رمان دلارای پارت 128

5
(2)

 

دلارای درون فیلم همراه آهنگ بدنش را لرزاند و همزمان پای راستش را جلوی پای دیگر گذاشت

تور لباس از پایش سر خورد و ران برهنه اش از زیر لباس بیرون افتاد

کم کم صدای پچ پچ ها بلند شد

_عروسه ؟

_وای خدا مرگم بده

_خجالتم نمی کشه

_باید امثال اینارو سنگسار کنن

_شاید فتوشاپ کردن،من خانواده دختره رو می شناسم خیلی مذهبین

_از همین مذهبیا بیشتر باید ترسید

_یکی قطعش کنه

_من اگر همچین دختری داشتم سرشو می بریدم

چشمان دلارای سیاهی رفت

دلارای درون فیلم دستانش را دور گردن ارسلان حلقه زد

صدایش میان مهمان ها پیچید :

_خوب بود ؟

دلارای چشمانش را بست

خوب به یاد داشت

با چشمان بسته هم می توانست تصور کند که ارسلان با یک حرکت چرخاندش و روی بدنش خیمه زد

صدای پچ پچ ها بالا رفت و سر گیجه دلارای بیشتر شد

شک نداشت صدای مرد درون فیلم را اکثراً می شناختند

_از این به بعد هر بار میای پیشم باید برقصی

دلارای چشمان اشکی اش را باز کرد و خیره تصویر شد

ارسلان در حال بوسیدنش بود

دلارای سرش را میان دستانش گرفت و لب زد

_نه نه ،کابوسه …. کابوسه

او عروس بود

هومن داماد…

این خواب وحشتناک از کجا آمد ؟

جنون آمیز لب زد :

_بسه …. بسه

هنگامه وحشت زده صدایش را بالا برد:

_اینا … اینا همه ساختگیه چرا زل زدید بهش ؟ خاموشش کنه یکی

صدای فیلم بالاتر رفت

مکالمه میان دلارای و ارسلان بود و دلارایی که لباس عروس به تن داشت
با شنیدنش مرگ می‌خواست

_بازش کن

صدای ریز خنده دخترانه :

_خودت باز کن

_دلارای

دلارای درون فیلم عجیب طنازی میکرد:

_دقت کردی دیگه اسممو یادت نمیره ؟

_این ت**می رو باز کن میگم

_بی ادب

_دلی

_جانم ؟

_نه پاره‌اش نکن

_نه مال من نیست ارسلان

صدای پاره شدن پارچه لباس

_ارسلان ؟

صدای خنده مردانه :

_جانم ؟

صدای جیغی میان صدای فیلم پیچید:

_یکی زنگ بزنه آمبولانس ،حال مادر عروس بد شده

دلارای خندید

عجب کابوس طولانی و نزدیک به واقعیتی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

110 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asd
asd
1 سال قبل

اینجا خود جهنمه

Nikoo
1 سال قبل

فاطی جان بیااا یه پارت محض رضای خدا بده ساعت ۱۸:۴۰ دقیقه است دگ فدات اذیت نکن دارم از بی خبری ارسلان دیوونه میشم

Nikoo
1 سال قبل

آی خدا
جرعه ای رمان بدید بنوشمم آه

ناصر الدین شاه قاجار
ناصر الدین شاه قاجار
1 سال قبل

دلارای دیوونه بار داشت میخندید گویی دیوانه شده بود و پیش خود گفت که این اخر داستانه و به بچه میگن حرومزاده می‌ره سمت ارسلان و ی چک میزنه زیر گوشیش و میگه کثافت اشغااللل چطوری تونستی ؟ چطور تونستی با من و بچم این کارو کنی ارسلان انکار گاوی که پارچه قرمز دیده رم می‌کنه و میگوییددد کثافت تو با اون رابطه داشتتتییی وقتی با من بودی؟ هم خودتو هم بچتو میکشممم در حالی که دستش رو برد سمت کمربندش دلارای جیغ زد نننهههههههه این بچه خودته هومن دستش بهم نخورده مثل تو بی شرف نیستتتت که به خاطر غرورت گند زدی توی آینده بچت خیلیییی کثافتی ارسلان ازت متنفرررممم و یهوییی دیدیم که…

آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

یا بیشتر پارت میدی یا که تک تک سوتی هاتو میگم تا دیگه کسی رمانتو نخونه
(چه تهدید مسخره ای😂😂😂 دوستان آقایون و خانما اگر کسی ایده برای تهدید داره بهم بگه با تشکر)

رویا
رویا
1 سال قبل

دلارای ديگه نمی گفت ۴ماه پریود نشودم بترسه بره تست بده 😕من دوروز میگذره تست میدم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط رویا
ادا
ادا
پاسخ به  رویا
1 سال قبل

🤣🤣🤣مگه دست خورده ای؟

Parisa
Parisa
پاسخ به  ادا
1 سال قبل

نچ نچ بی ادب
منظورش اینه وقتی پریود نمیشه میره تست میده

Shaghayegh
Shaghayegh
پاسخ به  Parisa
1 سال قبل

خب الکی الکی ک تست نمیدن باهوش😂

Parisa Kian
Parisa Kian
1 سال قبل

اسم نویسنده چیه؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  Parisa Kian
1 سال قبل

میخام جدش رو بیارم جلو چشمش😁😁

اسما
اسما
1 سال قبل

چهارخط مینویسی اسمشو گذاشتی پارت این پارت رو که تو قسمتهای قبلم خونده بودیم یکم بیشترش کن لامذهب افف

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط اسما
آتاناز
آتاناز
پاسخ به  اسما
1 سال قبل

😂😂 نویسنده کلا مشکل داره😑
مثلاً مهرناز اگر نتونه پارت بزاره میگه که مثلاً من فلان مشک داشتم یا من ی مشکلی داشتم و ماهم درک میکنیم یا اگر هم نتونه پارت بلند بده همینجور ولی این نویسنده من نمیدونم جریانش چیه فقط می‌دونم خیلی دلم میخواد بکشمش

سپیده
سپیده
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

بهشون بگو بیان بدو😂

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

آقا خوب آخر پارتش که می‌تونه بنویسه چرا اینقدر کم پارت میده

سولومون 🖤🥂.
سولومون 🖤🥂.
1 سال قبل

چی گونی بود این دلارای دختره کوندا ه

آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

ببین هنوز هم دیر نیست برای درست کردن گندی که به رمان زدی

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط آتاناز
آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

فاطمه حلالت نمیکنم😂😂 اگر که این نویسنده بیاد کامنت بزاره و بهم نگی به خدا به خونش تشنم😂😂این چی چیه آوردی شورشو در آوردی ای نویسنده ذلیل شده😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط آتاناز
آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

واقعا نمیدونم چرا هنوز این رمان افتضاح رومیخونم تو اصلا عقل و شعور دارریی؟وقتی که این دوتا نرفتن مسافرت و حتی نگفتی رفتن آتلیه و چیزای دیگه و فیلم بردار نداشتن چجوری صفحه نمایش گر اوردددنن؟ میگم بلد نیستی بنویسی نگو نه درضضممنننن هیچ آدمی وسط جشن عروسیش عقد نمیکنه فیلم ترکی و هندی هم نیست که عاقد بیاد عروسی و اینکه برای عقد میرن توی سالنی که وقت گرفتن برای اطلاع گفتم من نمیدونم چراااا ایننققددررر ایکیوت بالاست تا به حال خیلی تو رمانت سوتی دادی و هیچی نگفتم ولی دیگه صبرم تموم شدددد 😡😡😡
و اینکه مگه شهر هرته برای اون کسی که فیلم برداره و فیلم رو پخش می‌کنه مسعولیت داره و نباید بزارع هر کس از راه رسید فیلمی که داره رو پخش ککنننههههههههههه
تو مسعولیت شناس نیستی دلیل بر این نیست که بقیه مثل خودت باشم ی دلیل قانع کننده بیار برای دیر پارت دادن و سوتی های زیادت😑
و ایننککهه حتی اگر گفته باشی رفتن آتلیه که من یادم نمیاد الکی الکی که زود فیلم درست نمیشهههه اووففف من سیزده سالم بیشتر نیست اما واقعا اینو بهم فهموندی که خیلی با شعورم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط آتاناز
سپیده
سپیده
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

عزیزم بعضی ها رو یادت رفت
مثلا جریان حاملگی دلارای
دلارای اصلا علائم بارداری نداشت

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

نه یادم نرفت ولی دیگه واقعا اینارو یکی ندونه خیلیه گفتم که من هر چی سوتی داد هیچی نگفتم ولی دیگه این غیر قابل تحمل بود

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

نگاه خوب بعضیا هستن هیچ علاعمی ندارن ولی شکمشون که بزرگ میشه این حتی اینم نمیدونسته بببینیددد امکان نداره که ندونسته باشه به نظرم به چیزای جزعی خیلی اهمیت نمی‌ده و توی باز کردن داستان و توضیح دادن اجزا افتضاحهه

سپیده
سپیده
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

خب ببین یا باید شکمش میومد بالا یا حالت تهوع داشته باشه یا سرگیجه
حالا تو میگی ک بعضی ها علائم ندارن درسته
ولی اینقدر هم خر نیست ک ۴ ماه پریود نشده باشه و نفهمیده
البته این همه سوتی از اطلاعات کمه نویسنده هست

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

واقعا باهات موافقم

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

تو تهران عقد و عروسیو باهم میگیرن
تو خیلی ع عروسیا فیلم میزارن
کوچولو
رمانه خو چر حرص میخوری😐😂خواستن گند بزنن ب زندگیشون

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

اصلا گند بزنن به من چه
عزیزم تو خیلی از عروسی ها که فیلم میزارن اونا نیم ساعت قبل نرفتن آتلیه از چند روز قبل رفتن بعدم توی ۹۹ درصد عروسی ها فیلم میزارن من میگم اونایی که چند دقیقه قبل آتلیه بودن و اصلا مسافرت نرفتن برای فیلم برداری خوب دیگه چطوری در عرض چند دقیقه میتونن که فیلمشو درست کنن؟
اگر کامل خونده باشی حرفمو من مشکلم اینه که اینایی که هیچ عکس و فیلمی ندارن و تازه رفتن آتلیه دیگه پرده برای پخش کردن فیلم چیه؟

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

والا توی بعضی جاها و اللخصوص اینا که مذهبی بودن توی عروسی عقد نمیگیرن
تعداد کمی هستند که توی عروسی عاقد بیارن نمیدونم جریان چیه

رل داراب😐
رل داراب😐
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

کوچولو اول اینکه عقد و عروسیو خیلیا باهم میگیرن
دومن نویسنده خیلی خلاصه و کوتاه پارت میزاره
و خداروشکر بحث اتلیه پیش نیومد چون تا یه ماه توی اتلیه بودیم
سومن این یه رمانه
چهارمن حرص نخور شیرت خشک میشه😂💔

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  رل داراب😐
1 سال قبل

عزیزم من نظر خودمو گفتم و یکی از دوست ها هم دقیقا عین حرف شمارو زد و من خودم متوجه شدم به نظرم برای تکرار نیازی نیست ازشون هم متشکرم و اینکه ازتون ممنونم که بازم گفتید و اینکه درسته رمانه ولی هر رمانی باید نویسندش اطلاعات داشته باشه بزررگگگ
و بزرگی هم به عقله😊
و اینکه مثلاً این نویسنده اگر به جزعیات دقت میکرد و جزعیات رو میاورد وسط پارت ها طولانی تر میشد و یکی از علت هایی که پارت ها کمه اینه که نویسنده جزعیات رو نمی‌نویسه
اصلا مشکل من این نیست که بعضیا عاقد میارن تو عروسی مشکل من اینه که خیلی سوتی میده و کم پارت میزاره

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  رل داراب😐
1 سال قبل

چرا بهم میگی کوچیک آیا از نظر تو ی آدم سیزده ساله سه ساله هستش؟
بعدشم از کجا میدونی دخترم شاید پسر باشم با اسم دختر اومدم🤔🤔

رل داراب😐
رل داراب😐
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

ببین گلی به من ربطی نداره ها ولی این رمان
یکم برای سن تو زیادی بزرگ گونس
خو اگه پسری حرص نخور از مردونگی میوفتی پهلوون 😉

آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

من معمولاً دیر عصبی میشم ولی دلم میخواد موهای نویسنده رو با دستام بکنم دلارای رو پاره پاره کنم ارسلان رو بندازم توی یک گوی فلزی که زیرش اتیشه مجوز ورود هومن و هنگامه رو به بهشت صادر کنم و داراب و دامون رو پادشاه کنم
و حاج خانم و حاجی رو آتیش بزنم و قلب بابای اشغال ارسلان رو از تو سینش در بیارم و مادر ارسلان رو هم بفرستم تو جهنم ولی نویسنده به خونت تشنممممم به خدا ی روزی بیای کامنت بزارید تیکه تیکت میکنم با این رمان اعصاب خورد کنت هر کسی که بلد نیست میاد رمان مینویسه آدم رو سگ بگیره جو نگیره من نمیدونم تو چطور هنوز اینققدددرر. پارت کم میدی ذلیل شی الهی بیشترش کنی چه اتفاقی می افته؟

omiii
omiii
1 سال قبل

بس که دقمون دادی هممون نویسندع شدیم ☹️
بلکه بتونیم اروم بگیریم پانشیم بکشیمت

حانیه
حانیه
1 سال قبل

بابا لعنتی من بیماری قلبی دارم اخر از دست رمانت سکته میکنم اه اه خداااا

Mehrimah
1 سال قبل

خیلی کنجکاوم برای آخرش وگرنه نمیخوندم من خودم نویسنده چندین رمان در رمانستان هستم اما همیشه سعی میکنم زیاد پارت بزارم..
اینجوری که نویسنده پارت میزاره خیلی بده

Mehrimah
1 سال قبل

خدایااااااااااا بازم تو عروسی تموم شد

SARA
SARA
1 سال قبل

یکم بیشتر بنویس جون ب لب شدیم

Sevili
Sevili
1 سال قبل

خدایی این الان پارت بود😐هرکس فهمید چیشد ب منم بگه

سپیده
سپیده
پاسخ به  Sevili
1 سال قبل

خلاصه پارت:
مادر دلارای غش کرد.

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

خلاصش از خودش بیشتر بود

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

بیاید فیلم هندی درست کنیم😐
الان داراب میاد یدونه میزنه ب دلارای میگعدختره ی هرزهه چه گوهی خوردی
حاج خانوموو ب سکته دادی چرا بخاطر توعه باید ابرومون بره با ابروی حاج فرهنمند بازی میکنی‌چی برات کم گذاشتیمم
هااااااا
با داد و فرهاد نعرهه‌میکشهه
ناگهان هومن پامیشهه میزنشون بعد همهه جیخخخ میزننن
ارسلان اون وسط میخنده و میگه چ‌خوشگل شدی دلی🤤😐
داراب میاد ارسلانو بزنه که
ارسلان اونو میندازههه رو سفره ی عقدد
حاج فرهنمند سری تکون میدع و میره اورژانس نگران حاج خانووم

.

.
حاج خانوم رو ب دلارای میگه شیرمو حلالت نمیکنم و میمیرعع😐😂
😐😐این وسط دلارای دوتا شوهر دارع

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

این وسط دلارای دوتا شوهر داره خیلی خوب بود لامصب 😂😂

Zeinab
Zeinab
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

وای مگه نویسنده بهتر از تو داریم 😂😂😂😂

سپیده
سپیده
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

اون تیکه ک ارسلان میگه چ خشگل شدی دلی واییی😂

مسیحا
مسیحا
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

دمت گرم 😐 منفجر شدم ناموصا 🤣🤣🤣🤣🤣🤣

هیچکس
هیچکس
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

وایی پاره شدم‌از خنده لامصب
مامانم میگه نصفه شبی دیوونه شدی🤣🤣

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

واقعا رو ارسلان گراشی این همه پسر های خوب توی رمان های سایت روی این کراش زدی😂😂

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
پاسخ به  آتاناز
1 سال قبل

ولی از رو راستی ارسلان خوشم میاد هرچی هست روعه

ادا
ادا
پاسخ به  کراش ارسلان😂😐
1 سال قبل

این یدونه رو الحق والانصاف راست میگی🤣🤣🤣🤣🤣🤣

دسته‌ها

110
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x