رمان دلارای پارت 337

4.3
(352)

 

 

 

 

هاوژین را کنار دلارای گذاشت و چپ‌چپ نگاهش کرد

 

اینبار آنقدر خسته و بی جان بود که حتی کوچک بودن کاناپه و راحت نبودن جایش هم نتوانست مانع خوابیدنش شود

 

 

نیمه شب بود که صدای ناله‌ای بیدارش کرد

 

کلافه گوشه چشمانش را فشرد

 

خیال کرد هاوژین است اما او نبود!

 

از جا بلند شد و زیرلب ناسزایی گفت

 

دیگر خواب راحت هم نداشت!

 

با دیدن صورت خیس از عرق دلارای و هذیان های زیرلبش ناخواسته نگران شد

 

کنارش روی تخت نشست و غرید

 

_ دلی؟ دلی پاشو

 

دلارای همچنان زیرلب حرف های نامفهوم می‌زد

 

هاوژین خواب آلود چشم باز کرد و با شنیدن صدای ناله های مادرش ترسیده روی تخت نشست

 

ارسلان بی توجه به او شانه‌ی دلارای را گرفت و آرام تکانش داد

 

_ دلی بیدارشو … خوابه عزیزم

پاشو بچه زهرش ترکید

 

#part1449 🖤

 

چشمان دلارای باز شد

 

پر ترس به اطراف خیره شد و چند ثانیه بعد نفس زنان سرش را میان دستانش گرفت

 

آلپ‌ارسلان شانه اش را فشرد

 

_ خواب بود … تموم شد

 

بغض دلارای با صدا منفجر شد

 

سرش را روی سینه‌ی ارسلان گذاشت و هق زد

 

_ بابام … خواب میدیدم یه حیوون … یه حیوون که نمیدونم چی بود بهش حمله کرده

 

ارسلان کمرش را گرفت

 

_ هیش … حیوون کجا بوده؟ تموم شد

 

دلارای بلند تر هق زد و ارسلان نچی کرد

 

_ نکن بچه هلاک شد

 

هاوژین بلندتر گریه کرد و دستانش را سمت دلارای دراز کرد

 

_ ماما

 

دلارای محلش نداد

حوصله‌ی خودش را هم نداشت

 

تنها خواسته اش ماندن در آغوشی بود که نشان دهد آنقدرها هم تنها و بی کس نیست

 

ارسلان ناخوداگاه به آرامی پشت کمرش را نوازش کرد

 

_ بچه رو بغل کن گناه داره

 

_ اون پدر مادرش کنارشن ، من گناه دارم که بدبخت و بی کس اینجام و نمیتونم بابامو برای آخرین بار ببینم

 

#part1450 🖤

 

_ با بچه لج می‌کنی؟

 

هاوژین دوباره ناله کرد

 

_ ماما

 

ارسلان همانطور که دلارای را در آغوش داشت خم شد و آرام بازوی هاوژین را سمت خودشان کشید

 

_ مامانت خل شده بابا

 

هاوژین روی زانوی آلپ‌ارسلان نشست و بغض کرده سرش را روی بدن دلارای گذاشت

 

_ ماما

 

دلارای بلند تر هق زد

 

ارسلان کلافه پوف کشید

 

_ زنگ میزنم ببینیش ، بس میکنی یا نه؟

 

دلارای خودش را عقب کشید و هاوژین سعی کرد گردنش را بگیرد تا او را هم ببرد

 

_ واقعا؟ به کی زنگ میزنی؟

داراب جوابمونو نمی‌ده

جوابم بده چهارتا فحش میده قطع می‌کنه

 

ارسلان هاوژین را روی پای دلارای گذاشت

 

_ من به اون گوسفند زنگ بزنم که چی بشه؟

خودمو کوچیک کنم؟

میگم هنگامه سر بزنه بیمارستان

 

#part1451 🖤

 

دلارای امیدوار لبخند زد

 

_ آره… آره این میشه

 

_ فردا بهش زنگ میزنم

 

_ فردا؟! من تا فردا میمیرم

 

_ میدونی ساعت چنده؟ خوابن

 

_ الان بره میتونم ببینمش ، صبح حتما شلوغ میشه

مامانم و داراب میرن پیشش

 

هاوژین با بدخلقی سرش را در سینه‌ی مادرش فرو برد و پچ زد

 

_ لالا

 

دلارای بالاخره روی موهایش را بوسید

 

_ بخواب مامان

 

ارسلان سمت تراس رفت و تماس گرفت

 

چنددقیقه بعد با اخم برگشت

 

دلارای مضطرب پرسید

 

_ چی شد؟

 

_ بده بچه رو به من

 

_ بچه رو چیکار داری؟

 

_ از اون موقع که ولش کرده بودی به امان خدا

حالا بچه رو چیکار دارم؟

 

هاوژینِ خواب آلود را از بغلش گرفت و روی تخت نشاند و ادامه داد

 

_ هنگامه میخواد ببینش

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 352

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۱ ۲۰۰۸۰۲۶۰۸

دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۴۳۱۱۹۹

دانلود رمان تب pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها…
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !    
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 5 (1)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۲۳۳۰۲۳۹۵۴

دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
رمان تابو

رمان تابو 0 (0)

4 دیدگاه
دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aramesh
Aramesh
1 ماه قبل

پارتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

delvin
delvin
1 ماه قبل

چرا پیام ها رو نمیزارید؟

Fatima
Fatima
1 ماه قبل

میشه سریع پارت بزارین🍓😇

delvin
delvin
پاسخ به  Fatima
1 ماه قبل

سریع؟
منظورت از سریع چیه؟
فعلا سریع ترین حالت ممکنی که داریم گزینه های زیره:
الف)3هفته
ب)1ماه
ج)1ماه و 3هفته
د) ‌2ماه
گزینه ها روی میزه،تصمیم با شماست؛کدومو انتخاب می‌کنید؟!

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط delvin
همراز
همراز
1 ماه قبل

یه ماه توی یه شب گیر کردیم بایا حداقل منظم پارت بده

delvin
delvin
1 ماه قبل

فکر نمی‌کنم ادمین سایت تصمیم به برداشتن این رمان از سایتش داشته باشه(البته با توجه به تعداد رأی هم حق داره)
و همچنین فکر نمی‌کنم حماقت ما در خوندن این رمان تمومی داشته باشه!

delvin
delvin
1 ماه قبل

انصافا چه جوری تا الان 222 تا رأی؟؟؟؟
شما 222 نفری که رأی دادید واقعا خودتون به قضاوت بشینید و ببینید رأی دادن داره؟
درسته قلمش عالیه اما به چه قیمتی؟
تا الان نزدیک 4 ساله درگیریم و هنوز 222 رأی داره این رمان؟!

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
1 ماه قبل

هق
هزاران معنی در این دو حرف

دختر آبی
دختر آبی
1 ماه قبل

تا وقتی که یاد نگرفتن مسئولیت پذیر باشن ازشون حمایت نکنین

همسایشون
همسایشون
1 ماه قبل

وایییییی چرا جاهای حساس چرا کم؟!!!😭

آدم معمولی
آدم معمولی
1 ماه قبل

نویسنده این رمان چه حوصله ای داره ،اه

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
1 ماه قبل

بخدا دیگه خسته شدم

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
1 ماه قبل

لطفاااا

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
1 ماه قبل

توروخدا یه پارت دیگه بزار

نازنین
نازنین
1 ماه قبل

فاطی جون یکی هست به اسم خواننده رمان نمیتونه اینجا کامنت بذاره ورمانای اشتراکی روبخونه لطفا براش پیگیری کن اشتراک هم خریده بوده ولی نمیتونه ورود کنه

نازنین
نازنین
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 ماه قبل

ممنون

دختر آبی
دختر آبی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 ماه قبل

شما نظرات همه رو می‌خونین و جواب اعتراض های ما هیچی نمی‌گین .
چرا ؟

delvin
delvin
پاسخ به  دختر آبی
1 ماه قبل

دقیقا
منم پارت قبل و این پارت پیام گذاشتم براشون ولی هنوز نمایش داده نشده
و اینکه رسیدگی هم نمیکنن

Mxr"
Mxr"
پاسخ به  دختر آبی
1 ماه قبل

ایشون نویسنده نیستن فقط پارتایی رو که نویسنده داخل کانال تلگرامش میزاره رو میزاره داخل سایت!
پارت گذاری نامنظم از نویسندس!

دختر آبی
دختر آبی
پاسخ به  Mxr"
1 ماه قبل

همونطور که نویسنده قبل از نوشتن رمانش باید نظم رو بلد باشه ایشون هم چه بهتر که قبل از سایت زدن به سایتش نظم و قانون بده

دختر آبی
دختر آبی
پاسخ به  Mxr"
1 ماه قبل

چه بهتر که ادمین ها تکلیفشون رو با نویسنده هاشون مشخص کنن بعد پارت گذاری کنن

Mxr"
Mxr"
پاسخ به  دختر آبی
1 ماه قبل

احیاناً شما تازه این رمان رو شروع کردید
این رمان تقریبا دو سال و سه ماه پیش شروع شد و تا حدود یک سال اول هر روز پارتگذاری میشد(البته پارتای کوتاه ولی منظم و هر روز ساعت ۱۸ )
بعد یکسال نویسنده نمیدونم چیشد ولی کلن نظم پارتگذاری رو بهم ریخت
* شاکی زیاده ولی نمیشه که بدون دلیل موجه و قانع کننده ای نسبت به کسی گارد گرفت *
حقیقتا منکه تا الان هر رمانی رو که ازاین سایت خوندم که پارتگذاریش با ادمین فاطمه بوده منظم و اوکی بوده!

دختر آبی
دختر آبی
پاسخ به  Mxr"
1 ماه قبل

پس چرا رمان هایی که ما می‌خونیم این مدلی نیست؟
زیر نصف بیشتر رمانای این سایت اعتراضه

delvin
delvin
پاسخ به  دختر آبی
1 ماه قبل

؟؟

فاطمه بانو
فاطمه بانو
1 ماه قبل

وژدانا چرا اینجوری پارت میذاری(؟)

دسته‌ها

26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x