رمان دلارای پارت 250 - رمان دونی

 

 

 

_ سردمه هنوز

 

_ پاشو لباس گرم بپوش

 

_ ندارم

 

_ کارت منو خالی کردی که حالا لباس نداشته باشی؟!

 

دلارای با مهربانی خندید

 

_ همه رو برای اهورا خریدم بخدا

 

ارسلان‌ برای هزارمین بار پوف کشید

 

دخترک را کنار زد و سمت چمدانی که گوشه اتاق افتاده و با خود از دبی آورده بود قدم برداشت

 

با بی حوصلگی زیپش را کشید ، حوله و شارژرش را کنار زد و بافت سفید رنگ دخترانه ای بیرون آورد

 

روی تخت پرتش کرد تا هرچه زودتر نجات پیدا کند!

 

حتی از ملافه سفید رنگی که دخترک روی بدنش گرفته بود هم می‌توانست سینه هایش را ببیند!

 

_ بپوش اینو

 

دلارای به بافت شیک خیره شد

 

یک قسمت از یقه اش شل روی شانه می افتاد و معلوم بود گران قیمت است

 

با اخم پرسید

 

_ مال کیه؟

 

ارسلان عصبی چشم گشاد کرد

 

_ ندیدی از تو چمدون آوردمش؟

 

 

 

_ خب مال کی بوده؟

 

_ مال هیچکس! احمق مارکش هنوز کنده نشده

 

لب های دلارای کم کم کش آمد و لبخند عمیق تر شد

 

_ واسه من سوغاتی آوردی؟

 

ارسلان چشم غره ای رفت و خودش را روی تخت انداخت

 

دلارای خندید

 

_ آلپ‌ارسلان

 

_ نه واسه مرواریده

 

دلارای بافت را بالا گرفت

 

_ دروغ نگو اصلا مامانت این مدلی میپوشه؟

 

آلپ‌ارسلان لبخند کمرنگی زد

 

_ هنگامه

 

_ سایزش نیست

 

_ پس بپوش انقدر حرف نزن

 

دلارای دوباره لبخند زد

این مرد دوستش داشت…

این مرد در سفر به فکرش بود

 

بافت را بالا آورد و به خود لرزید

 

هنوز هم سرما در جانش بود

 

_ این یقه‌اش چطوریه؟ چه عجیبه … درست پوشیدم؟

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 34

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
59 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره کوچولو
ستاره کوچولو
1 سال قبل

سلام ممنون از رمان خوبتون اکه میشه بیشتر پارت بزارین

sAnA
sAnA
1 سال قبل

ینی من خیلی جلو خدمو گرفتم ک عصابمو ک*…ی نکنم
بزن دیگ پارتو خشش میاد مارو خمار ی خط کنه ذلیل مُرده 😡😒😡😒😡🖤

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
1 سال قبل

وا کو پارت
واسه هیجان بازی نتونسته بنویسه

...
...
1 سال قبل

ایسگامون کردین
همون دو خط رو لااقل مث آدم بزار

......
......
1 سال قبل

به علت فوت نویسنده ادامه رمان را خود تصور کنید

اطلاعیه جدید فاطمه ( پارت گذار رمان ها ب ما خوانندگان مفلوک)

به تو چه
به تو چه
1 سال قبل

اوف یه رمان درست حسابی هم نیست بخونیم ۳۰۰ پارتش رفت

Ani
Ani
1 سال قبل

پارت جدید کی میاد؟

Zizi
Zizi
1 سال قبل

کی پارت میده؟

یلدا
یلدا
1 سال قبل

چرا پارت جدید نمیزارین؟

سون
سون
1 سال قبل

بیا هی گفتیم خوبه نمیدونم وی آی پی داره فلانه…
همون باریکه آب هم قطع شد

𝓷𝓮𝓰𝓲𝓷
𝓷𝓮𝓰𝓲𝓷
1 سال قبل

اگه میدونستیم چرا پارت نمیزارن خیلی خوب بود😐

ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

پارت گذاری نمیشع

Sahar
Sahar
1 سال قبل

از پارت های کوتاه رسیدیم به دو پارت در هفته
خوبه😏

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
1 سال قبل

کی صب میشه این شب😬

یه زندگی
یه زندگی
1 سال قبل

اینقدر وی ای پی ،وی ای پی کردن اینا ک همینم دیگه نمیزارن

......
......
1 سال قبل
پاسخ به  یه زندگی

😐 😂

لیلی
لیلی
1 سال قبل

تورو خدا یکم بیشترش کن تو خماری نمونیم

Sevili
Sevili
2 سال قبل

ارسلان بالای خبی میشع
ولی هردوتاشون زخم خورده میترسن نمدونن چکار کنن ارسلان هم ک میبینیم عاشق شدع

F.S
F.S
2 سال قبل

خدایی اگه این چهار پنج تا پارت اخرو باهم بخونید به دو قطبی بودن ارسلان پی میبرید😂😐

Zari
Zari
2 سال قبل

واقعا از حجم زیاد این پارت خسته شدم کووور شدم😶😶😶😶

یه خسته
یه خسته
2 سال قبل

داشتم به این فک میکردم که بعد تموم شدن این رمان باید دوباره از اول بخونمش که بفهمم چی شد اصلا 😂😂

نگارم
نگارم
2 سال قبل

اولین رمانی ک حاظرم کلیه هامم بدم ولی تهشو بفهمم زودتر خسته شدم دیگه وای 😐

ستاره
ستاره
2 سال قبل

باورم نمیشه دقیقا روزی که دومین پارت این رمان اومده بود تبلیغشو دیدم وشروع کردم به خوندنش و الان دو ساله که درگیرشم😐 تا حالا ۱۰ تا رمان انلاین تموم کردم دلارای هنور تموم نشده

Zari
Zari
2 سال قبل
پاسخ به  ستاره

منم منم🤭عمرمون داره حروم میشه پای این رمان🤐

دسته‌ها
59
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x