رمان دلارای پارت 213

 

آلپ ارسلان ، دستش را روی دیوار کنار سر دلارای گذاشت و پوزخند زد

بوی سیگار در فضا پیچیده بود

روی صورتش خم شد و زیر گوشش پچ زد

_ببین کی اینجاست … موش کوچولو بالاخره از لونه‌ش بیرون اومد

دلارای با صدایی که از ترس می‌لرزید ، زمزمه کرد:

_ ارسلان….

ارسلان انگشتش را روی لب های دخترک گذاشت

_هیش ، الان توانایی اینو دارم که زبونت رو از حلقت بکشم بیرون پس خودت دهنت رو ببند.

دلارای دندان روی هم فشرد

حتی اجازه نمیداد از خودش دفاع کند

اشک در چشمانش حلقه زد و سرش را پایین انداخت

_ میگم بابام بیمارستان بود میفهمی؟
تو روی اون تخت داشتی دوست دخترتو دستمالی میکردی اون وقت من حق نداشتم برم دیدن بابام؟

ارسلان پر خشم خندید و کنار گوشش تهدیدآمیز زمزمه کرد

_ وای دلارای … وای دلارای
توئه لعنتی چه قدر خوش شانسی
الان باید دندوناتو تو دهنت خورد میکردم ولی ببین ‌… آرومم! میدونی چرا؟

دلارای به نفس نفس افتاده بود

_ مگه چیکار کردم؟ مثل تو خیانت کردم؟ نه .‌‌..مگه برده آوردی که بخاطر بیرون رفتن….

ارسلان دستش را در موهای دخترک کرد و محکم کشید

_گفته بودم دهنت رو ببند ، نگفتم؟
چرا خودتو میزنی به نفهمی؟
تو غلط اضافه میکنی با اون حروم زاده میری

دلارای دستش را روی شکمش گذاشت تا مبادا به فرزندش آسیبی برسد.

سرش را کوتاه تکان داد که ارسلان شستش را نوازش وار روی لب‌های دلارای کشید.

_دیروز با این لب ها داشتی براش میخندیدی؟ جرشون بدم بفهمی حدتو یا نه؟

دستش را روی کمر دخترک گذاشت و او را به خودش چسباند.

_ خداتو شکر کن امروز کبود و زخمی به کارم نمیای وگرنه وای به روزگارت…

دستش را زیر چانه‌ی دلارای گذاشت و ادامه داد

_اما این غلطی که کردی رو یادم نمی‌ره
تسویه حسابمون بمونه برای بعد

دلارای بغض کرده نالید

_ آره میتونی دوباره دختر بیاری اینجا

_ اتفاقا خوب حال داد! از وقتی با تو بودم یادم رفته بود رابطه ی درست حسابی چه طعمیه!

دلارای نگاهش را دزدید
قبل از حاملگی هم روی او حساس بود چه برسد به حال با این همه تغییر هورمون

بینی اش را بالا کشید و سعی کرد اشک نریزد

موفق هم بود

در دل زار زد اما ظاهرش آرام بود…

ارسلان بدون اینکه به دخترک فرصت تجزیه و تحلیل بیشتر دهد سمت اتاق هلش داد

_ بهترین لباست رو می‌پوشی و یک آرایش درست و حسابی می‌کنی

دلارای بهت زده لب زد

_ چرا؟

_ تیپی میزنی که مثل الان شبیه مرده ها نباشی وگرنه خودم میفرستمت اون دنیا که دیگه ظاهرت الکی این ریختی نباشه ، دلیل موجه داشته باشی!

دلارای موهایش را عقب زد

_ کجا قراره بریم؟

ارسلان بی حوصله سمت در رفت و چشمانش برق زد

_ حجره پدرشوهرت!

دخترک با شنیدن کلمه‌ی پدر شوهر ، سرش را به ضرب بالا آورد و مات ماند

پس بالاخره زمانش رسیده بود

4.3/5 - (178 امتیاز)
پارت های قبلی همین رمان

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest
116 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
6 ماه قبل

یا خدا

دریا فرهمند
دریا فرهمند
6 ماه قبل

بچه ها برین رمان پسر حاجی رو بخونین خیلی قشنگه😍پی دی افشو دان کنید دیگه پارت پارت هم نمیخاد منتظرش باشین
😂😂ییکم شبیه این رمانه هست ولی فقط یه قسمتیش اونم خیلیی کمم ولی بهتن قول میدم اخرش که رمان‌تموم بشه تا چنروز تو شک خواهید بود😂😂

Sana:)
Sana:)
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

احساس میکنم خوندم 😂
ی کوچولوشو توضیح بده

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

چرا تو شکیم مگه آخرش چی میشه؟

دریا فرهمند
دریا فرهمند
6 ماه قبل

بچه هااااا🙄🙄این‌نت های لامصب کی درست میشه 🤐🤐نویسنده کم بود حالا یه ایران داره این رمان دونی رو زجر میده
#ما مظلومیم

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
عضو
6 ماه قبل

سفیده🥺 بچمو دزدیدن🥺🥺🥺🥺سفیدههههههه من بچمو میخام 🥺🥺🥺

دریا فرهمند
دریا فرهمند
پاسخ به  ◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
6 ماه قبل

بچتت کیه😂😂

...
...
6 ماه قبل

چه عجب لااقل کتکش نزد🙄😑

هستی ملکشاهان:)
هستی ملکشاهان:)
6 ماه قبل

وا چرا پارت نداشتن!
من داداش خُلمو میخوام😐🤓

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
پاسخ به  هستی ملکشاهان:)
6 ماه قبل

😐🚶

نفس(دلبر سایت)😎😍
نفس(دلبر سایت)😎😍
پاسخ به  ◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
6 ماه قبل

هر کی از را رسید بچت شد😐😂😂

مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
پاسخ به  هستی ملکشاهان:)
6 ماه قبل

این دیگه کیه؟؟!!

چرا اینا اینقد گسترش پیدا دارن میکنن؟؟!!

azita
azita
6 ماه قبل

چون نت اینستا و واتساپ رو قط کردن نویسنده نمیتونه پارت بزاره تو پیج دیگه باید صب کنیم تا نت درس شه😕

مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
6 ماه قبل

حاجی پارت جدید کو پس؟؟

قراره همون ___پارتی رو که بهمون میداد رو نده؟؟

شیطون میگه برم یه اسنپ بگیرم یه دینامیت وص کنم به بطن دلارای و خودشو جنین وامونده اشو و خرسلان و حنا و مروارید الاغو حاجیای جمعو با هومن فتنه بکشماااا

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐اقااااااا بچمووو دزدیدند😐😐😐😐🥺🥺🥺🥺آقا🥺من خیلی وقته ننه ارسلان بودم!یعنی چی🥺😂🥺🚶

مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
پاسخ به  ◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
6 ماه قبل

اون اردلان سیاه شده رو میتونین بخونین؟؟

اردلااااننن نه ارسلاااننن

Mobina
Mobina
6 ماه قبل

پارت کووش

سپیده
پاسخ به  Mobina
6 ماه قبل

تو جیب منه

نفس(دلبر سایت)😎😍
نفس(دلبر سایت)😎😍
پاسخ به  سپیده
6 ماه قبل

نصفشم تو جیب منه

Bahar
پاسخ به  سپیده
6 ماه قبل

عه بده ما هم بخونیم دیگه😐😂

vevo
اسم
6 ماه قبل

اون چس پارتم دیگه نمیزارن

سپیده
پاسخ به  اسم
6 ماه قبل

از کجا فهمیدی

Mobina
Mobina
6 ماه قبل

پارت کوششششش

سپیده
پاسخ به  Mobina
6 ماه قبل

میگم تو جیب منه

دریا فرهمند
دریا فرهمند
6 ماه قبل

پارت جدید کو؟؟؟

سپیده
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

ای خداااااا دارم میگم تو جیب منه

دریا فرهمند
دریا فرهمند
پاسخ به  سپیده
6 ماه قبل

خبر نداری جیبت سوراخ بود افتاد😂😂من دیدمش

دریا فرهمند
دریا فرهمند
6 ماه قبل

بچه ها یه چیز بگم فقط دخترا میفهمن😂تنها ما دخترا هستیم که تنها میتونم نه کسیو ببینیم نه بشناسیمش حتی شاید وجود نداشته باشه روش کراش بزنیم
غیر از ایته؟😂😂والا که نیس اگه بود ریپلای بزنین قسم بخورین به جون ارسلان تا قبول کنم😂😂

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

😂😂😂

Bahar
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

😐😂

Sana:)
Sana:)
پاسخ به  دریا فرهمند
6 ماه قبل

ببین ینی عاشقتم😂😂😂
ینی به حدی رسیدم صدای طرف کراش میزنم بعد خودشو ک میبینم عقم میگیره😂😂

دریا فرهمند
دریا فرهمند
پاسخ به  Sana:)
6 ماه قبل

همینه دیگه😂😂

ستایش
ستایش
6 ماه قبل

خداروسکر ۵پارت نخوندم حال داد

Tamana
6 ماه قبل

چه عجب وحشی خان کاریش نداشت😐

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
عضو
6 ماه قبل

اخیششش
دقیقا چند پارت شد این نرفتنا؟

fatemeh
پاسخ به  ◦•●◉✿Nava✿◉●•◦
6 ماه قبل

فک کنم ۱۰ ۱۵ پارتی هس قراره برن💔😐

Roya1388
6 ماه قبل

چه عجببببب بالاخره رفتن حجره حاجی

آزیتا
آزیتا
6 ماه قبل

رمانش خسته کننده شد این نویسندشم چقد خره هی فلسفه میچینه واسمون پارتا هم ک دو خط میزاره بعدش باید صب کنیم ی روز دیگه بیاد 😐😐😑

fatemeh
6 ماه قبل

گشتو بفرستیم دلیو بکشه خیلی راه حل خوبیه ها

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  fatemeh
6 ماه قبل

😆😆😆😆

پاسخ به  fatemeh
6 ماه قبل

اینم از سرت بنداز بیرون نمیمیرع😐😐

fatemeh
پاسخ به 
6 ماه قبل

اره قربونش برم زیادی سگجونه😐😐

Bahar
6 ماه قبل

مگه قرار نبود دلارای شهید شه¿
اقا من حلوا میخام ب هوای حلوا این پارتو خوندم😐😂

سپیده
پاسخ به  Bahar
6 ماه قبل

چند وقت پیش ورونیکا حلوا درس کرد برام خوردم جات خالی😂😆

آخرین ویرایش 6 ماه قبل توسط سپیده Sepideh
Bahar
پاسخ به  سپیده
6 ماه قبل

هعی من چی نامردا تک خوری اخه زشته ب خدا😐😂

سپیده
پاسخ به  Bahar
6 ماه قبل

والا اون موقع تو خواب بودی ساعت سه بود😂

116
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x