دلارای درون فیلم همراه آهنگ بدنش را لرزاند و همزمان پای راستش را جلوی پای دیگر گذاشت
تور لباس از پایش سر خورد و ران برهنه اش از زیر لباس بیرون افتاد
کم کم صدای پچ پچ ها بلند شد
_عروسه ؟
_وای خدا مرگم بده
_خجالتم نمی کشه
_باید امثال اینارو سنگسار کنن
_شاید فتوشاپ کردن،من خانواده دختره رو می شناسم خیلی مذهبین
_از همین مذهبیا بیشتر باید ترسید
_یکی قطعش کنه
_من اگر همچین دختری داشتم سرشو می بریدم
چشمان دلارای سیاهی رفت
دلارای درون فیلم دستانش را دور گردن ارسلان حلقه زد
صدایش میان مهمان ها پیچید :
_خوب بود ؟
دلارای چشمانش را بست
خوب به یاد داشت
با چشمان بسته هم می توانست تصور کند که ارسلان با یک حرکت چرخاندش و روی بدنش خیمه زد
صدای پچ پچ ها بالا رفت و سر گیجه دلارای بیشتر شد
شک نداشت صدای مرد درون فیلم را اکثراً می شناختند
_از این به بعد هر بار میای پیشم باید برقصی
دلارای چشمان اشکی اش را باز کرد و خیره تصویر شد
ارسلان در حال بوسیدنش بود
دلارای سرش را میان دستانش گرفت و لب زد
_نه نه ،کابوسه …. کابوسه
او عروس بود
هومن داماد…
این خواب وحشتناک از کجا آمد ؟
جنون آمیز لب زد :
_بسه …. بسه
هنگامه وحشت زده صدایش را بالا برد:
_اینا … اینا همه ساختگیه چرا زل زدید بهش ؟ خاموشش کنه یکی
صدای فیلم بالاتر رفت
مکالمه میان دلارای و ارسلان بود و دلارایی که لباس عروس به تن داشت
با شنیدنش مرگ میخواست
_بازش کن
صدای ریز خنده دخترانه :
_خودت باز کن
_دلارای
دلارای درون فیلم عجیب طنازی میکرد:
_دقت کردی دیگه اسممو یادت نمیره ؟
_این ت**می رو باز کن میگم
_بی ادب
_دلی
_جانم ؟
_نه پارهاش نکن
_نه مال من نیست ارسلان
صدای پاره شدن پارچه لباس
_ارسلان ؟
صدای خنده مردانه :
_جانم ؟
صدای جیغی میان صدای فیلم پیچید:
_یکی زنگ بزنه آمبولانس ،حال مادر عروس بد شده
دلارای خندید
عجب کابوس طولانی و نزدیک به واقعیتی!
اینجا خود جهنمه
فاطی جان بیااا یه پارت محض رضای خدا بده ساعت ۱۸:۴۰ دقیقه است دگ فدات اذیت نکن دارم از بی خبری ارسلان دیوونه میشم
😂😂
آی خدا
جرعه ای رمان بدید بنوشمم آه
دلارای دیوونه بار داشت میخندید گویی دیوانه شده بود و پیش خود گفت که این اخر داستانه و به بچه میگن حرومزاده میره سمت ارسلان و ی چک میزنه زیر گوشیش و میگه کثافت اشغااللل چطوری تونستی ؟ چطور تونستی با من و بچم این کارو کنی ارسلان انکار گاوی که پارچه قرمز دیده رم میکنه و میگوییددد کثافت تو با اون رابطه داشتتتییی وقتی با من بودی؟ هم خودتو هم بچتو میکشممم در حالی که دستش رو برد سمت کمربندش دلارای جیغ زد نننهههههههه این بچه خودته هومن دستش بهم نخورده مثل تو بی شرف نیستتتت که به خاطر غرورت گند زدی توی آینده بچت خیلیییی کثافتی ارسلان ازت متنفرررممم و یهوییی دیدیم که…
یا بیشتر پارت میدی یا که تک تک سوتی هاتو میگم تا دیگه کسی رمانتو نخونه
(چه تهدید مسخره ای😂😂😂 دوستان آقایون و خانما اگر کسی ایده برای تهدید داره بهم بگه با تشکر)
دلارای ديگه نمی گفت ۴ماه پریود نشودم بترسه بره تست بده 😕من دوروز میگذره تست میدم
🤣🤣🤣مگه دست خورده ای؟
نچ نچ بی ادب
منظورش اینه وقتی پریود نمیشه میره تست میده
خب الکی الکی ک تست نمیدن باهوش😂
اسم نویسنده چیه؟
میخام جدش رو بیارم جلو چشمش😁😁
چهارخط مینویسی اسمشو گذاشتی پارت این پارت رو که تو قسمتهای قبلم خونده بودیم یکم بیشترش کن لامذهب افف
😂😂 نویسنده کلا مشکل داره😑
مثلاً مهرناز اگر نتونه پارت بزاره میگه که مثلاً من فلان مشک داشتم یا من ی مشکلی داشتم و ماهم درک میکنیم یا اگر هم نتونه پارت بلند بده همینجور ولی این نویسنده من نمیدونم جریانش چیه فقط میدونم خیلی دلم میخواد بکشمش
چون که مهرناز خودش داخل سایت هست
ولی نویسنده این و رمانای دیگه من هیچکدوم نویسنده هاشون اینجا نیستند
بهشون بگو بیان بدو😂
😂😂
آقا خوب آخر پارتش که میتونه بنویسه چرا اینقدر کم پارت میده
چی گونی بود این دلارای دختره کوندا ه
ببین هنوز هم دیر نیست برای درست کردن گندی که به رمان زدی
فاطمه حلالت نمیکنم😂😂 اگر که این نویسنده بیاد کامنت بزاره و بهم نگی به خدا به خونش تشنم😂😂این چی چیه آوردی شورشو در آوردی ای نویسنده ذلیل شده😂
واقعا نمیدونم چرا هنوز این رمان افتضاح رومیخونم تو اصلا عقل و شعور دارریی؟وقتی که این دوتا نرفتن مسافرت و حتی نگفتی رفتن آتلیه و چیزای دیگه و فیلم بردار نداشتن چجوری صفحه نمایش گر اوردددنن؟ میگم بلد نیستی بنویسی نگو نه درضضممنننن هیچ آدمی وسط جشن عروسیش عقد نمیکنه فیلم ترکی و هندی هم نیست که عاقد بیاد عروسی و اینکه برای عقد میرن توی سالنی که وقت گرفتن برای اطلاع گفتم من نمیدونم چراااا ایننققددررر ایکیوت بالاست تا به حال خیلی تو رمانت سوتی دادی و هیچی نگفتم ولی دیگه صبرم تموم شدددد 😡😡😡
و اینکه مگه شهر هرته برای اون کسی که فیلم برداره و فیلم رو پخش میکنه مسعولیت داره و نباید بزارع هر کس از راه رسید فیلمی که داره رو پخش ککنننههههههههههه
تو مسعولیت شناس نیستی دلیل بر این نیست که بقیه مثل خودت باشم ی دلیل قانع کننده بیار برای دیر پارت دادن و سوتی های زیادت😑
و ایننککهه حتی اگر گفته باشی رفتن آتلیه که من یادم نمیاد الکی الکی که زود فیلم درست نمیشهههه اووففف من سیزده سالم بیشتر نیست اما واقعا اینو بهم فهموندی که خیلی با شعورم
عزیزم بعضی ها رو یادت رفت
مثلا جریان حاملگی دلارای
دلارای اصلا علائم بارداری نداشت
نه یادم نرفت ولی دیگه واقعا اینارو یکی ندونه خیلیه گفتم که من هر چی سوتی داد هیچی نگفتم ولی دیگه این غیر قابل تحمل بود
نگاه خوب بعضیا هستن هیچ علاعمی ندارن ولی شکمشون که بزرگ میشه این حتی اینم نمیدونسته بببینیددد امکان نداره که ندونسته باشه به نظرم به چیزای جزعی خیلی اهمیت نمیده و توی باز کردن داستان و توضیح دادن اجزا افتضاحهه
خب ببین یا باید شکمش میومد بالا یا حالت تهوع داشته باشه یا سرگیجه
حالا تو میگی ک بعضی ها علائم ندارن درسته
ولی اینقدر هم خر نیست ک ۴ ماه پریود نشده باشه و نفهمیده
البته این همه سوتی از اطلاعات کمه نویسنده هست
واقعا باهات موافقم
تو تهران عقد و عروسیو باهم میگیرن
تو خیلی ع عروسیا فیلم میزارن
کوچولو
رمانه خو چر حرص میخوری😐😂خواستن گند بزنن ب زندگیشون
اصلا گند بزنن به من چه
عزیزم تو خیلی از عروسی ها که فیلم میزارن اونا نیم ساعت قبل نرفتن آتلیه از چند روز قبل رفتن بعدم توی ۹۹ درصد عروسی ها فیلم میزارن من میگم اونایی که چند دقیقه قبل آتلیه بودن و اصلا مسافرت نرفتن برای فیلم برداری خوب دیگه چطوری در عرض چند دقیقه میتونن که فیلمشو درست کنن؟
اگر کامل خونده باشی حرفمو من مشکلم اینه که اینایی که هیچ عکس و فیلمی ندارن و تازه رفتن آتلیه دیگه پرده برای پخش کردن فیلم چیه؟
والا توی بعضی جاها و اللخصوص اینا که مذهبی بودن توی عروسی عقد نمیگیرن
تعداد کمی هستند که توی عروسی عاقد بیارن نمیدونم جریان چیه
کوچولو اول اینکه عقد و عروسیو خیلیا باهم میگیرن
دومن نویسنده خیلی خلاصه و کوتاه پارت میزاره
و خداروشکر بحث اتلیه پیش نیومد چون تا یه ماه توی اتلیه بودیم
سومن این یه رمانه
چهارمن حرص نخور شیرت خشک میشه😂💔
عزیزم من نظر خودمو گفتم و یکی از دوست ها هم دقیقا عین حرف شمارو زد و من خودم متوجه شدم به نظرم برای تکرار نیازی نیست ازشون هم متشکرم و اینکه ازتون ممنونم که بازم گفتید و اینکه درسته رمانه ولی هر رمانی باید نویسندش اطلاعات داشته باشه بزررگگگ
و بزرگی هم به عقله😊
و اینکه مثلاً این نویسنده اگر به جزعیات دقت میکرد و جزعیات رو میاورد وسط پارت ها طولانی تر میشد و یکی از علت هایی که پارت ها کمه اینه که نویسنده جزعیات رو نمینویسه
اصلا مشکل من این نیست که بعضیا عاقد میارن تو عروسی مشکل من اینه که خیلی سوتی میده و کم پارت میزاره
چرا بهم میگی کوچیک آیا از نظر تو ی آدم سیزده ساله سه ساله هستش؟
بعدشم از کجا میدونی دخترم شاید پسر باشم با اسم دختر اومدم🤔🤔
ببین گلی به من ربطی نداره ها ولی این رمان
یکم برای سن تو زیادی بزرگ گونس
خو اگه پسری حرص نخور از مردونگی میوفتی پهلوون 😉
من معمولاً دیر عصبی میشم ولی دلم میخواد موهای نویسنده رو با دستام بکنم دلارای رو پاره پاره کنم ارسلان رو بندازم توی یک گوی فلزی که زیرش اتیشه مجوز ورود هومن و هنگامه رو به بهشت صادر کنم و داراب و دامون رو پادشاه کنم
و حاج خانم و حاجی رو آتیش بزنم و قلب بابای اشغال ارسلان رو از تو سینش در بیارم و مادر ارسلان رو هم بفرستم تو جهنم ولی نویسنده به خونت تشنممممم به خدا ی روزی بیای کامنت بزارید تیکه تیکت میکنم با این رمان اعصاب خورد کنت هر کسی که بلد نیست میاد رمان مینویسه آدم رو سگ بگیره جو نگیره من نمیدونم تو چطور هنوز اینققدددرر. پارت کم میدی ذلیل شی الهی بیشترش کنی چه اتفاقی می افته؟
بس که دقمون دادی هممون نویسندع شدیم ☹️
بلکه بتونیم اروم بگیریم پانشیم بکشیمت
بابا لعنتی من بیماری قلبی دارم اخر از دست رمانت سکته میکنم اه اه خداااا
خیلی کنجکاوم برای آخرش وگرنه نمیخوندم من خودم نویسنده چندین رمان در رمانستان هستم اما همیشه سعی میکنم زیاد پارت بزارم..
اینجوری که نویسنده پارت میزاره خیلی بده
خدایااااااااااا بازم تو عروسی تموم شد
یکم بیشتر بنویس جون ب لب شدیم
خدایی این الان پارت بود😐هرکس فهمید چیشد ب منم بگه
خلاصه پارت:
مادر دلارای غش کرد.
خلاصش از خودش بیشتر بود
بیاید فیلم هندی درست کنیم😐
الان داراب میاد یدونه میزنه ب دلارای میگعدختره ی هرزهه چه گوهی خوردی
حاج خانوموو ب سکته دادی چرا بخاطر توعه باید ابرومون بره با ابروی حاج فرهنمند بازی میکنیچی برات کم گذاشتیمم
هااااااا
با داد و فرهاد نعرههمیکشهه
ناگهان هومن پامیشهه میزنشون بعد همهه جیخخخ میزننن
ارسلان اون وسط میخنده و میگه چخوشگل شدی دلی🤤😐
داراب میاد ارسلانو بزنه که
ارسلان اونو میندازههه رو سفره ی عقدد
حاج فرهنمند سری تکون میدع و میره اورژانس نگران حاج خانووم
.
.
حاج خانوم رو ب دلارای میگه شیرمو حلالت نمیکنم و میمیرعع😐😂
😐😐این وسط دلارای دوتا شوهر دارع
این وسط دلارای دوتا شوهر داره خیلی خوب بود لامصب 😂😂
وای مگه نویسنده بهتر از تو داریم 😂😂😂😂
اون تیکه ک ارسلان میگه چ خشگل شدی دلی واییی😂
دمت گرم 😐 منفجر شدم ناموصا 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
وایی پاره شدماز خنده لامصب
مامانم میگه نصفه شبی دیوونه شدی🤣🤣
واقعا رو ارسلان گراشی این همه پسر های خوب توی رمان های سایت روی این کراش زدی😂😂
ولی از رو راستی ارسلان خوشم میاد هرچی هست روعه
این یدونه رو الحق والانصاف راست میگی🤣🤣🤣🤣🤣🤣