رمان دلارای پارت 246

4
(6)

 

 

سیگار بعدی را آتش زد و به محض تمام شدنش نخ بعدی

 

آرام نداشت

هیچ وقت در زندگی‌اش سر چنین دوراهی قرار نگرفته بود

 

در آرام باز شد

 

دلارای دستش را مقابل بینی اش گرفت و خواست برگردد که صدای آلپ‌ارسلان بلند شد

 

_ کجا؟

 

این پا و آن پا کرد

 

_ بوی سیگار بچه رو اذیت میکنه

 

ارسلان دندان روی هم فشرد

 

_ پنجره رو باز کن

 

_ سرد میشه

 

_ برو زیر پتو!

 

دلارای کاری که گفت را انجام داد و به جای پتو خودش را در آغوش ارسلان جا داد

 

سرش روی قفسه سینه اش گذاشته شد و شکمش درست به بازوی او چسبید

 

آرام زمزمه کرد

 

_ تا چندساعت پیش که میگفتی با این شکم کنارت نخوابم…

 

آلپ‌ارسلان حتی به خودش هم نتوانست اعتراف کند که از مرگ دخترک ترسیده

 

_ بری اونور که نصفه شب فرار کنی؟

 

_ مگه درو قفل….

 

_ هیش ، ساکت

 

دلارای آرام گرفت

با سر انگشتانش سینه اش را نوازش کرد و لب زد

 

_ دلمون واست تنگ شده بود..

 

ارسلان حرفی نزد

اما ناخواسته سیگار را در زیرسیگاری فشرد و خاموش کرد

 

دلارای آرام سرش را بلند کرد و بوسه کوچکی روی ته ریشش نشاند

 

چنددقیقه نگذشت که صدای نفس هایش منظم شد

 

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

 

خسته بود

در هواپیما نتوانست چشم روی هم بگذارد و شب قبلش هم مشغول رسیدگی به کارهای کلاب بود

 

دو شب بی خوابی و حال صدای آزاردهنده‌ی هق هق کردنی دخترانه!

 

پلک هایش را روی هم فشرد و خواست بی تفاوت باشد اما نتوانست

 

صدا برای او که به سکوت عادت داشت مثل شکنجه می‌ماند

 

 

لعنتی به شب تمام نشدنی فرستاد و چشمان سرخ شده اش را باز کرد

 

خبری از دلارای نبود

مگر در آغوشش نخوابید؟

 

موبایل را برداشت

 

ساعت چهار و بیست دقیقه صبح بود

 

عصبی از روی تخت بلند شد

 

صدای گریه از اتاق بچه می‌آمد

 

کلافه دست به کمر سمت اتاق قدم برداشت

 

هرچه نزدیک تر میشد صدا افزایش پیدا میکرد

 

در را با پا باز کرد و وسایل نفرت انگیز جلوی چشمانش پیدا شدند

 

سعی کرد توجه نکند

 

تنها خیره دلارای شد که با صورت خیس از اشک سرش را به تخت بچگانه تکیه داده و هق میزد

 

_ چه مرگته نصفه شبی؟

 

دلارای از‌ جا پرید

 

خواست بپرسد مگر تو خواب نبودی؟

بیدارت کردم؟

بگوید که چیزی نشده

که بخواب و مثل همیشه به من بی توجه باشه

 

در عوض موبایل را بالا گرفت و نالید

 

_ اینو ببین …

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۱۰۹۲۶ ۱۴۵۶۴۵

دانلود رمان بی قرارم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…
عاشقانه بدون متن 6

دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۲۴۱۰۰۴۵۶

دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 5 (2)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19

دانلود رمان بوسه با طعم خون 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Lia
Lia
1 سال قبل

نویسنده رمان کی هستن ؟

/؟حا
/؟حا
1 سال قبل

حس میکنم ارسلان به دلارای خیانت کرده و یه چیزی به دست دلی رسیده 🗿

رویا
رویا
1 سال قبل

شایدم فیلمی در مورد چگونگی سقط جنین باشه ولی دقت کردین این شب لعنتی داره صبح میشه اگه خدا بخواد 3یا4 پارت دیگه تموم میشه شبا و الا رمان که …

Arefeh
Arefeh
1 سال قبل

میگم این نویسنده اش فایل کامل رمان نمیفروشه ازش بخریم؟؟؟

سون
سون
پاسخ به  Arefeh
1 سال قبل

فک کنم هنوز رمان نوشته نشده وگرنه نویسنده مرض نداره ک رمان کامل و داشته باشه مارو دق بده…

Arefeh
Arefeh
پاسخ به  سون
1 سال قبل

چقدر بیشعوره بخدا خوب یه بار بشین بنویس همه مون راحت کن دیگه اه

خری که نشسته این رمانو میخونهه
خری که نشسته این رمانو میخونهه
1 سال قبل

این پارت ترفی گرفته از ف-ا-ک-ی-ن-گ پارت به یه پارت ک-ی-ر-ی تبدیل شده و تمامممممممممممم

Fat_k.m
Fat_k.m
1 سال قبل

واقعا متاسفم برای نویسنده‌ای که روشنفکری رو تو رابطه آزاد داشتن با ی پسر خلاصه میکنه و دین‌داری و معتقد بودن رو نشونه بسته بودن افکار میدونه
چ بسا انقدر انسان بی دین وجود داره ک ذره‌ای ارزش برای بقیه قائل نیست و چ انسان های معتقدی وجود دارن با فکر و اندیشه روشن و باز
گرچه منظورم از اندیشه روشن هرزگی نیست ک هرزگی فقط ارزش دختر رو پایین میاره

jemm
jemm
پاسخ به  Fat_k.m
1 سال قبل

حرفتون بی نهایت درسته ولی عقیده ی شخصیه از نظر هر کس چیزی درسته ولی به نظرم روشنفکر حقیقی کسیه که به تمامی عقاید احترام بگذاره

باران
پاسخ به  Fat_k.m
1 سال قبل

فکر میکنم شما رمان رو کامل نخوندین
دین و اعتقاد خانواده ی دلارای خیلی با دین و اعتقادی که شما ازش حرف میزنید فرق داره

و نکته آموزنده رمان رابطه آزاد داشتن با یه پسر (یا بقول شما هرزگی) نیست.
اگه درست گفته باشم دو پارت قبل نویسنده نوشته مامان دلارای دلارای رو بخاطر اینکه خجالت میکشیده بگه پریوده و با همون حال نماز خونده کتک زده! شما رو نمیدونم اما به نظرم همچین رفتارهایی نشاندهنده دین و روشنفکری و معتقد بودن نیست.
مثال های دیگه ای از رفتار های خانواده دلارای زده شده و متاسفانه همچین خانواده هایی توی واقعیت هم وجود داره و این رمان داره عواقب رفتارهای همچین خانواده هایی رو نشون میده و بنظرم اگه جدا از اینکه رمان مسائل منفی داره، به نکته ها رو نشونه های مهم رمان، که به صورت واضع بیان شدن بپردازید متوجه این میشید که این رمان خیلیییی آموزنده و مفید است.(البته با سانسور بعضی از قسمتها که موجب میشن مثلا شخصی مثل شما متوجه نکته اصلی داستان نشه و برداشت بدی نسبت به رمان داشته باشه )

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط باران
Yas
Yas
پاسخ به  باران
1 سال قبل

حرف شما کاملا درسته
ولی آخه اینجوری برداشت میشه که آدمای مذهبی اینجورین اینقدر خشکن و ….‌

باران
پاسخ به  Yas
1 سال قبل

متوجه ام عزیزم
تو جامعه جا افتاده که این رفتارها تنها مختص خانواده های مذهبی هستن که کاملا این موضوع اشتباهه
من خودم خانواده ای میشناسم که عادین نه مذهبیه تمام ونه غیر مذهبی
اما دختر خانواده بخاطر فشارهای روش و یه سری از رفتارهای خانواده سمت همچین کارایی رفتن
و ربطی به مذهب و دین نداره و درکل هدف نشون دادن این موضوعه که حقوق زن داره با برخی از افکارات پایمال میشه و موجب بروز چنین مسائلی میشه

Yas
Yas
پاسخ به  Fat_k.m
1 سال قبل

واقعااااا آفرینننن باید جمله تو با طلا نوشت واقعا حرفت حق و بجا و درست بود آفریننننن

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  Fat_k.m
1 سال قبل

دقیقا منم قبلا درموردش گفتم درسته که یه سریا اصلا دین دار واقعی نیستند و فقط قیافه هاشون شبیهشونه یا فقط اسم اسلام هی رو زبونشونه اما تو این رمان چیزی که اذیت کنندست اینه که هر خانواده مذهبی ای که درموردشون گفته رو به شکل کاملا ناعادلانه توصیفشون کرده
و حتی اون زمانی که برادر دلارای چاقو رو گرفته بود رو گردن دلارای تو جشن نویسنده نوشته بود که هیچکس حتی جلو نیومد یا چیزی نگفت خوب این نه تنها مذهبی ها بلکه جماعت ایرانی رو ضد زن و قاتلشون نشون میده و حس فلاکت و بدبختی رو به دختر ها منتقل میکنه

Ttt
Ttt
1 سال قبل

به نظرم دلارای پیام های ارسلان با اون دوستش رو خونده فهمیده چه بلایی میخوان سره بچه بیارن

My nazi
My nazi
پاسخ به  Ttt
1 سال قبل

نه
فکر کنم پدرش مرد
چون یادتونه هومن میگفت پدرش بیمارستانه و دکترا جوابش کردن؟

Ttt
Ttt
1 سال قبل

به نظرم دلارای گوشی ارسلان رو برداشته فهمیده میخواد بچه رو بندازه ، پیامای ارسلان رو با دوستش خونده 

بهار
بهار
پاسخ به  Ttt
1 سال قبل

اینم‌حدس‌خوبی👀

Kosar
Kosar
1 سال قبل

من عاشق این رمانم
خواهش میکنم که جاهای حساس تموم نکن

silent killer
silent killer
1 سال قبل

چرا جای حساس تموم میکنی مثل سریالا اه☹️

سون
سون
پاسخ به  silent killer
1 سال قبل

از این کارا بلد نبود این نویسنده…😅

بهار
بهار
1 سال قبل

فک‌کنم‌ی‌‌اتفاقی‌براخانواده‌دلارای‌افتاده.😐😶

Yas
Yas
1 سال قبل

واقعا دیگه اعصاب خوندن این رمانو ندارم ولیییییی نمیدونم چرااا مثل دیوونه ها میشینم دوباره میخونم🙄🙄🙄🙄🙄

Rasha
Rasha
پاسخ به  Yas
1 سال قبل

حق زیاد میگی

.......
.......
1 سال قبل

نویسنده ببین چیکار کردی که وقتی اسم دلارای رو مینویسم تو بقیه سرچ های مرتبط نوشته دلارای پارت آخر😂

صاحره بد ذات تو جیران
صاحره بد ذات تو جیران
1 سال قبل

چیو ببینه پدصگگگگگ چرا بدموقع تموم میکنیییی الهی ارسلان بچه هم دلم براش میسوزه هم فحشش میدم عرر🗿💔

Yas
Yas
پاسخ به  صاحره بد ذات تو جیران
1 سال قبل

🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 خیلیییی خوب گفتییی😂😂😂😂😂

بهار
بهار
پاسخ به  صاحره بد ذات تو جیران
1 سال قبل

یعنی‌من‌کشته‌مرده‌اسمتم‌فقط😅😂

دسته‌ها

29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x