازه یادم آمد که خاتون گفته بود پسر مش حسن می‌آید.

 

سریع نشستم، لباس‌هایم را باید عوض میکردم، صدای احوال پرسیشان می‌آمد.

ظاهرا هنوز داخل نیامده بود، اما صدای گیرایی داشت!

 

سریع پیژامه‌ام را با شلوار بگ و هودی پشمی‌ام عوض کردم. موهای شلخته‌ام را هم با شانه‌ سریع کمی مرتب کردم و بالای سر گوجه‌ای بستم.

 

کل وسایلم در همان چمدان و ساکی بود که آورده بودم، اتاق خاتون خالی بود، فقط یک دراور قدیمی داشت، با آینه شمعدانی خیلی قدیمی، از همان‌ها که در دهه‌ی پنجاه سر سفره‌های عقد می‌گذاشتند، فکر کنم از جهیزیه‌ی حاجیه‌خاتون بود!

 

از اتاقی که در نداشت و به جایش پرده‌ای گل‌گلی کشیده بودند، خارج شدم، مردی جوان و هیکلی در درگاه در داشت کفش‌هایش را میکند:

_ سلام…

 

سر بلند کرد و خیره‌ام شد، چشمان آبی‌اش لحظه‌ای شوکه‌ام کرد، اما سریع نگاه گرفت و اخم کرد:

_ سلام خانم…خاتون دسشویی کسی نیست؟

 

_ نه پسرم کی باشه؟

 

با سر اشاره‌ای به من کرد:

_ مهمون داری، گفتم شاید کس دیگه‌ای هم باشه!

 

خاتون داشت سفره را میچید، صبحانه‌ی مفصلی بود، اما این وقت صبح، هنگام اذان؟ زیادی زود نبود؟ حتی هوا هنوز روشن نشده بود.

 

_ نه پسرم، برو وضوتو بگیر، تا نمازتم بخونی تخم‌مرغا حاضره.

 

ابروهایم بالا پرید، لحظه‌ای به خودم نگاه کردم، شاید برای پوششم بود که نگاه نکرد؟ نماز میخواند، حجاب نداشتم!

کمی خجالت زده شدم، اما نخواستم تغییری ایجاد کنم، وقتی نگاه نمیکرد و کنترل نگاهش را داشت دیگر به من مربوط نبود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 210

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
00

دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو 3.7 (10)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۸ ۱۷۴۷۲۵۸۴۲

دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۲۱۴۷۷۳۵

دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی…
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته 4 (4)

5 دیدگاه
خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 5 (1)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
رمان دل کش

دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی 4.1 (15)

17 دیدگاه
  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

22 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
3 ماه قبل

خخخ تا ۶پارت خاتون میخواد تخم مرغ آماده کنه ونظر پسرمش حسن بپرسه وحورا خجالتی بشه ک حجاب نداره وتصمیم بگیره لباس مناسبتربپوشه یانه خدا خفت کنه نویسنده هعی روزگار چه علافمون کردن با این رمانا تکراری وچرت

فاطمه
فاطمه
3 ماه قبل

مگهههه دیروز تشک ننداخت زمیننننن چرا یهو تبدیل به تخت شد

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  فاطمه
3 ماه قبل

اینا از معجزات نویسندس

LADY SHIN
LADY SHIN
3 ماه قبل

دوستان فرض کنیم بچه لاله واقعا از قباد میبود ایا قباد لاله رو ول میکرد؟ نههههههه
تازه عقدش هم میکرد و با خانواده جدیدش خوش و خرم زندگی میکرد و این وسط حورا دق میکرد
قباد تو رمان بعد ازدواج با لاله اصلا هیچ ارزش و احترامی واسه حورا به عنوان همسر قائل نبود کاملا فراموشش کرده بود
حورا بنظرم باید یه فرصت به کسی که واقعا دوسش داشته باشه بده

[:
[:
3 ماه قبل

من بهتون میگم ک چی میشه .. پسره عاشق حورا میشه حوراام حس خوبی نسبت بهش میگیره تا میرن بریزن رو هم سرکله قباد پیدا میشه خسته و سرشکسته بخاطر لاله خانوم و کاراش..میاد خا.یه مالیه حورا رو میکنه حورا مخالفت میکنه ولی تهش کوتاه میاد و این پسره ام ب عنوان کسی ک مواظب حورا بوده و ی دوست محسوب میشه ولی اوایل قباد غیرتی میشه و مدام حسودیش گل میکنه ولی کم کم تبدیل ب دوست خانوادگیشون میشه و این میشه چکیده باقی رمانی ک دوسال پارمون کرد🥹🙂

LADY SHIN
LADY SHIN
پاسخ به  [:
3 ماه قبل

افریننننن

me/
me/
3 ماه قبل

قسمت باحالی بود به نظرم اومد شاید این پسره حورا رو میشناسه »

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
پاسخ به  me/
3 ماه قبل

نویسنده اینقدر می‌تونه درست فکر کنه؟!!!
می‌تونه ی چیز چرت تحویل نده؟!!!!!
کاش همین باشه!

‌‌‌‌
‌‌‌‌
3 ماه قبل

واقعا از شر این رمان به ترکیب سریال ترکی و کره ای پناه میبرم

نام نامدار
نام نامدار
3 ماه قبل

نارنجی رو خوب اومدی🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  نام نامدار
3 ماه قبل

دقیقا🤣

Mamanarya
Mamanarya
3 ماه قبل

صدای گیرایی داشت🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄 بوی لولیدن کرم میاد ب نظرتون؟🤔
انقد پارت ها کمه که یک سوم پارت رو میشه تو صفحه اصلی سایت وقتی هنوز رمان رو باز نکردی بخونی🙂 بازم مرسی از زحمات تون

نام نامدار
نام نامدار
پاسخ به  Mamanarya
3 ماه قبل

👍

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط نام نامدار
Prnya
Prnya
3 ماه قبل

وای وای وای پسره عاشق حورا میشه

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  Prnya
3 ماه قبل

پسره مغز خر خورده

♡ روا ♡
♡ روا ♡
3 ماه قبل

این رمان یه پسر حاجی کم داشت که اونم به لطف نویسنده اضافه شد

حنا
حنا
3 ماه قبل

خیلی مسخره اس
دوست دارم بدونم نویسنده این رمان چی میزنه
تو تختم غلت خوردم؟؟؟؟😂انقدر از این ضدونقیض ها داشته که هیچ حرفی ندارم درباره اش بزنم
بعد چون کنترل نگاهش و داره حجاب نمیگیری؟ساچ ووو چه منطقه روستایی روشنفکری به به

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  حنا
3 ماه قبل

از موتوری گرفته خاهر

آنی
آنی
3 ماه قبل

من کار ندارم تا الان چقدر گند زدی توی رمان ولی خود فیلم ترکی هاهم وقتی نقش اصلیه مرد انقدر گاو بازی در میاره و میره روی مخ کلا میزارنش کنار و یک نفر دیگه رو به عنوان پارتنر اصلی دختر بدبخت قصه میارن جانننننننننننننن هر کیییییییییی دوست دارییییییییی این پسره نقش اصلی بشه و عاشق حورا .تهشم باهم خوشبخت بشن اون قباد بی پدرم بریز اشغالی

LADY SHIN
LADY SHIN
پاسخ به  آنی
3 ماه قبل

دقیقا موافقم نویسنده وقتی از زبان قباد حرف میزنه حق رو به قباد میده که با لاله به حورا خیانت کرد اونم نه یه بار هزار بار دقیقا بیخ گوش حورا
اون وقت چرا بازم حورا باید به کسی که انقدر لاشی و پست هست برگرده؟البته احتمالا برگرده ولی ادمی که شعور داشته باشه و ارزش خودشو بدونه هیچوقت نباید دوباره سمت امثال قباد برگرده
در ضمن ازادی یه زن درمورد پوشش به خودش مربوطه اینکه احساس راحتی کنه مهمه و چقدر خوبه که ادمای مذهبی فقط به خاطر ظاهرسازی ادا در نیان و واقعا مومن باشن و مومن واقعی با چهار تا تار مو گناهگار نمیشه اگه بشه یعنی اصلا اعتقادی نداشته …کاملا با نویسنده در رابطه با اینکه مرد باید نگاهش و حد و مرزش رو رعایت کنه موافقم

نازنین
نازنین
پاسخ به  LADY SHIN
3 ماه قبل

سلام عزیزم کی همچین حرفی زده که یه خانم حد ومرز خودش رو رد بکنه وهر طور دلش میخواد لباس بپوشه و مرد چون مومنه چشمهاشو ببنده این خصلت مرده که خدا در ذاتش قرار داده که به زیبایی زن حساس باشه برای همین خدا برای محافظت از زن حجاب رو قرار داده که به زن احترام بزارن وبه او تجاوز نکنن بعدشم هر انسانی اگر خدا رو قبول داشته باشه وبهش اعتماد داشته باشه میفهمه که خدای خالق بی نقص هیچ چیزی رو بیهوده نیافریده پس لطفا کا زشت حورا وکسانی مثل اون رو توجیه نفرمایید برای به گند کشیدن جامعه

لی لی
لی لی
پاسخ به  آنی
3 ماه قبل

همین الان ندیده و نشناخته میتونم بگم حیف پسره بره با حورا
نه تنها حورا هیچ کدومشون لیاقت خوشبختی ندارن 😑

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط لی لی

دسته‌ها

22
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x